فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفت #خاطره
⚠️گلایه #امام_زمان (عج) از شیعیان به روایت #شهید_مدنی
💠 با #دایی_رضا #استوری همراه شو
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰 @daeireza
#خاطره #فرهنگ
#طنز
يه خانم دکتر توی دانشگاه تعریف میکرد:
یه روز تو یکی از خیابانهای شیراز داشتم پیاده میرفتم از روبرو یک پسر قد بلند و خوش چهره ای داشت میامد.
یه تیشرتی تنش بود خیلی گشاد و بلند ، جوری که تن لاغرش توش زار میزد و روی شکمش هم با حروف بزرگ انگلیسی
چند جمله ای نوشته بود ،
جملات را خواندم
بهش که رسیدم صداش کردم
اومد...
.
به خاطر اینکه یه وقت بهش برنخوره
خودم را معرفی کردم
بعد ازش پرسیدم: این لباس چیه پوشیدی ؟ چرا اینقدر گشاده ؟
گفت که :
خوشگله ،
مده و من هم پوشیدم.
گفتم: خب حالا میدونی چی روش نوشته ؟ حتی این جملات پشتش هم نوشته شده؟
گفت :نه .
گفتم : تو که نمیدونی این چه لباسیه چرا پوشیدی؟
گفت: حالا مگه چشه؟
گفتم: این لباس روش نوشته شده :
من باردارم مواظب باشید!!!
.
گشادی لباس هم به همین خاطر است
این لباسها را زنان حامله غربی میپوشند تا عابران مواظب باشند و بهشون نخورند.
پسره تا اینها را فهمید
چنان از خود بی خود شد که لباس را دراورد و با یک رکابی بدون خداحافظی فرار کرد.. 😁😂😁
┅═✼✿✵🇮🇷✵✿✼═┅
با "دایی رضا" همراه شو.
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@daeireza
22.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان #شهید
🔹 نوجوان گفت حاجی مریضم بیدارم کن قرصمو بخورم
🎙🌸 #حجتالاسلام_موسویزاده
#داستان #خاطره #دفاع_مقدس #نماز_شب #تلنگر
@daeireza
#خاطره #شهید
🌸 شهیدی که سرش در دامن حضرت فاطمه زهرا(س) گذاشت😢😭😭
طلبه #شهید_مهدی_نظیری با دوستاش در حال بازگشت از عملیات قدس ۳ توی خاک دشمن بود که گم می شود و بالاخره زیر گرمای ۵۰ درجه تابستان جنوب براثر تشنگی شهید می شود.
#شهید_رضا_پورخسروانی نقل می کند که سرمهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم.دیدم لب مهدی به هم می خوره. گوشم را نزدیکش بردم،گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بزار زمین….
بعدها خوابش را دیدم.مهدی با لباسی یک پارچه از نور با لبخند کنارم آمد و گفت: #حضرت_زهرا (س) می خواست سرم را به دامن بگیرد، واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانوت زمین بزاری!… #آیت_الله_دستغیب درموردش میگه که خوابش رو دیدم. عمامه بر سرش بود و گفت ما روزی دوساعت پیش #رسول_الله میریم وآقا بهمون درس میده…😍
#طوبی_لهم
@daeireza
#داستان #دفاع_مقدس
🌸 #شهید_حسین_لشگری
🌹 #خاطره ای از ۱۸ سال اسارت ، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری،
🔺 اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد.😱
⁉️ وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
🟡 و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را مرور می کردم.
❌ سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت،
😍 #قرآن را کامل حفظ کرده بود،
✅ زبان انگلیسی می دانست
🤩 و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🌹حسین می گفت:
😅 از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! 🧊
🔺عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم،
😭☘ این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
🕊شادی روح بلندش صلوات
@daeireza