هدایت شده از متنْآگاهی|جعفرعلیاننژادی
تبیین علیه پساحقیقت
🔸میتوان گفت، تبیین، نوعی مقاومت شناختی است. اهمیت فهم این موضوع، در زمانه حاضر که به گفته جمعی از متفکرین غربی در دوره پساحقیقت قرار داریم، بسیار حیاتی است. ایستادن روی دوش حقیقت و دفاع از آن در موقعیتی که واقعیتهای پیش چشم گذاشته شده میدان، جملگی گواهی علیه آن میدهند، امری بسیار سخت و پر تکلف است.
🔸بگذارید به صورت روشن بگوییم، افرادی هستند که میدانند مسأله فقط باورکردن آنچه میبینیم نیست، بلکه مسأله باید آن باشد که این واقعیت به چشم آمده و رویتپذیر، چگونه بر باور ما تحمیل میشود. لی مکاینتایر، متفکر آمریکایی ضد ترامپ، پس از روی کارآمدن ترامپ در سال 2016 نوشت: «واقعیتها و حقیقتها در عرصه سیاسی امروز، در خطرند.» به بیان او پساحقیقت خصلت ویژه سیاستورزی آمریکایی است.
🔸براساس تعریف لغتنامه آکسفورد، پساحقیقت امری مربوط به یا دال بر موقعیتهایی است که در آنها برای شکل دادن عقاید مردم، ارجاع به واقعیتهای عینی، تأثیر کمتری از توسل به عواطف و باورهای شخصی افراد دارد. به تعبیر بهتر بسته به هر چیزی که هر فردی میخواهد، یا دوست دارد یا احساس میکند درست است، برخی واقعیتهای از بقیه مهمتر جلوه داده میشوند.
🔸ارزش ایستادن بر آستان حقیقت در اینجا خودنمایی میکند. رهبر معظم انقلاب هوشمندانه انتخاب کردند که در نقطه مقابل تحمیل واقعیتهای گزینشی بر باور مردم، قرار بگیرند. تبیین صحنه یعنی بازگرداندن حقیقت به ساحت واقعیت، یعنی درنظرگیری همه لایهها، ابعاد و جهات واقعیت. یعنی ایستادن در برابر تحلیلهای برگفته از واقعیتهای دلبخواهی. یعنی نشاندادن لایههای به عمد پوشیده شده و گمشده.
🔸حوادث سوریه، بهترین طعمه ممکن برای تحلیلهای پساحقیقی است. به همین دلیل باید گفت اگر استنادات ما برای فهم صحنه، گزارشهای تحلیلی به ظاهر منصفانه خارجی باشد، یعنی خواسته یا ناخواسته پذیرفتهایم در زمین واقعیتهای دلبخواهی پساحقیقی بازی کنیم. پس متوجه میشویم یک بخش مهم از اهمیت تبیین رهبر انقلاب از حوادث سوریه، جنبه تربیتی آن است. تربیت روش شناختی. اینکه چگونه باید تبیین کرد و به کدام واقعیتها باید وزن داد، کدام واقعیتهای تحمیلی را باید رد کرد و چگونه باید سلطه تحلیلهای پساحقیقی را درهم کوفت.
🔸تا میشود باید مفردات و فرازهای این سخنرانی را مرور کرد و نوع تبیین رهبر انقلاب را بازشناخت. راههای عبور از ادراک حسی و هیجانی از میدان به سمت فهم عقلانی از صحنه را یاد گرفت. یاد بگیریم چگونه باید واقعیتهای به چشم آمده را به پرسش گرفت تا اسیر سوالات غلط و شبهات تحمیلی نشویم. از این سخنرانی به راحتی عبور نکنیم.
متنآگاهی
.
به نظر شما غرب تا کجا میتواند جوشش مردم منطقه برای تغییر موقعیت مقاومت را مهار و منحرف کند؟!
.
اسرائیل هر چه بیشتر اسراف میکند، دلیل بیشتری در اختیار مردم منطقه میگذارد که این درنده مهارناپذیر قابل اعتماد نیست.
