•﷽• هَمِه دُنیارو نِمیدَم بِه یِه لَحظِه حَرَمِت آقا…🌱 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌

🤎به تو ازدور سلام به سلیمان نبی از طرف مور سلام به حسین بن علی از طرف وصله ی ناجور سلام

◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ 🎙رفیق‌ اربعین فصل غم یادته؟ تو جاده میرفتیم باهم یادته؟ تو هیئت دعامون فقط کربلاس چه راحت میرفتیم حرم یادته؟ 💔 🎤#حسن_عطایی #اربعین

⏯ #نماهنگ #جاماندگان #اربعین 🍃رفیق جا نمونی 🍃بره اسم تو بین جامونده ها 🎤 #محمد_سامانی 👌بسیار دلنشین

🍃امسال بدون من میری به کربلا 🍃یادت نره رفیق منو بین موکبا 🎤 امیر کرمانشاهی

🏴ته رویایِ منه کربلا... 🏴علت اشکای منه کربلا..😭 #محرم #مداحی .

🍃تو با همه فرق داری...🍃 🎙با نوای: محمدحسین پویانفر #مداحی #محرم #شب_جمعه

چشماتو ببند 😔 خیال کن که با زائرایی 💔 چشماتو ببند 😔 خیال کن الان کربلایی 💔 وقتی عاشقی 💔 تو همونجایی 💔 چشماتو ببند 😔 اگه گذاشت گریه‌ی بی‌اَمونت 😭 چشماتو ببند 😔 چای عراقی بخور نوش جونت 😭

#عالی👌🏻

#جاماندگان #اربعین #واحد نریمانی #مداحی

#شور #نریمانی #مداحی

••💔⃟🖤•• 🥺|↫#بہ‌وقت‌دلتنگی💔 🥺|↫#مداحی🖤 به خونه برگردیم خونه آغوش حسینه مگه نه 🎙کربلایی سید رضا نریمانی #اربعین 💔⃟🖤

#مداحی🎧 روضه شد برپا لباس مشکی تن نوکرها همه ی سینه زن ها مهمون زهرا نم نم داره دوباره چشای آسمونی می باره همه دلا پریشون عشق یاره💔🕊 #محرم #امام_حسین 🎤سیدرضانریمانی

👌🏻❤️👍🏻

🌹 قصه ی امروز 🌹 ♥️رضا سگ باز(!)♥️ یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“ رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... ..... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. ..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) به به یه توبه و نماز واقعی........♥️♥️

خداوند همیشه نگاه لطفش همرا ماست🌱 برای توبه هیچ وقت دیر نیست💫

🎥انتشار فیلم پیاده روی شهید حسین معز غلامی در طریق کربلای معلی 📎پ ن : مداحی با صدای خود شهیدحسین معزغلامی میباشد #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #اربعین

در ادامهٔ صبحانهٔ موکبی: 👈🏻 بفرمایید شیر هم میل کنید

رفقا پاشین صبحونه بخوریم 😭

هلبیکم

هلبیکم یازوار ابوالسجاد

😭😭