🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم:
🪧تقویم امروز:
📌 سه شنبه
☀️ ۲۹ خرداد ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۱ ذی الحجه ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 18 ژوئن 2024 میلادی
📖حدیث امروز:
🔅پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«خداوند عيد قربان را برنهاد تا مستمندان از گوشت سير شوند؛ پس از گوشت قربانى به ايشان بخورانيد .»
📚 ثواب الأعمال، ص ٥٩
🔖مناسبت امروز:شهادت دکتر شریعتی
🔴 بگوئید ظهور نزدیک است،تا فرج نزدیک شود...
🌕 آقا امام کاظم علیهالسلام فرمودند:
اگر به ما بگویند این امر (#ظهور) تحقق نمیپذیرد،مگر بعد از دویست یا سیصد سال و آن را دیر ببینیم دلها دچار سختی و قساوت گردد.بگوئید چه زود است چه نزديک است و بدينگونه دلهای مردم اُنس ميگيرد و آرامش میيابد و فرج نزديک میشود».
«فَلَوْ قِيلَ لَنَا إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ إِلَى مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثَلاَثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ اَلْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ اَلنَّاسِ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ لَكِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ اَلنَّاسِ وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ»
📗الکافي ج ۱، ص ۳۶۹
📗الوافي ج ۲، ص ۴۲۸
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۰۲
📗الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۴۱
🔴 داستان قلعه زنان وفادار
❌ در شهر وينسبرگ آلمان قلعه ای وجود دارد به نام زنان وفادار که داستان جالبی دارد و مردم آنجا با افتخار آن را تعريف می کنند.
در سال ۱۱۴۰ میلادی شاه کنراد سوم شهر وينسبرگ را تسخير می کند و مردم به اين قلعه پناه می برند و فرمانده دشمن پيام می دهد که حاضر است اجازه بدهد فقط زنان و بچه ها از قلعه خارج شوند و به رسم جوانمردی با ارزش ترين دارایی خودشان را هم بردارند و بروند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند.
قيافه ی فرمانده ديدنی بود وقتی ديد هر زنی شوهر خودش را کول کرده و دارد از قلعه خارج می شود!
زنان مجرد هم پدر يا برادرشان را حمل می کردند. شاه خنده اش می گيرد، اما خلف وعده نمی کند و اجازه می دهد بروند.
و اين قلعه از آن زمان تا به امروز به نام «قلعه ی زنان وفادار» شناخته می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیھودِھنگردیددراینشَھربھوالله !
نزدیڪترینرآھ به الله"حسـین"است:)✋🏻❤️
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
🔴 کیفیت همیشه قربانی کمیت میشود - بخش اول
❌ اکثر مردم فکر میکنند اگر در عبادت و اطاعت وقت بیشتری صرف کنند ثواب بیشتری میبرند، ثواب بیشتر عبادات را در این میبینند که بیشتر برای آن وقت بگذارند، مثلاً اگر بجای ده دقیقه زیارت عاشورا خواندن یکساعت آن را طول بدهند ثوابش بیشتر است...
❌ خدا رحمت کند آیتالله فاطمینیا را، ایشان میگفتند خسته شدم از بس که گفتم این دین، دین کیفیت است نه کمیت، مقصودم این نیست که مستحبات را انجام ندهیم، آن به جای خود، اما باید با باطن به خدا رسید، هنوز باطن را اصلاح نکرده مرتب دعای کمیل میرود، هنوز بلد نیست در منزل با خانواده رفتار کند هر سال به عمره میرود، چه فایده؟ دین که مسخره نیست...
🔸دعای کمیلی که باید بیست دقیقه خوانده شود، به سه ساعت افزایش پیدا میکند، مداحان باید دقت داشته باشند که زیاد از حد نباید حرف بزنند، چرا که ادعیه و مصائب اهل بیت بهتر است در زمان کوتاهی عنوان شود تا مردم خسته نشوند.
