راه حل ما در برابر فرهنگ تمدنسوز غرب چیست؟! آیا فرهنگ ما تمدنساز است یا فاقد امکان تمدنی هستیم.
نمیتوانیم نقدا ادعا کنیم که صاحب تمدن بالفعلیم. اما امکاناتی در فرهنگ ما وجود دارد که چشمانداز روشنی را پیش روی ما قرار میدهد.
اولین قدم پاسداری از طبیعت است. باید طبیعت را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم.
درخت شخصیت انسان از دو بخش اصلی تشکیل شده است. ریشه آن عقل و ساقه آن ادب است. تفاوت انسانها در تفاوتی است که در این دو شاخصه دارند. علم ریشه عقل را تقویت میکند و تجربه ساقه ادب را. قطعا برای داشتن ساقهای تناور، نیازمند ریشهای عمیق و قدرتمندیم. شرایط محیطی گوناگون تأثیرات مختلفی بر رشد درخت شخصیت ما دارند. خاک، آب، هوا، نور... . نمیتوان نقش این عوامل را نادیده گرفت. خاک را تعبیری از پدر و مادر و قدمت و نژاد فرد معنی میکنیم. آب سهم انسان از مربی و معلم است. هوا را دوست و مصاحب و همراه به طور کلی معنی میکنیم و نور سهم انسان از آسمان و دسترسی مستقیم او به عالم معنی است.
هر کس نسبت به شرایط پیرامونی که دارد شخصیت متفاوتی خواهد داشت. عقل مایه ثبات و پایداری ما و مبیّن قضا و احکام است و ادب تمرین عملی ما در رعایت تقدیرات و اندازهها.
«من» چگونه تشخص پیدا میکند. امر واحدی که لایههای متعددی از نحوههای وجود و اجزاء متکثری از امکانات موجود را در خود جمع میکند. هر مجموعهای برای اینکه بتواند رشد کند و کمالی پیدا کند باید به یک «من» برسد. به یک نوع وحدت که ضمانت کند به رسمیت شناختن همه اعضاء و اجزاء را و آگاه باشد نسبت به صلاح و فلاح مجموعه. جامعه تا به یک «من» نرسد جامعه مطلوب نخواهد شد.
هر «من» یک روح مشترک دارد. یک روح که جزء ندارد. واحد است و غیر قابل تقسیم. سهم همه اجزاء است و سهم هیچ کس نیست. همه اجزاء مال او هستند و وفادار به او. او را میشناسند و با او معنی پیدا میکنند. همچنان که روح با اجزائش ماده پیدا میکند و عینیت مییابد. لذا رابطه دو سویه است.
هر «من» یک مغز دارد که با تمام ذرات تن در ارتباط است و پیامها و اخبار و فرمانها و تمناها در سلسلهای پیامرسانها رد و بدل میشوند. یک ارتباط دائمی هوشمند.
هر «من» یک قلب دارد که توسط رگها و مویرگها به تک تک سلولها متصل است و خون مغذی و مقوی را به همه جای بدن میرساند و پسماندهها و درماندهها را جمعآوری میکند.
هر «من» اعضاء جوارحی و جوانحی بسیاری دارد که برای یک «تن» کار میکنند که برای یک «جان» میتپد. آنچه که یک «من» را شگفتانگیزتر میکند و به آن فرصت «من» بودن میدهد، تکرار تکثیر تجلی من در تک تک سلولهاست. هر سلول یک «من»آگاهی ناخودآگاه دارد که او را به سوی وحدت سوق میدهد. یک اتصال وجدانی بین ذرات و به جز اتصال فیزیکی اجزاء و تعلق و بستگی آنها با یکدیگر است. این به جز پوستی است که همه اینها را در یک قالب جمع میکند و به جز ارتباطات و اتصالات ثابت و متحرکی است که بخشهای مختلف را به هم پیوند میدهد. هر «من» باید همه اینها و بیشتر از اینها را داشته باشد. تا زنده بماند و رشد کند و تازه شود.
