eitaa logo
داعی‌َالله🇮🇷
366 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
50 فایل
🌿💚 به یاد وعشق او ♡اللهم عجل الولیک الفرج♡ وانت لاتعرف ماذا‌ فعلت بقلب المهدی: و تو نمیدانی که با قلب مهدی(‌عج)فاطمه چه کرده ای!💔 کپی‌: حلال❤ به گوشیم👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16823669089213
مشاهده در ایتا
دانلود
از ما گذشت....
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+شما پارتی میرید؟ -نه میریم دعای کمیل! 🔻ماجرای جالب شهید فرانسوی دفاع مقدس
یکی از شهدای مدافع حرم بود ،،، داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیر تموم شد سنگ تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ... همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود .. خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد.... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌زمین .... فهمیدن حاج قاسم توی منطقس ... برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم ... ببین اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید .. ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه می گفت ..‌ اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا مولا یا زهرا .....😭😭😭😭😭 میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد که پشت بیسیم گوش می داد .... بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برا حاج قاسم 😓😓
✅در سجاده نمـاز تان ، برای دل زنگار گرفتہ مان دعـا ڪنیـــــــــد... ✅شاید نگاهتـان عایدمان شد و برکت شهادت نصیبمان...
امروز میخوایم با مجموعه ای از در خدمتتون باشیم.
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استنداپ کمدی رزمنده خوش ذوق😄 هفته گرامی باد💖
😅 دو تا از بچہ‌هاے گردان، غولے را همراه خودشان آورده بودند و ‌هاے هاے مےخندیدند گفتم : این کیہ؟ گفتند : عراقے گفتم : چطورے اسیرش کردید؟ مےخندیدند گفتند : -از شب عملیات پنهان شده بود ، تشنگے فشار آورده با لباس بسیجےها آمده ایستگاه صلواتے شربت گرفتہ بود پول داده بود!😐 اینطورے لو رفتہ بود... 😂😂
😂 تعداد مجروحین بالا رفته بود🤕 فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت:🗣 سریع بی سیم بزن عقب و بگو یه آمبولانس🚑بفرستند مجروحین رو ببره بی سیم زدم... به خاطر اینکه ممکن بود عراقی ها شنود کنن ، از پشت بی سیم با کُد حرف می زدیم🗣👣 گفتم: حیدر... حیدر ... رشید چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی امد: - رشید به گوشم... - رشید جان حاجی گفت یه دلبر قرمز❤️ بفرستید!😂😜 - هه هه دلبر قرمز دیگه چیه؟😂 - شما کی هستید؟ پس رشید کجاست؟🙁🤔 - رشید نیست. من در خدمتم😌 - اخوی! مگه برگه ی کُد نداری؟😠 - برگه کُد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟😕🤦‍♂️ بد جوری گرفتار شده بودم از یه طرف باید با کُد حرف می زدم که خواسته مون لو نره🤦‍♀️ از طرفی هم با یه آدم شوت برخورد کرده بودم😅 بازم تلاشمو کردم و گفتم: - رشید جان! از همون ها که چرخ دارند!😂🚑 - چی میگی؟ درست حرف بزن ببینم چی می خوای؟☹️ - بابا از همون ها که سفیده😬 - هه هه. نکنه ترب می خواهی؟🤣 - بی مزه! بابا از همون ها که رو سقفش یه چراغ قرمز داره...😢 - دِ لا مصب زودتر بگو آمبولانس می خوام دیگه!😂😠 کارد می زدند خونم در نمی اومد هر چی بد و بیراه بود پشت بی سیم بهش گفتم🤭🤫 اونهمه تلاش کردم دشمن نفهمه چی می خوایم ، اما این بنده خدا...😂🤫🤦‍♀️
شیمیایی ایرانی توے خط مقدم فاو بودیم بچه ها سرِ آرپی جی رو باز میڪردند و داخلش سیر میریختند شلیڪ ڪه میڪردیم براثرانفجار و گرما،بوے تند سیر فضا رومےپوشاند بیچاره عراقے ها فڪر میڪردند ایران شیمیایے زده! یه ترسے وجودشون رو مےگرفت ڪه بیا و ببین😂
⚘﷽⚘ 💢خاطره جالب و طنز رهبر انقلاب از زمان جنگ‌‌‌....😅 💢عکس باز شود....🙃😉