🔸بعضی افراد بیش از نیم قرن دعای ابوحمزه ثمالی را میخوانند، اما هیچ تاثیری نداشته است، چون نسبت به مضامین آن معرفت لازم را کسب نکردهاند. بعضی افراد فقط خواننده ادعیه و زیارت نامهها هستند، در دعای ابوحمزه ثمالی بسیاری از اسرار الهی عنوان شده است...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️ حبیبالله یوسفی
🔸این بحث ان شاء الله ادامه دارد
📥 دشمنی ها را ببینید
📌 امام خامنه ای مدظله العالی: مبادا کسانی ... خیال کنند که این انتخابات اهمیتی ندارد. خیر؛ بسیار مهم است. دشمنی ها را ببینید! ببینید که در معیارهای جهانی و میزان های سیاسی عالم، حضور مردم در جمهوری اسلامی و درصحنه های گوناگون، نسبت به قضاوت ها و تشخیص ها و تصمیم ها، چگونه تعیین کننده است! نفس اینکه این نظام، نظامی متّکی بر مردم و آراءِ مردم است، حداکثر اهمیت را دارد. نفس قبول مردم، حداکثر اهمیت را دارد.
📚 بخشی از سخنان رهبری ۱۳۷۶/۰۲/۱۳.
📎 #انتخاب_درست
📎 #حماسه_جمهور
📎 #انتخابات
🔷 ۲۹ خرداد سالروز شهادت یا رحلت دکتر شریعتی و صحبت های دقیق رهبر معظم انقلاب در خصوص ایشان (۱ از ۵)
🔹به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه دارند و این ظلمی به اوست.
🔹مخالفان او به اشتباهاتش تَمَسُک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبایی ها هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهاتش، برجستگی هایش را نبینیم.
🔹من فراموش نمی کنم که در اوج مبارزات که می توان گفت مراحلِ پایانیِ قال و قیل های مربوط به شریعتی محسوب می شد، امام در ضمن یک صحبت بدون اینکه از کسی نام ببرند، اشاره ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندنِ آتش اختلافات مؤثر بود.
🔹در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند چیزی نزدیک به این مضمون بیان کرد که: «ما نباید کسی را بخاطر چهار تا اشتباه در کتاب هایش بکوبیم، این صحیح نیست.» این دقیقاً نشان می داد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی. ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد مثل توحید، یا نبوت و یا مسایل دیگر اما این نباید موجب می شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم.
🔹در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی های دکتر من مطالبی گفته ام، این درباره مخالفان. اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود؛ بلکه حتی کوبنده تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف آرایی هایی کرده اند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند.
🔹سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهات از او نپذیرند. یعنی سعی کردند هرگز اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام. خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس العمل ها را در مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریص تر کند.
🔹بنابراین من امروز می بینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می زنند، کمک می کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند. متأسفانه به نامِ رساندن اندیشه های او یا به نامِ نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راهِ او، فجایعی در کشور صورت می گیرد. فراموش نکرده ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقان ها» خودشان را دنباله رو خط شریعتی می دانستند!
🔹آیا به راستی شریعتی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده ام. در یک سطح دیگر، کسانی که امروز در جنبه های سیاسی و در مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفته اند، خودشان را به شریعتی منتسب می کنند از آن جمله هستند، بعضی از افراد خانواده شریعتی. اینها در حقیقت از نام و از عنوان و از آبروی قیمتی شریعتی دارند سوءاستفاده می کنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقیناً ضربه اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست.
🔹مخالفان را می شود با تبیین و توضیح روشن کرد. می شود با بیان برجستگی های شریعتی، آنها را متقاعد کرد و اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد اما اینگونه موافقان را به هیچ وسیله ای نمی شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد. بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتماً ابایی ندارم.
🔸منبع: «مصاحبه با مجله سروش در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۳۰، سایت تابناک، ۱۳۸۹/۳/۳۰، کدخبر: ۱۰۵۳۳۳»
🔷 ۲۹ خرداد سالروز شهادت یا رحلت دکتر شریعتی و صحبت های دقیق رهبر معظم انقلاب در خصوص ایشان (۲ از ۵)
🔹البته من تصدیق می کنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه آمیز و افسانه آمیز جلوه می کند درمیان قشری از مردم، اما متقابلاً بخش های ناشناخته ای از شخصیت شریعتی هم وجود دارد. شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی کنند. اینها همانطوری که اشاره کردید، افسانه آمیز و مبالغه آمیز است و چنین تغییراتی در خصوص دکتر شریعتی صدق نمی کند.
🔹اما متقابلاً شریعتی یک چهره پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع رنج می بُرد و کوشش می کرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند. این بُعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی شود.
