eitaa logo
دفتر شعر من
95 دنبال‌کننده
11 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
غیر از علی امیر به دردم نمی خورد جز بیعت غدیر به دردم نمی خورد گیرم به فرض معنی حب می دهد ولا پس حبِّ هر حقیر به دردم نمی خورد چون پادشه ز دار جهان پر کشید و رفت بعدش به جز وزیر به دردم نمی خورد تنها صراط اوست که می آورد نجات پس غیر این مسیر به دردم نمی خورد دریای علمِ اوست چو بی ساحل و کبیر یک قطره ی صغیر به دردم نمی خورد قرآن هدایت است به شرط مفسری جز آگهی خبیر به دردم نمی خورد کوری کجا عصاکش کوری دگر شود جز هادی بصیر به دردم نمی خورد اهل فرار و ترس نباشد امام من جز رهبری دلیر به دردم نمی خورد گر زنده جز به عشق علیم خدای من جان را ز من بگیر به دردم نمی خورد من طالب پیاله ز دستان حیدرم نانی بخور نمیر به دردم نمی خورد ای عسکری به حشر پناهی سدید جو جز فحل دستگیر به دردت! نمی خورد دوازدهم آبان نود و پنج 
یا علی دانم که اندر کوی عشقت بی قرار هم چو من داری هزاران در هزاران در هزار از میان این همه یک تن فقط سلمان شود در کنار او دگر چون من نیاید در شمار یا علی دانم که هستم از معاصی رو سیاه رو سیه پیش نگارم رو سیه پیش نگار گر چه خود باعث به رنجم زانکه محزونم شدی یا علی من غصه دارم غصه دارم غصه دار هرگزم شاید نخواهی می توان اما چه کرد من به عشق تو دچارم تو به درد من دچار هر که مولایش علی باشد حسابش با خداست گر شوی مولای من من هم شوم امیدوار حب تو باشد عبادت پیرویت فرض ماست دست تو باید مدد سازد مرا گردم چو زار عسکری را گر چه حق داری نمایی احتذار من طمع دارم لقایت را به وقت احتضار ۱۶ مرداد۹۹
بردار دلم را و میانداز مرا دور بر من تو مزن لا و میانداز مرا دور چون کفش خودت وصله بزن بر دل و جانم بگذار برم پا و میانداز مرا دور هر جا بروی پاک شود پس دل من را بنمای مصفا و میانداز مرا دور بیمار دلم؟ جز تو مرا نیست طبیبی بنمای مداوا و میانداز مرا دور بر لوح دلم نام تو حک گشته، نگهدار پس حرمت مولا و میانداز مرا دور هر چند گنهکار، فقط بر تو محبم بنگر به تولا و میانداز مرا دور مولا دلم از غیر تو بیزار و به دور است بنگر به تبرا و میانداز مرا دور گر عسکری یک شعر به شأن تو ندارد بنگر به تقلا و میانداز مرا دور ۱۶ مرداد۹۹
یا علی گویم علی گویم علی گویم علی تا شود از یا علیَّم یا علیَّش منجلی یا علی گویم علی گویم علی گویم علی جز علی کی می شناسم بعد احمد افضلی یا علی گویم علی گویم علی گویم علی دشمنم با دشمنان او خصوصاً اولی  یا علی گویم علی گویم علی گویم علی هر که غیر او بگوید گفته قول مهملی یا علی گویم علی گویم علی گویم علی می شود دلها به یاد نام پاکش صیقلی  یا علی گویم علی گویم علی گویم علی تلخ بر من غیر او، شیرین به کامم او ولی یا علی گویم علی گویم علی گویم علی کاش باشد ذکر من لا ینقطع ناد علی یا علی گویم علی گویم علی گویم علی کی به بیعت عسکری بر غیر می گوید بلی؟  فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری۱۴ اسفند۹۸
عید غدیر حال دل شیعیان خوش است عید ولایت است زمین و زمان خوش است جنگل خوش است رود خوش و ماه و مهر خوش دریا خوش است دشت خوش است آسمان خوش است کامل نموده است محمد رسالتش امروز حال اشرف خلق جهان خوش است زیرا سپرده است به حیدر زمام کار بیعت گرفتنش به نهان و عیان خوش است تاکید کرده است به هر آنچه لازم است دارد شریعتی که خدا هم از آن خوش است گفته است در بزرگترین جمع، عاقبت، گر مرشدت علی است سفر بی گمان خوش است بر جمع خسته گفته منم با علی رفیق؟! حال دل تمامی این مفتیان خوش است!؟ ای عسکری ز معنی والاه روشن است جانت اگر علی است به حشرت امان خوش است ۱۶ تیر ۱۴۰۲ آخرین بازنگری ۷ خرداد ۱۴۰۳
گر همه عمرم به زبان یا علیست حسرت من باز همان یا علیست هر چه دعا هست گره باز کن باز مجرب تر از آن یا علی است شیعه نه حتی همه ی دهر و بحر نغمه ی هر جزء جهان یا علی است ورد سزاوار ملائک به عرش ذکر هدایت گر جان یا علی است خلق جهانند مددجوی او از چه نبی را به لسان یا علی است اسم خدا را نتوان زد صدا شرط برآن، شرط برآن، یا علی است شهر علوم است پیمبر اگر رمز عبورش تو بدان یا علی است عسکری امروز غدیر است و عید شعر صله دار و روان یا علی است ۱۷مرداد۹۹ آخرین بازنگری ۱۳ تیر ۱۴۰۲