اسرائیل امروز برخی مسیرهای نزدیک را به روی خود میگشاید؛ اما بنبستهای بزرگ را در آینده پیش رویش قرار میگیرد.
اسرائیل انتخابی ندارد. ناچار است عریان بجنگد. او از پوستین مظلومیت بیرون آمده و در حال پاره کردن منطقه است.
.
فرض کنید در آینده نزدیک همه مردم سوریه از جمله مسلحین و معارضین حاکم، بفهمند که مسئله اسرائیل با سوریه، بشار اسد نبوده. بشار اسد تنها بهانهای بوده است. چه تغییری در منطقه رخ خواهد داد؟!
انتظار دارم حکومت جولانی، شبیه سعودی متأخر باشد. او تلاش خواهد کرد بنبستها را با غرق کردن مردم در لهو و لعب باز کند.
اما مسئله اینجاست که آیا نسخههای بنسلمانی آیا در سوریه جواب خواهد داد؟!
هیچ دولت و ملت و ملک و مملکتی روی زمین وجود ندارد که به اندازه ایران و ایرانیان با تیرهای زهرآگین و لبریز از حقد و کینه مجروح شده باشد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
سلام و عرض ادب https://tarjomaan.com/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%ba%d8%b2-%d9%86%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%a7
یکی از اساتید محترم مقاله فوق را که راجع به کاوش در چرایی رفتارهای نوجوانانه است، به بنده هدیه فرمودند.
از ایشان بیاندازه سپاسگزارم و به شکرانه، آن را در اختیار سایر دوستان قرار میدهم تا التفاتهای جدی و درسهای مهم را از آن دریافت کنیم.
این کار باعث گسترش آگاهی بین ما خواهد شد.
گمان بنده این است که چند کلید طلایی در این مقاله گنجانده شده تا جایزه کسانی باشد که دغدغه فهم بهتر صورت مسئلههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و حتی امنیتی را دارند.
اگر آمادگی پیدا کنم، دریافتهای خود در این باره را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. البته اگر مخاطبین محترم ملاحظات و ارائهای داشته باشند، آن را ذیل همین عنوان، در دسترس سایر عزیزان قرار خواهم داد.
امیدوارم قدمی مثبت در جامعهسازی ما ایرانیان باشد.
بعد از چند دهه، این روزها گوشهای از حال و هوای زمستانهای دهه شصت و هفتاد را دوباره تجربه کردم.
به یاد میآورم که زمستان ما با یک کرسی میان خانه میگذشت.
هوای اتاق سرد بود. آنقدر که پاهایم یخ میکرد. برای بهتر شدن اوضاع میرفتم زیر کرسی. سرد و گرم شدن باعث خارش انگشتان میشد. نمیدانم فرزندان امروز آیا هیچ تصوری از تفاوت دمای داخل اتاق دارند یا خیر؟!
آن زمانها خانه ما گازکشی نبود. کپسول گاز داشتیم. پدر چند روز یک بار باید کپسولها را پشت چرخ میبست و میبرد تا در صف دریافت گاز بایستد.
نفت هم بود. برخی وسایل نفتی بود.
مثلا آبگرمکن نفتی بود. بخاریها نفتی بود. چراغ علاءالدین هم نفتی بود. راستش نمیدانم فارسی آن چه میشود ولی کوچکتر از چراغ علاءالدین یا والور که شکوهی داشت، چراغ پخت و پزی بود که اسمش به زبان آذری پیلته (pilata) بود. هم وسیله گرماساز بود، هم به درد پخت و پز میخورد.
آن زمانها برق هم زیاد میرفت. همه خانهها مجهز به چراغ روشنایی نفتی گردسوز بودند. بعدها البته با استفاده از باطری اتومبیل جعبههای قرمزی تعبیه شده بود که یک لامپ صد را میتوانست هنگام رفتن برق در شب روشن کند.
جنگ هم بود. امکانات هم کم بود.
میگفتم که داخل خانه سرد بود. خیلی سرد. همیشه لباسهای گرم میپوشیدیم. به همین خاطر خاطرات زیادی با لباسهای گرم کودکیمان داریم. مثل همه خاطرات لذیذ کودکی که جهان در آن زیباتر است.