هر «من» همچنان که گلبول قرمز دارد، گلبول سفید هم دارد. همچنانکه درد را مخابره میکند، لذت را هم میرساند. هر «من» چنان با تنش یکی شده که از درد گرفتن هر جزءش دردش میگیرد و چون دردش میگیرد، همه اجزاء من درد را حس میکنند. در لذت هم چنین است. هر جزئی سهم لذتی به دست آورد همه با او در آن جشن سهیم هستند. اگر برای «من» بهجت و سروری حاصل شود، همه اجزاء به شوق میآیند.
توصیه من این است که در «من» بسیار بیاندیشید و جستجو کنید تا آن را در جامعه بیابید. این خودشناسی وقتی جان بگیرد و گسترش پیدا کند شما را به جهانشناسی و خداشناسی خواهد کشاند. شما را رشد خواهد داد. این «خود» وقتی بزرگ شود و مرزهایش عقب رانده شود؛ آنگاه صاحب روح عظیمتر و «من» باشکوهتری خواهیم شد. در کوچکترین «من» عالم زندانی نکنیم خودمان را که اگر چنین کردیم در خود سقوط خواهیم کرد و حقیرتر و حقیرتر خواهیم شد. آن «من»ی زنده است و زنده میماندکه رشد کند. بیمار نباشد و برای بودن بیشتر تلاش کند.
درباره این «من» بسیار بیاندیشیم...
چیستی و چگونگی «من» از لذیذترین و عزیزترین علمهاست...
اللهم الرزقنا...
همچنان که روح برای بدن، امام برای جامعه همان است. فقدانش مرگ و غیبتش خواب و کرختی است و حضورش حیات و رشد و پیشرفت و آبادانی. انگار امام آنگاه که از عرش نازل شد منتظر ماند تا بدنه اجتماعی بگیرد. ولی نشد. هر امام آمد شرط کرد تعداد اندکی را برای قیام اما جامعه انگار مرده بود در بتپرستی هوی نفس. اما به جز اباعبدالله هیچ یک مورد یاری قرار نگرفت. هنگامی که جمعی خود را به امامی میسپارند، آن روح عظیم بر هستی آنان خیمه میزند و یک شخصیتی خلق میکند که افراد هیچ گاه به خودی خود آن عظمت را کسب نمیکردند. اصحاب کربلا چنین کردند. و دیگران از این فیض محروم گشتند. روزی که از اطراف علی پراکنده شدند، نمیدانستند از چه فرصت عجیب و محیرالعقولی روی میگردانند. چه امکانی از آن بالاتر که روح علی بر بدنه اجتماع تو نازل شود و تقدیرات تو با نبأ عظیم رقم بخورد. و ما چقدر محرومیم از اینکه امام زمانمان ظاهر شود و ما را بیدار کند و بر ما نازل شود و روح ما شود و تقدیرات بهشتی وجودش بر ما جاری گردد.
انگار منتظر 313 تن است که یکدله شوند و بر آن جان جهان و صاحب زمان تمکین کنند تا ابرشخصیت تاریخ فرصت ظهور پیدا کند. آخر تا وقتی تن نباشد، چگونه روح تجلی کند....
تصور آن هم شورانگیز است... . وقتی چشمههای حکمت و معادن قوت و کوههای قدرت در وجودت متولد میشود و به یمن عهدی که با امام بستی عالم در تو تجلی مییابد و اسرارش را به رویت میگشاید و امکانش را در اختیارت قرار میدهد و تو تکثیر میشوی به نور وجود امام...
و ما ادریک ما الامام...
وقتی تجلی ظاهری او میشود سر تو و تن تو میشود دست و پا و چشم و گوش و زبان او و روح او چنان پرتو میافکند که روح تو در نور وجودش محو میشود و تظاهرات روحانی او را در خود حس میکنی و میدانی که این حالت جذبه از تو نیست که تو جز تاریکی نیستی و اوست که نور است و بس...
مدهوش میشوی در توحید او و لبریز میشوی از وحدتش و در لذتی عظیم آنقدر میتپی که تمام میشوی. ذوب میشوی. تن را فدا میکنی و تنها جان میشوی تا بیشتر پرواز کنی در ارتفاع وجودش و کشف و شهودش...
دوست دارم امام زمان... عجل الله تعالی فرجک و سهل الله مخرجک و اوسع الله منهجک . یا اباصالح المهدی ادرکنی، اغثنی، اغننی، ادننی، صلنی بک و لاتقطعنی...