او از تبار اشرف اولاد آدم است سرهای قدسیان به ادب پیش او خم است بی معرفت ردای ولیعهدیش دهد آن را که پادشاه تمامی عالم است می خواست دیو پشت عبایش نهان شود می دید او به رفع پلیدی مصمم است رسواتر است هیئت شیطان به زیر نور پس نقشه اش برای نبودش مسلم است باید دگر غروب کند شمس پر فروغ تا شب یقین کند که برش جای محکم است در آخر صفر سفر دیگری بناست این ماه عسکری چه شبیه محرم است ۲۵شهریور۱۴۰۲
شاید که گفت زائر صحن و سرای تو ای شهچراغ جان به فدای نیای تو با جد خود بگو که مرادم به جز تو نیست پروانه ای هوایی نور ولای تو در این زمان که می رود از کف سبوی عشق آورده ام پیاله زنم با صفای تو ما حافظان پرچم و خط ولایتیم سر می دهیم ای شه بطحا برای تو اصلا برای هر چه که گفتم علی علی کم لطفی است گر که نمیرم به پای تو مولا به من به غیر شهادت عطا مکن آن هم به دست دشمن شیطان گرای تو ای عسکری به انتخاب شهادت نمی رسی خالص نبوده ای تو بود این سزای تو ۵ آبان ۱۴۰۱
کار رضا به کوچه کشیده است چون بتول تنها همین بس است که باشد دلش ملول این غم، ز دست تکیه به دیوار داده، شد یا زان که رفت جانب پهلوی او حصول وقتی که دید شمس، کبودی جسم خویش؟ یا زانکه گاه گاه نشست از سر افول راهی دراز نیست بمیرم برای او پیمودنش کشید چرا این همه به طول بر سر عبا کشید که گرید بر این حدیث یا گوید اینکه رفت رحیمی جهان شمول ای عسکری تو الکنی از شرح این عزا اما عجیب نیست رضا گر کند قبول ۲۴ شهریور ۱۴۰۲
وقتی نشست کوچه به ای داد آمد و تصویر مادرش همه در یاد آمد و با او زمین نشست و زمین گیر تر شد و بر سر زد عشق دست و به فریاد آمد و برسر کشید شمس عبا، شب شروع شد بوصلت از این اشاره به امداد آمد و تا حجره می کشید خودش را به افت و خیز بر او چو مادرش همه بیداد آمد و شاهی که چون پدر غم غربت چشیده بود در کاخ خصم خویش چو سجاد آمد و مانند مجتبی شده مسموم و چون حسین خشکیده کام بر سر میعاد آمد و ای عسکری نهد به دل دهر داغ خویش پنهان به حجره شاخه ی شمشاد آمد و این شعر را سرودی و اذن ورود شد گویا پسند بر شه اوتاد آمد و ..... ۲۲ خرداد ۱۴۰۲
. هشت سالش که بود گشت یتیم از جفای خلیفه ای ملعون علم او بود چون برش تهدید خواند او را به نزد خود مأمون دخترش را نمود همسر او تا مراقب بود به کردارش هیچ حصری نبود از این بدتر در بغل داد چوبه ی دارش رفت چون آن دسیسه گر به درک بدتر از او خسی دگر آمد باز احضار شد امام جواد تا عدو طاقتش به سر آمد چون به هر مجلسی ابو جعفر می درخشید و شمع محفل بود بر نیامد کسی ز عهده ی او جغد را تاب نور مشکل بود تا که آخر نمود مسمومش حارس دائمی به جلد عروس گشت آزاد عاقبت آنکه بود در خانه ی خودش محبوس باز فریاد العطش آید باز نالد کسی ز سوز جگر ناله هایش میان هلهله گم دشمنی باز هم مضایقه گر یک نفر چون علی غریب غریب مثل زهرا کسی جوان جوان چون حسن با خیانت همسر یک جهان حسن می رود ز جهان باز هم یک شهید تشنه و خصم می کند بر جنازه نیز جفا یادم آمد ز دشت کرب و بلا اسب ها نعل تازه خون خدا یازده شهریور نود و پنج آخرین بازنگری ۷ خرداد ۱۴۰۳
بنهاده است خانه به مانند جد خویش جان داده بی بهانه به مانند جد خویش داده است او رضا به رضای خدا، شده است بر مقتلش روانه به مانند جد خویش دور از دیار خویش که باشد در این میان از غربتش نشانه به مانند جد خویش خوابد به روی خاک و عطش می کشد ز سم از کام او زبانه به مانند جد خویش در کوچه می نشست و به ذکری ز فاطمه می سوخت زین ترانه به مانند جد خویش از درد کوچه داشت به دل زخم و غرق بود در گریه ی شبانه به مانند جد خویش از جور ناکسان جهان بود در دلش غمهای بی کرانه به مانند جد خویش بر نو کران خویش نظر دارد عسکری سلطان هر زمانه به مانند جد خویش ۲۵ مهر۹۹