eitaa logo
دفترچه
133 دنبال‌کننده
298 عکس
67 ویدیو
0 فایل
اینجا دفترچه ی منه @Matinpasandideh میتوانید به صورت ناشناس وارد لینک زیر شده و نظرات خودرا ارائه دهید: https://harfeto.timefriend.net/17078587448502
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله... پر از صلابت و ایمان، پر از حماسه و شور به شام شب‌زدگان خیمه زد سپیدی نور زنی به قامت حیدر،لبالب از کوثر و خطبه خطبه فدک در کلام او مستور که گفته بند اسارت به دستهایش بود؟ که در تصرف تدبیر اوست کل امور سخن که نه فوران علوم عالیه بود به «انتم الطلقا»یش شکست جام غرور عقیله بود و در این راه جز جمیل ندید که در تلاطم تاریخ کلُّنا مأمور @daftarcheyesheer
ماه ما امشب در آمد، شد منور شام تار لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار @daftarcheyesheer
پیش چشمانت همیشه بند می‌آید زبانم مانده‌ام چیزی بگویم یا که ساکت‌تر بمانم؟ در دلم باروت حرف و بر سرم انبوه برف و ظاهرم خاموش و سرد و از درون آتشفشانم زیر پاهای تو له شد آرزوهایم ولی باز اخم هایت،خنده هایت،میزند آتش به جانم اهل دل بستن نبودی، اهل دل کندن نبودم تو همان هستی که بودی، راستی من هم همانم! ته کشیده حس و حالم، فارغ از هر قیل و قالم پشت هم نحس است فالم، من کی‌ام؟ لطفاً بخوانم... @daftarcheyesheer
آخرین تلاش های من برای ماندنت افاقه ای نکرد... اشک های من ... آیه های یأس می شوند رد گام‌های تو بین سایه های نرده حبس می شوند هرکجا که پا گذاشتی شکوفه میزند ترنج می شود نام دیگر زنی که مانده چشم های او به راه... رنج میشود.. @daftarcheyesheer
با جرعه ای از سکوت هشیارم کن سنگین شده کوله ام، سبکبارم کن ای مرگ قدم قدم بیا نزدیکم خوابم خوابم خوابم...،بیدارم کن! @daftarcheyesheer
جهان اگرچه پرُ است از تبر ، جوانه بزن! کسی شکست تو را ای وطن نخواهد دید... @daftarcheyesheer
از تشنگی و گرسنگی آب شدن بی رنگ شدن شبیه مهتاب شدن این حال و هوای کودکان در غزه‌ست از چشمه‌ی سرخ مرگ سیراب شدن @daftarcheyesheer
852.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی دلت بدجور تنگ است حتی خیالش هم قشنگ است با دوستان پای پیاده با چادری خاکی و ساده با کوله ای پُر اَز تمنا شرمنده از دیرآمدن ها از های و هوی شهر بیزار از روزهای سختِ تکرار از هرچه غیر از او بریدن تا بی‌کرانِ او رسیدن گرچه قفس اینجا زیاد است باید به آن وادی پریدن ای کاش می‌شد لحظه ای را از زمزم عشقش چشیدن با چشمهای غرق ظلمت کی میتوانی نور دیدن؟ [] هرچند در عمق گناهیم ما را بخر ما رو سیاهیم... @daftarcheyesheer
چه می شد یار دلخواه تو باشم و یا پابوس درگاه تو باشم زمینگیرم، نشد امسال حتی سیاهی لشگر راه تو باشم @daftarcheyesheer
عاشق روزهای فروردین ! مونس غنچه های عطرآگین! ارث برده ست چشمت از دریا وقت لبخند،ساحلش پُرچین همدم لحظه های ناب غزل دختر شادمانِ قبل از این حبه حبه بخند تا که شود تلخی روزگار تو شیرین پل بزن بین اشک و لبخندت نقشی از یک کمان بکش، رنگین آسمان مقصد است و باکی نیست! بارها خورده‌ای اگر به زمین خستگی خسته شد رهایت کرد سخت و محکم شدی، بنابراین: زندگی با تو بد اگر تا کرد خواست تا مرد سازد از تو...همین! @daftarcheyesheer
یک عمر اسیر درد نسیان بودم سرگرم توهمات و عصیان بودم از ریشه مرا بریده بودند و من دلخوش بودم به این که انسان بودم @daftarcheyesheer
در خیالات مبهمم سویت مثل پروانه بال بال زدم قدر یک عمر بوسه آوردم همه را یک به یک خال زدم از تب و تابِ شعر جوشیدم از دو چشمت ترانه نوشیدم هاله ای از جنون که پوشیدم هی دم از عشق و قیل و قال زدم تو ولی از سکوت سر رفتی طبق معمول بی خبر رفتی خیره شد چشم من به در، رفتی... من مگر حرف از محال زدم ؟ عصر امروز آسمان غم داشت بغلم گرمی تو را کم داشت ابر چشمان من که نم نم داشت... گریه می شد، سری به فال زدم باز هم قصه،قصه‌ی دوریست در نگاهم کسی شبیه تو نیست مثل قلبم که ایستاده، بایست ! نه، برو... من فقط مثال زدم @daftarcheyesheer