کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#مردےدرآئینہ 💙 #قسمتپانزدهم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 بچہ شرور ما با چشم ها
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشانزدهموهفدهم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
صحنہ سازے بزرگ
اوبران پایین پلہها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف مےزد ... از خانواده مقتول خداحافظے مےڪردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصلہ پشت سرم ...
- حدس بزن چے شده؟ ... هیچ دانش آموزے بہ نام لالا توے مدرسہ نیست ... یا بهتره بگم هیچ دخترے ڪہ چنین رژ بفنش پر رنگے بزنہ ...
اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا یہ دانش آموز سابق ... اما مثل اینڪہ ازش هیچ پرونده اے توے مدرسہ نیست ... نہ پرونده اے ... نہ هیچ اثرے ...
در ماشین نیمہ باز توے دستم خشڪ شد ...
- خانم تادئو گفت پسرش توے گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبیرستانے * نبوده ... گنگے بوده ڪہ فقط با دبیرستان ارتباط داشتہ ...
و برگشتم سمت خونہ مقتول و زنگ رو بہ صدا در آوردم ... پدرش در رو باز ڪرد ... بدون لحظہاے مڪث ...
- شما ... لالا رو با چشم هاے خودتون دیده بودید؟ ...
بہ شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نڪرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزے بہ شوهرش بگہ ...
- مےدونم سعے در ڪتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت با این دختر براے ما واقعا مهمہ ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسہ پیداش ڪنیم ... ولے اینطور ڪہ میگن دانش آموز اونجا نیست ...
شوڪ و غم از دست دادن پسرش ... و سوال هاے پشت سر هم من ... شرایط دردناڪے بود براے اینڪہ بتونہ روے خودش و رفتارش تسلط داشتہ باشہ ... بہ سختی مےتونست آشفتگے درونش رو ڪنترل ڪنہ ... اما چشم هاے سرخش فریاد مےزد ...
- فڪر مےڪنید لالا توے قتل پسرم دست داشتہ؟ ...
چہ درد عمیقے توے وجودش بود ... حسے رو ڪہ هرگز توے چهره پدرم ندیده بودم ... حسے ڪہ براے چند لحظہ ... رفتار بے پرواے من رو مهار ڪرد ...
- هنوز چیزے مشخص نیست آقاے تادئو ... این وظیفہ ماست ڪہ تمام اطرافیان مقتول و روابطش رو بررسی ڪنیم... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزے نمےدونیم ...
سڪوت خاصے فضا رو پر ڪرد ... و در این بین، همسرش هم بہ ما ملحق شد ... غرورش مانع مےشد تا بتونہ با بغضے ڪہ توے گلوش داره حرف بزنہ ...
- من از دور دیده بودمش ... اما مارتا از نزدیڪ اون رو دیده ...
چند بارے ڪریس رو تعقیب ڪردم تا ببینم با چہ افرادے مےچرخہ و چہڪار مےڪنن ... محل تجمع شون بیشتر سمت پارڪینگ و انبارے پشتے دبیرستان بود ... گاهے اوقات هم بیرون از مدرسہ ... آخر پارڪ ... ڪہ یہ ساختمون قدیمیہ... خیلے سالہ دست نخورده و ڪسے اونجا رفت و آمد نداره ...
پارڪینگ و انبارے مدرسہ؟ ... قطعا واسطہ ها و خرده مواد فروش هاے مدرسہ بودن ... پس چرا توے جستجوے مدرسہ هیچ خبرے ازشون نبود ... نہ از گنگ ... نہ از لالا ... نہ اثرے از خراب ڪارےهاشون ... نہ حتے تہ مونده یہ نخ سیگار ... ڪجا رفتہ بودن؟ ... گنگ خود مدرسہ و اون گنگ ...
آقاے تادئو داشت دوباره با دروغ چیزے رو مخفے مےڪرد؟ ... یا دبیرستان مرڪز یہ صحنہ سازے بزرگ بود؟ ...
* گنگ هاے دبیرستانے، گنگ هایے هستند ڪہ فقط شامل دانش آموزان همان مدرسہ مےشوند و بہ راحتے عضو دیگرے نمےپذیرند. این گنگ ها مےتوانند با سایر باندها و گنگ ها در ارتباط باشند اما عموما بہ صورت مستقل عمل مےڪنند و عضو یا زیرمجموعہ باندهاے قاچاق یا گروه هاے سازمان یافتہ محسوب نمےشوند، اگر چہ عموما با خود سلاح سرد دارند و حمل سلاح گرم و سبڪ نیز بین آنها دیده مےشود. بازه سنے اعضا عموما بین 14 تا زیر 18 سال است.
ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#مردےدرآئینہ 💙 #قسمتدوازدهم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 واحدهاے مشترڪ چند لحظہ
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشانزدهموهفدهم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
صحنہ سازے بزرگ
اوبران پایین پلہها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف مےزد ... از خانواده مقتول خداحافظے مےڪردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصلہ پشت سرم ...
- حدس بزن چے شده؟ ... هیچ دانش آموزے بہ نام لالا توے مدرسہ نیست ... یا بهتره بگم هیچ دخترے ڪہ چنین رژ بفنش پر رنگے بزنہ ...
اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا یہ دانش آموز سابق ... اما مثل اینڪہ ازش هیچ پرونده اے توے مدرسہ نیست ... نہ پرونده اے ... نہ هیچ اثرے ...
در ماشین نیمہ باز توے دستم خشڪ شد ...
- خانم تادئو گفت پسرش توے گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبیرستانے * نبوده ... گنگے بوده ڪہ فقط با دبیرستان ارتباط داشتہ ...
و برگشتم سمت خونہ مقتول و زنگ رو بہ صدا در آوردم ... پدرش در رو باز ڪرد ... بدون لحظہاے مڪث ...
- شما ... لالا رو با چشم هاے خودتون دیده بودید؟ ...
بہ شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نڪرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزے بہ شوهرش بگہ ...
- مےدونم سعے در ڪتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت با این دختر براے ما واقعا مهمہ ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسہ پیداش ڪنیم ... ولے اینطور ڪہ میگن دانش آموز اونجا نیست ...
شوڪ و غم از دست دادن پسرش ... و سوال هاے پشت سر هم من ... شرایط دردناڪے بود براے اینڪہ بتونہ روے خودش و رفتارش تسلط داشتہ باشہ ... بہ سختی مےتونست آشفتگے درونش رو ڪنترل ڪنہ ... اما چشم هاے سرخش فریاد مےزد ...
- فڪر مےڪنید لالا توے قتل پسرم دست داشتہ؟ ...
چہ درد عمیقے توے وجودش بود ... حسے رو ڪہ هرگز توے چهره پدرم ندیده بودم ... حسے ڪہ براے چند لحظہ ... رفتار بے پرواے من رو مهار ڪرد ...
- هنوز چیزے مشخص نیست آقاے تادئو ... این وظیفہ ماست ڪہ تمام اطرافیان مقتول و روابطش رو بررسی ڪنیم... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزے نمےدونیم ...
سڪوت خاصے فضا رو پر ڪرد ... و در این بین، همسرش هم بہ ما ملحق شد ... غرورش مانع مےشد تا بتونہ با بغضے ڪہ توے گلوش داره حرف بزنہ ...
- من از دور دیده بودمش ... اما مارتا از نزدیڪ اون رو دیده ...
چند بارے ڪریس رو تعقیب ڪردم تا ببینم با چہ افرادے مےچرخہ و چہڪار مےڪنن ... محل تجمع شون بیشتر سمت پارڪینگ و انبارے پشتے دبیرستان بود ... گاهے اوقات هم بیرون از مدرسہ ... آخر پارڪ ... ڪہ یہ ساختمون قدیمیہ... خیلے سالہ دست نخورده و ڪسے اونجا رفت و آمد نداره ...
پارڪینگ و انبارے مدرسہ؟ ... قطعا واسطہ ها و خرده مواد فروش هاے مدرسہ بودن ... پس چرا توے جستجوے مدرسہ هیچ خبرے ازشون نبود ... نہ از گنگ ... نہ از لالا ... نہ اثرے از خراب ڪارےهاشون ... نہ حتے تہ مونده یہ نخ سیگار ... ڪجا رفتہ بودن؟ ... گنگ خود مدرسہ و اون گنگ ...
آقاے تادئو داشت دوباره با دروغ چیزے رو مخفے مےڪرد؟ ... یا دبیرستان مرڪز یہ صحنہ سازے بزرگ بود؟ ...
* گنگ هاے دبیرستانے، گنگ هایے هستند ڪہ فقط شامل دانش آموزان همان مدرسہ مےشوند و بہ راحتے عضو دیگرے نمےپذیرند. این گنگ ها مےتوانند با سایر باندها و گنگ ها در ارتباط باشند اما عموما بہ صورت مستقل عمل مےڪنند و عضو یا زیرمجموعہ باندهاے قاچاق یا گروه هاے سازمان یافتہ محسوب نمےشوند، اگر چہ عموما با خود سلاح سرد دارند و حمل سلاح گرم و سبڪ نیز بین آنها دیده مےشود. بازه سنے اعضا عموما بین 14 تا زیر 18 سال است.
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