🔹می بینید که اگر از یک بُعد از سوی قشری از مردم شریعتی چهره اش مبالغه آمیز جلوه می کند، باز بخش دیگری از شخصیت او و گوشه دیگری از چهره او حتی ناشناخته و تاریک باقی مانده است. بنابراین می توانم در پاسخ شما بگویم بله به صورت مشروط در مورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است اما نه به صورت کامل و قسمت هایی از شخصیت او آنچنان که باید هم حتی شناخته نشده است.
🔹البته شریعتی یک آغازگر بود، در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. بودند کسانی اما هیچ کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در قالب واژه ها و تغییراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روزِ شریعتی مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسائل را بگویند.
🔹شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دادن به سوال ها و روشن کردن نقاط مبهم و تاریک بود اما اینکه او را با سیدجمال الدین اسدآبادی یا با اقبال لاهوری مقایسه کنیم، نه. اگر کسی چنین مقایسه ای بکند ناشی از این است که اقبال لاهوری و سیدجمال را به درستی نشناخته است. اتفاقاً در یکی از جلسات یادبود مرحوم دکتر، شاید چهلم او بود، یکی از آقایان در مشهد سخنرانی کرد و او را حتی از سیدجمال و از کواکبی و از اقبال و اینها هم برتر هم خواند، بلکه با آنها غیرقابل مقایسه هم دانست.
🔹همان وقت هم این اعتراض در ذهن کسانی که شریعتی را به درستی می شناختند پدید آمد، زیرا تعریف از شریعتی به معنای این نیست که ما پیشروان اندیشه مترقی اسلام را تحقیر کنیم. سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد. کسی بود که مسأله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد.
🔹کاری که سیدجمال کرد سه جریان بوجود آورد در دنیا: یک جریان، جریان اندیشه مترقی در هند که بیشترین جریان های مترقی اسلام است. جریان دیگر، آن جریان اندیشه مترقی در مصر بود، که آن هم به وسیله سیدجمال به وجود آمد و شما می دانید جریان مترقی در مصر، منشأ پیدایش جنبش های عظیم آزادی خواهانه در آفریقا شد. نه فقط مصر را به سطحی از بینش نوین اسلام رساند، بلکه نهضت های مراکش و الجزایر، کلاً شمال آفریقا، ریزه خوار خوان حرکت سیدجمال بوده است. یک چنین حرکت عظیمی را سیدجمال در مصر به وجود آورد و کلاً خاورمیانه و جریان سوم، جریان روشنفکری در ایران بود.
🔹این سه جریان فکری اسلامی را سیدجمال در سطح جهان اسلام به وجود آورد. او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلاً در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست.
🔸منبع: «مصاحبه با مجله سروش در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۳۰، سایت تابناک، ۱۳۸۹/۳/۳۰، کدخبر: ۱۰۵۳۳۳»
🔷 ۲۹ خرداد سالروز شهادت یا رحلت دکتر شریعتی و صحبت های دقیق رهبر معظم انقلاب در خصوص ایشان (۳ از ۵)
🔹البته در زمان کنونی، جنبش امام خمینی از نظر ما با اینکه دنباله حرکت سیدجمال است اما به مراتب جُست بالاتری از حرکت او دارد. در این تردیدی نیست. اما حرکت فکری و روشنفکری و سیاسی تبلیغی دکتر شریعتی را به هیچ وجه نمی توان حتی مقایسه کرد با حرکت سیدجمال. و اما اقبال لاهوری، اقبال نیز آغازگر دو جریان بود. یک جریان، جریان رهایی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ خودی اسلامی و بهتر بگویم، فرهنگ خود شرقی و این همان چیزی است که بعدها به صورت تعابیری از قبیل غرب زدگی و امثال آن در ایران مطرح شده است.
🔹شما می دانید آن چیزی که دکتر شریعتی به صورت بازگشت به خویشتن مطرح می کند، که این یکی از عمده ترین مسائلی است که او می گوید، این است که در سال ۱۹۳۰ به وسیله اقبال در هندوستان مطرح شد، یعنی کتاب های اقبال، شعرهای فارسی اقبال که همه اش مربوط به بازگشت به خود اسلامی و منِ اسلامی و منِ شرقی، این را در ضمن هزارها بیت شعر، اقبال لاهوری در مثلاً چهل سال قبل از اینکه دکتر شریعتی امثال این را بیان کنند، بیان کرده و یک ملتی را با این شعرها به وجود آورده و آن ملت پاکستان است، یعنی یک منطقه جغرافیایی به وجود آورده است. این یک کار بوده که اقبال آغازگر او بود، و این کار بسیار عظیمی است.