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید| عالی ترین مرتبه محبت
🔺️قسمت هفتم از سلسله جلسات #درس_اخلاق حضرت آیت الله مصباح یزدی (قدس سره) با موضوع « #محبت_خدا »
🌙 @mesbahyazdi_ir
🔴فرازی از وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید🕊
من سید حسن، بچه تهران و از لشکر حضرت رسول ص هستم
پدرو مادر عزیزم، شهدا با اهل بیت ع ارتباط دارند؛ اهل بیت ع شهدا را دعوت میکنند
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم وجنازه ام هشت سال و پنج ماه و بیستوپنج روز دیگر درمنطقه میماند.
بعدازین مدت جنازه ام پیدا میشود آنگاه که دیگر امام خمینی در میانتان نیست.
این اسراری است که ائمه ع بمن گفتند و من بشما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم ؛ به آنان بگویید که مارا فراموش نکنند...
(دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان (دقیقا پیکر شهید بعداز شب عملیات یعنی ۸سال و ۵ ماه و ۲۵ روز بدستمان رسید و کاملا آن وصیتنامه درست بود)
☘️به نقل از سردار حاج حسین کاجی
برگرفته ازکتاب خاطرات ماندگارص۱۹۲
شادی روح شهدا صلوات
✍️ آرام جان🌹❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از ادمین_ریحان_۱
💠 #بندگان_خوب_خدا
🔸شخصی به امام صادق (علیه السلام) گفت:
دعا کن خداوند روزى مرا در دست بندگانش قرار ندهد.
حضرت به او فرمود: خداوند چنین کارى نمی کند. او روزی بندگانش را در دست یکدیگر قرار داده است. از خدا بخواه که روزى ات را در دست بندگان خوب و صالحش قرار دهد که این از سعادت انسان است.
📚 تحف العقول/361
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
هدایت شده از سعید توتونکار
وظیفه همین هست که ما تلاش خودمون رو بکنیم. کار از دست خدا که در نرفته. همه ما در یک مسیر کلی در حال حرکتیم. بر خلاف تبلیغات زمین زمین خداست و ما هم باید همه چیزمون رو برای فدا کردن آماده کنیم. امکانات برای همه متناسب هست و مسیر ناگزیر به سوی پیروزی حق حرکت میکنه.
وقتی جاده باریک شد نترسیم، بلکه بیشتر تمرکز کنیم.
حق پیروز هست و این پیروزی نزدیک. فشارها هم برای خالص شدن ماست. هر کس نقش خودش رو بازی میکنه...
دغدغهمند باشیم ولی خودکشی نکنیم.
حضرت رسول خیلی دلسوزی میفرمودند برای مشرکین. وجود نازنینشون به اذیت افتاده بود.
آیه نازل شد که اینقدر خودت رو آزار نده. کارت رو بکن بقیه داستان با من...
بعضی جمعها موقع خطر متفرق میشوند و هر یک به سویی میگریزند و برخی جمعها موقع خطر متمرکز میشوند و متراکم.
خطر داریم تا خطر و جمع داریم تا جمع...
جامعه مثل یک ظرف بزرگ میماند که سنگهای خام قیمتی در آن ریخته شده است. شاید سنگهای خام را دیده باشید.
سنگها در این ظرف آنقدر به هم سابیده میشوند و اصطکاک پیدا میکنند که تراشیده و یا خراشیده شوند.
آنها که جوهر سختتری دارند دیرتر اثر میپذیرند و آنان که سستتر هستند زودتر. البته اینها که زودتر تراشیده میشوند، زودتر هم خراشیده میشوند.
آدمهای هشیار از امکان اختیار استفاده میکنند و گوهر وجودشان را به سختی برخوردها نمیسپارند. بلکه قسمتهای ناخالص را در خط اول قرار میدهند و اولویت رویارویی میدانند.
بعضی سنگها ذات نابتر و خالصتری دارند، ولی برخی دیگر رگههایی در خود دارند.
در هر صورت تلاش برای حداکثر بهرهوری ممکن از این سنگ است که به خودی خود هر چند ارزشمند است؛ اما دلبری نمیکند و تنها گوهرشناسان میدانند که چه ارزشی در آن نهفته است.