نعمت گازکشی گسترده از یادمان برده بود آن روزها را. آرزوهایمان، امروز به حق طبیعیمان تبدیل شده و بسیاری از ما فراموش کردهاند که در چه بستری این همه امکانات ارزان و آسان فراهم شد.
ما امروز نگران وضع تأمین انرژی هستیم، در حالی که شکرگزار نعمتهای بیدریغ چند دهه نبودهایم. حتی بسیاری از ما رفتار مسرفانهای با این لطف الهی داشتهاند. بین بخشی از جامعه فرهنگ سپاسگزاری ضعیف است. قدرشناسی علاوه بر وظیفه شرعی، رفتار اجتماعی ما را نیز ارتقاء میدهد. اینکه بدون التفات به داشتهها، تنها روی خواستهها تمرکز کنی، رفتاری مستکبرانه است. چیزی که رسانههای ناآگاه یا آگاه ناهمسو سعی میکنند رواج دهند. رفتار مستکبرانه، فرهنگ استکباری را عمومی میکند و فرهنگ استکباری تمنای جامعه را به سمت سیاستهای استکباری میکشاند.
بسیاری از آموزههای اخلاقی فردی، وقتی عمومی میشوند، روی سیاست تأثیر جدی و عمیق دارند. میتوان درباره آن بسیار گفتگو کرد که چگونه برآیند رویکردهای اخلاقی ما راهبردهای سیاسی کلان جامعه را ترسیم میکند.
تلاش دوستان و دشمنان برای برقراری نظام اخلاقی در جامعه به سمت تعیین سیاستهای کلان متناسب با حاکمیت مطلوب است.
روشن است که دشمن حاکمیت خود را دنبال میکند. لذا نظام اخلاقی خود را در جامعه ما ترویج میکند. با توجه به عمومی شدن ارتباطات و رفت و آمد اطلاعات این مسئله آسان به نظر میرسد.
به ویژه اینکه زمان زندگی مجازی ما بخش قابل توجهی از کل زندگی است. یعنی انس ما با رسانه و فضای مجازی بسیار بیشتر از هر فضای دیگری است.
مسیر ورود و غلبه دشمن از این راه بسیار باز و بیگدار است.
البته جریانهای سیاسی با علم و آگاهی به این واقعیت، تنها برای رسیدن به قدرت، سعی میکنند اجازه برقراری حکمرانی سازنده را در این فضا به ملت ندهند.
شعارهای آنان وحشتناکترین گزارهها برای هر جامعهای است که میخواهد خود را بسازد. اما هزار افسوس که عوامل مختلفی دست به دست هم میدهند و آنان را وادار میکنند که درست برخلاف منافع مردم کنشگری سیاسی داشته باشند.
مسئله اینجاست که آنان با تجربه بشر آشنا هستند. میدانند که جهان با چه مسائلی روبروست و میدانند که مسائل مشابه چگونه مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. اما چون پای قدرت در میان است، نمیتوانند صادقانه و دوستانه مسئله را طرح و حل کنند.
مانند پدر و مادری که به واسطه منافع شخصی به فرزندانش سم میخوراند.
الغرض نباید با فراموش کردن گذشته مطالباتمان حداکثری باشد. باید نسبتها را هم در نظر بگیریم. باید بالغانه به صحنه نگاه کنیم. اجازه ندهیم ما را در فضای پیشابلوغ مهار کنند و علیه خودمان بشورانند. برای ساختن ابتدا باید خودمانیهایمان را بشناسیم و کسی را که شایسته نیست در آن راه ندهیم.
هدایت شده از قلم نجیب
احسنت به این خواهر بزرگوار
حقیقتا به زیباترین حالت ممکن مسئله را مطرح کرد. حرفی که از دل برآید و با واقعیت زمان بخواند لاجرم بر دل نشیند.
اما حال دلم بد است...
در زمانهای که تاریخ در حال ورق خوردن است...
در یک پیچ عجیب، نظم جدید میخواهد رخ نشان میدهد...