🔹کار دوم اقبال همین مساّله ایجاد یک قطعه جغرافیایی به نام اسلام است و یک ملت به نام اسلام و تشکیل دولت پاکستان است. اول کسی که مسأله کشوری به نام پاکستان و ملتی در میان شبه قاره به نام ملت مسلمان را مطرح کرد اقبال بود. من به وضعیت کنونی پاکستان و سرنوشتی که بعد از اقبال، یعنی بعد از رهبران و بنیانگذاران پاکستان کلاً بوجود آمد کاری ندارم، به جذب شدنش به استعمار و وابستگی های استعماریش کاری ندارم، اما به مجاهدات اقبال و فلسفه و بیان اقبال در این مورد کار دارم. این یک حرکت جدید بود. یعنی او ثابت کرد که مسلمان ها به معنای واقعی واژه ملت، یک ملت هستند در شبه قاره که این مسأله را می توانید در بیانات اقبال، مکاتبات اقبال، که من یک بخش از آنها را در این کتاب مسلمانان در نهضت آزادی هند آورده ام، ملاحظه کنید اقبال آغازگر یک چنین اندیشه ای بود. این را نباید دست کم گرفت.
🔹البته دکتر شریعتی را ما هیچ وقت کوچک نمی شماریم اما نمی توانیم دکتر را مقایسه کنیم با اینگونه شخصیت ها و به همین دلیل هم بود که دکتر خودش را «کوچه کبدال» اینها می دانست. مرید واقعی و شاگردِ از دورِ اقبال می دانست و شما نگاه کنید سخنرانی های دکتر درمورد اقبال که چند سخنرانی بود که یک جا چاپ شده است به نام «اقبال» و ببینید چطوری عاشقانه و مریدانه درباره اقبال حرف می زند. کسی که از زبان دکتر آن حرف ها را می شنود، برایش روشن می شود که اینگونه مقایسه ها درست نیست.
🔹درباره رابطه عاطفی و فکری شریعتی با روحانیت و روحانیون نظرات گوناگون و متفاوت و بعضاً مغرضانه ای عرضه شده است. این از آن بخش های ناشناخته چهره و شخصیت دکتر است که قبلاً اشاره کردم. بعضی از نقطه نظرها و گوشه های شخصیت او ناشناخته است و این یکی از آنهاست. در سال ۱۳۴۹ در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس تفسیر می گفتم در این درس تفسیر یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که درم ورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم، گفتم چهار نظر وجود دارد.
🔹یک: حذف روحانیت به کلی، یعنی اینکه اصلاً روحانیتی نمی خواهیم. دو: قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم. سه: تبدیلِ به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم یک روحانیت جدید بیاوریم و بجای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیانگذاری کنیم. و چهار: اصلاً همان چیزی که هست، بحث کردم روی مسأله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارایه دلیل و به نظر چهارم معتقد بودم.
🔹همان اوقاتی بود که تازه زمزمه هایی علیه دکتر شریعتی بلند شده بود و گفته می شد که دکتر شریعتی راجع به افکار شریعت کم عقیده است یا بی عقیده است یا نسبت به روحانیت علاقه ای ندارد و از این قبیل تعبیرات. جلسه ای داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان می کردم، با علاقه فراوانی گوش می داد. من برایش گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت به کلی، که گفت این غلط است.
🔸منبع: «مصاحبه با مجله سروش در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۳۰، سایت تابناک، ۱۳۸۹/۳/۳۰، کدخبر: ۱۰۵۳۳۳»
🔷 ۲۹ خرداد سالروز شهادت یا رحلت دکتر شریعتی و صحبت های دقیق رهبر معظم انقلاب در خصوص ایشان (۴ از ۵)
🔹دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلاً برداریم و یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم، شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است! توجه می کنید؟ گفت این از همه بدتر است! از همه خطرناکتر است، این از همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود، گفت بله، این نظر خوبی است.