فعالان بازار اصطلاحی دارند به نام «ریسک به ریوارد» یا همان احتمال و ضریب ضرر به سود. وقتی بناست وارد یک معامله شوند یک حاشیه سود و زیانی را محاسبه میکنند و احتمال ضرر را به خاطر ضریب سودی که متصور است میپذیرند.
این یک قاعده عمومی در رفتارهای اجتماعی است. وقتی شما وارد یک تعامل فردی یا اجتماعی یا بینالمللی میشوید؛ ابتدا محاسبات فراوانی برای به دست آوردن خبر صحیح و قطعی و سپس پیدا کردن روند تحولات و ارائه دقیقترین تحلیلات انجام میشود.
اما اینطور نیست که شما بتوانی یک تعامل را صد در صد محاسبه و مدیریت کنی. زیرا همواره طرف مقابل یک موجود مختار است که هر لحظه میتواند انتخاب متفاوتی داشته باشد.
البته عوامل بسیار زیادی وجود دارد که ممکن است از رصد ما جا مانده باشند و نتوانسته باشیم آگاهی درستی از آن به دست آوریم و نقش و تأثیر آن در معادله و معامله را پیشبینی کرده باشیم. لذا یک حاشیه سود محاسبه میکنیم و یک حاشیه ضرر و معامله را بر اساس آن به صورت هوشمند میبندیم و رصد میکنیم.
اگر ما ندانیم جمهوری اسلامی یعنی چه؛ آنگاه محاسبات ما در مورد ارزندگی آن غلط خواهد بود. میزان خطری که ما برای حفظ جمهوری اسلامی ایران میپذیریم تناسب دارد با تصوری که از سود حاصل از تحقق آن داریم.
اگر انتظار ما از جمهوری اسلامی حداقلی باشد، تحمل ما در برابر پیچیدگیها و سختیها و هزینهها اندک خواهد بود. اما اگر بدانیم که جمهوری اسلامی ایران مسیر تاریخی ما برای رسیدن به قدرتی بینالمللی و پیروزی همه جانبه است، آنگاه حاضریم بیش از گذشته بر آن تمرکز کنیم.
مسئله جمهوری اسلامی ایران، مسئله تمدنی است. مسئله تمدنی دامنه بسیار بلندی دارد و لوازم و التزامات زیادی را طلب میکند. ما معتقدیم که جمهوری اسلامی قدم ابتدایی برای احیای تمدن انسانی اسلامی در برابر ضدتمدن ضد انسانی شیطانی غرب است.
معتقدیم آنچنان که غرب وارث حکومت طواغیت عالم است، جمهوری اسلامی ایران وارث حکومت انبیاء و اولیاء و مستضعفین در عالم است. البته انتظار نیست که همگان درک اینچنینی از جمهوری اسلامی ایران داشته باشند که بخشی از آن با تبیین حل میشود و بخشی از آن تغییر نخواهد کرد.
دشمن میداند که جمهوری اسلامی ایران قدم آخرالزمانی بشر برای عقب راندن شیطان است. لذا جنگ تحمیلی همه جانبه برای به فساد کشاندن و تخریب و نابودی آن به راه افتاده است. هر چند که برخی از دوستان ناآگاه و غافل متوجه این جایگاه نباشند و بهانههای ریز و درشت بیاورند و با این کار در جبهه طاغوت ایفای نقش کنند.
هدایت شده از تفسیر نور
امام صادق عليه السلام :
ثلاثٌ هُنَّ فَخرُ المؤمنِ و زَينُهُ في الدنيا و الآخِرَةِ : الصلاةُ في آخِرِ اللّيلِ ، وَ يأسُهُ مِمّا في أيدي الناسِ ، و وَلايَتُهُ الإمامَ مِن آلِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله .
سه چيز است كه افتخار مؤمن و زيور او در دنيا و آخرت است : نماز آخر شب و چشم نداشتن به آنچه مردم دارند و ولايت و دوستى او نسبت به امام از خاندان محمّد صلى الله عليه و آله .
( الكافي : ۸/۲۳۴/۳۱۱ )
🌴🌺🌴🌺
https://eitaa.com/joinchat/1074987243Cc1fae26ec5