زنان غزه در خط مقدم مبارزه با بزرگترین شیاطین عالمند...
زنان لبنانی در سختترین شرایط به پشتیبانی جبههی مقاومت کمر همت بستهاند...
زنان سوری شاید نه به این زودیها اما قطعا جوانان غیور سوریه را در آزادسازی سرزمینشان یاری خواهند کرد...
و درست در زمانی که رهبر عزیزتر از جانم باید نقشه بعدی قدمهای زن تمدنساز ایرانی را تبیین و ترسیم کند...
ما همچنان درگیر چنین چالشها و خلاءهایی هستیم.
مادرم، خواهرم، دخترم
ما کجا ایستادهایم؟
ما را چه شده است که از آن نقطهی زن انقلابی در اوایل انقلاب که به اذعان امام خمینی (ره) رهبران انقلاب بودند به اینجا رسیدیم؟
از کی اینچنین از آرمان تمدن اسلامی غافل شدیم؟
آیا ما زنان ایرانی نباید امروز در نقطهای باشیم که زنان شرق و غرب عالم از ما برای حُریّت و آزادگی درس گیرند؟
به کجا چنین شتابان؟
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
بزرگترین عملیات دشمن علیه ما، تحریم آگاهی است.
دشمن با تحریم آگاهی در جنگ ترکیبی، اثرگذاری مؤلفههای دیگر قدرتش علیه ما را نیز تضمین میکند.
جهاد تبیین درست نقطه مقابل تحریم آگاهی است.
همانطور که کلمه مردم، توسط گروهها و جناحهای مختلف مصادره به مطلوب میشود، کلمه واقعیت نیز چنین است.
بسیار میشنویم یا میبینیم و میخوانیم که مردم این را میخواهند؛ یا واقعیت این است. اما در واقع، با نگاه محققانه و با تأمل مییابیم که مطالبه بخشی از مردم که هوادار یا متأثر از جریان خاص هستند، مردم نامیده میشوند و تنها بخشی از واقعیت که برای عدهای به صورت طبیعی یا ساختگی پدیدار شده، واقعیت نشان داده میشود.
یعنی گاهی قاببندیهای رسانهای یک جزء را به کل تعمیم میدهد و نتیجهگیریهای خود را علم و آگاهی قطعی و نهایی نشان میدهد تا پذیرش اجتماعی به وجود آورد.
صداقت عمومی در برخورد با پدیدهها باعث سوء استفاده برخی از صاحبان قدرت در داخل و خارج است.
مردم نگاه سادهای به صحنه دارند و به همین دلیل بسیاری از واقعیات را وجدان میکنند که برای برخی مسئولان و متخصصان دشوار و دور از دسترس است.
این نقطه قوت، گاهی مورد سوء استفاده قرار میگیرد.
زمانی که امکان نمایش یک تصویر دستکاری شده را داری، میتوانی روی ذهنیت مردم تأثیر غلط بگذاری.
این کاری است که هیولاهای رسانهای با میلیاردها میلیارد دلار سرمایهگذاری، انجام میدهند.
پرده بزرگ به پهنای رسانههای جهانی و ابزارهای انتقال پیام گسترده میشود و فرد هر کجا که قصد دریافت پیام را دارد، در دام از پیش پهن شده میافتد.
آنها میدانند که ما هر روز در رسانهها زندگی میکنیم. فضای زندگی ما را با روایت خود مسموم میکنند تا همان چیزی را واقعیت بدانیم که نشان میدهند.
بسیار طبیعی است که روایت ما از صحنه در اقلیت قرار دارد و باز طبیعی است که روایت غالب امنیتبخش و قابل اعتمادتر باشد.
اگر مردم ما به یک اجتهاد درونی درباره اخبار و آگاهی نرسند، طبیعتا در باتلاق تصویرسازی غرب گرفتار خواهند شد و هیچ کس نمیتواند آنان را شماتت کند؛ اما مسئله مهم اینجاست که نتایج این گرفتاریها مستقیما زندگی مردم را تحت تأثیر قرار خواهد داد و آنان را به انفعال تاریخی خواهد کشاند.