🔹شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقاً مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند یقیناً از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود، این ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جز معارف قطعی شریعتی بود اما در مورد روحانیت، او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد به طور کامل عمل نمی کنند.
🔹در اینجا هم یک خاطره ای نقل می کنم برای شما در سال ۴۷ یعنی سال آخر عمر جلال آل احمد. مرحوم جلال آمد مشهد، یک جلسه مشترکی داشتیم، من، جلال، مرحوم شریعتی و عده ای از دوستان مشهدی ما هم بودند. بحث درباره روحانیون شد، به مناسبت حضور من در جلسه شاید هر کسی یک چیزی می گفت. شریعتی یک مقداری انتقاد کرد. جلال به شریعتی گفت شما چرا از حوزه علمیه اینقدر انتقاد می کنی؟ بیا از روشنفکران خودمان انتقاد کن! و مرحوم جلال یکی دو سه جمله درباره انتقاد و تعرض به روشنفکران گفت، مرحوم دکتر شریعتی پاسخی داد که از آن پاسخ هم می شود درست نقطه نظر او را نسبت به روحانیت و روحانیون فهمید.
🔹او گفت علت اینکه من از روحانیت انتقاد می کنم، از حوزه علمیه انتقاد می کنم این است که ما از حوزه علمیه انتظار و توقع داریم، از روشنفکر جماعت هیچ توقعی نداریم، نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده، این چیزی نیست که ما در او انتظار داشته باشیم اما روحانیت یک نهاد اصیلی هست و ما از روحانیت زیاد انتظار داریم و چون آن انتظارات عمل نمی شود به همین دلیل است که انتقاد می کنم.
🔹او معتقد بود که روحانیون به آن رسالت به طور کامل عمل نمی کنند. بر این اعتقاد بود تا سال حدود ۵۱ و نزدیک ۵۲، از آن سال در اثر تماس هایی که دکتر با چهره هایی از روحانیت به خصوص روحانیون جوان گرفت، کلاً عقیده اش عوض شد. یعنی ایشان در سال ۵۴ و ۵۵ معتقد بود که اکثریت روحانیت به آن رسالت عمل می کنند و لذا در این اواخر عمر دکتر شریعتی نه فقط معتقد به روحانیت، بلکه معتقد به روحانیون نیز بود و معتقد بود که اکثریت روحانیت در خط عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعا ًهست.
🔹البته با روحانیونی که می فهمید که در آن خط نیستند با آنها خوب نبود و شخصاً به امام خمینی بسیار علاقمند و ارادتمند بود. شریعتی نه مِلکِ طلق لیبرال هاست و نه قطب و محور چپ ها و شبه چپ ها اما درمورد چپی ها باید بگویم صریحاً و قاطعاً شریعتی جزو شدیدترین و قاطع ترین عناصر ضد چپ و ضد مارکسیسم بود.
🔹آن روزی که مجاهدین تغییر ایدئولوژی دادند و کتاب مواضع ایدئولوژیک تازه شان چاپ شد و در اختیار این و آن قرار گرفت، که هم من دیده بودم و هم مرحوم دکتر جلسه ای داشتیم در مشهد یک نفری از مواضع جدید مجاهدین که مارکسیستی بود دفاع می کرد. شریعتی آن شخص را چنان کوبید در آن جلسه ای که برای من حتی تعجب آور بوده که شریعتی اینقدر ضد چپ است و شما آثارش را بخوانید، مقابله و مخالفت او را با اندیشه چپ و مارکسیستی و اصول تعلیمات مارکسیستی به روشنی در می یابید. بنابراین هرکس و هر چپ گرایی (اگرچه زیر نام اسلام) اگر امروز شریعتی را از خودش بداند یقیناً گزافه ای بیش نگفته است. همچنین مجاهدی که امروز شریعتی را از خودش بداند یقیناً گزافه ای بیش نگفته است. اینها در سال ۵۱ و ۵۲ جزو سخت ترین مخالفین شریعتی بودند. خوب امروز چطور می توانند شریعتی را قطب خودشان بدانند؟
🔸منبع: «مصاحبه با مجله سروش در تاریخ ۱۳۶۰/۳/۳۰، سایت تابناک، ۱۳۸۹/۳/۳۰، کدخبر: ۱۰۵۳۳۳»