eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
144 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 من یقین دارم، آن پیرمرد نورانی، معنوی، عالم، زاهد و عارف که این انقلاب با دست توانای او بنا، غرس، آبیاری و میوه چینی شد، اگر در جوانی، آن راز و نیازها و آن عبادتها، تفکّرها و توسّلها را نداشت و آن دل مؤمن و نورانی در او پدید نمیآمد، این کارهای بزرگ از او صادر نمیشد. مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تهرانی که از علمای بسیار مؤمن، زاهد و خالص بود و در مشهد، بسیاری ایشان را میشناختند، نزدیک سی سال پیش از این، به بنده گفت: «من در جوانی برای تحصیل به قم رفتم و آن زمان، امام را در حرم مطهّر دیدم. نمیشناختم ایشان کیست. دیدم که یک سیّد طلبه جوان و نورانی در حرم ایستاده، تحت الحنک را انداخته، نماز میخواند و اشک میریزد و تضرّع میکند.» حاج میرزا جواد آقای تهرانی میگفت: «من او را نشناخته، مجذوبش شدم و از بعضی پرسیدم این آقای نورانی کیست؟ گفتند این آقا روح‌اللَّه خمینی است. وقتی آقا روح‌اللَّه، در دوره جوانی، آن سرمایه و ذخیره را پدید می‌آورند، آن وقت در سنّ هشتاد سالگی، امام و بنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی میشوند.» رهبر انقلاب 74/9/16 @ofoqemobin
رأی بالفعل_رأی بالقوة از چند سال پیش جریان اصلاحات به این نتیجه رسید که نمی‌تواند بر اساس هیاهوی چند نفر خارج‌نشین و عده کمی اغتشاشگر کار میدانی قابل توجهی انجام داد و حکومت را وادار به تمکین در برابر خواسته‌های نامشروع کرد. لذا تصمیم گرفت مسیر دیگری را در پیش بگیرد و به جای زنده کردن آراء مرده به تدریج به سمت تصاحب آراء بالفعل حرکت کند. این روش منافقانه البته نیازمند زمینه‌چینی‌های مفصل بود. اینکه بدانی افراد چرا رأی می‌دهند و افراد چرا واکنش سیاسی دارند و چگونه می‌توانی آدم‌های دغدغه‌مند و غیور را به مسیر مورد نظر خود بکشانی. تجربه عدالتخواه‌ها شاید می‌توانست نشانه‌هایی داشته باشد از آنچه اصلاحات به آن نیاز داشت. در جریان حجاب، این مسئله آزموده شد. کمپین‌هایی توسط برخی افراد شاخص اصلاحات به راه افتاد از جمله «من با حجابم و مخالف حجاب اجباری». آنها فهمیده بودند که طرفدارانشان برایشان خون نمی‌دهند و در هر فتنه‌ای تا کار به جای سخت می‌رسد کنار می‌کشند. فهمیدند که طرفدارانشان غالبا آدم‌هایی هستند که توصیه می‌کنند نظام اسلامی خودش خودش را بازنشسته کند و بدون اینکه آسیبی بزند کنار برود و کار را به اینان بسپارد. اصلاحات فهمید که با اینها کار پیش نمی‌رود. باید مسئله‌ها را طوری صورت‌بندی کرد که مؤمنین بیایند پای کار. آنهایی که ایمان دارند؛ به عناصر هویتی ایران باور دارند. آنها که حاضرند برای ایمانشان شهید شوند و نگاه معنوی و مقدس به خواسته‌هایشان دارند. اصلاحات مدت‌هاست فعالیت چشمگیری روی این طبقه دارد. در هر محرم و صفر این خط با قدرت تعریف و توصیف و توسعه بیشتری پیدا می‌کند و هر فرصتی برای این روش مزورانه غنیمت شمرده می‌شود. در مسئله انتخابات اخیر نیز بخشی از طرح اصلاحات نفوذ به آرا‌ء جریان انقلابی و مؤمن است. آنها تلاش می‌کنند برش تازه‌ای به جمعیت بزنند و از سبد رئیسی برای خود سهمی جدا کنند. آنها می‌دانند که در این زمان کم به سختی می‌توان کسانی را که تا چند روز پیش با سیاه‌نمایی حداکثری و ناامیدسازی دائمی و دعوت به بی‌قیدی و پشت کردن به قانون و شکستن فضا و اعتبارزدایی از سیستم، از صندوق رأی و زیست اجتماعی متعالی فاصله گرفته‌اند دوباره تغییر مسیر داد و به بازی بازگرداند. غافلگیری شهادت رئیس جمهور محبوب نیز مزید بر این علت شد. حالا شاید برای جریان اصلاحات آقای پزشکیان نماد کسی باشد که می‌تواند سبد مؤمنین را متوجه خود کند و از انقلابی‌ها و حتی طبقات آسیب‌دیده در طی سال‌های گذشته توجهی جلب کرد. اگر در ادامه راه آقای پزشکیان به سمت رادیکال شدن پیش نرفت بدانید که اصلاحات مطمئن است بدنه اجتماعی فعال ندارد و از آنها آبی گرم نمی‌شود. اصلاحات نیاز دارد به هر قیمتی به قدرت باز گردد و برهه‌ای را که آنان بسیار حساس و حیاتی می‌دانند را از دست ندهد. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین
تنها جذاب بودن شعارها نیست که برای مردم اهمیت دارد. باورپذیر بودن و ممکن الاجرا بودن آنها نیز پس از این لحاظ خواهد شد. یعنی مردم با تجربه اندوخته و انباشته ده‌ها انتخابات به فهمی کیفی از مشارکت رسیده‌اند و کمتر می‌توان آنها را با فریب‌های آشکار به سمت و سوی خاص کشید. مردم دیگر زبان بدن می‌فهمند؛ بوی بازی را استشمام می‌کنند. دوست دارند آدمی بیاید که اولا صادق باشد. دوم توانمند. سوم مردمی به معنای واقعی آن. یعنی اتمسفر زندگی مردم را بشناسد و در آن نه، با آن نفس بکشد. چهارم کاملا واقعی باشد. چنین آدمی هر چند وعده‌های کمی هم بدهد ولی باورپذیر است. پس نامزدهای محترم باید با احتیاط بیشتری فضا را شعاری کنند. یادم هست چند دهه پیش از این وقتی بحث‌های فوتبالی در می‌گرفت بیشتر مذاکرات در این حد بود که خون قرمز است و آسمان آبی و لیف آبی است و لنگ قرمز، اما برنامه‌های مفصل رسانه‌ای باعث شد تا سواد فوتبالی مردم بالا رود. حتی همین پیگیری باعث شد سواد ورزشی مردم هم بالاتر رود و اساسا توجه مردم به ورزش بالاتر رود. یک چنین اتفاقی در سطحی بالاتر در مورد انتخابات و اساسا اجتماعی شدن امر سیاسی در حال رخ دادن است. هر چند به علت ماهیت سنگین کار، با سرعت کمتر، اما مداوم و پیگیر. مردم امروز بسیار بسیار بیشتر از گذشته می‌دانند که سیاست یعنی چه و چه ظرفیت‌هایی در اختیار سیاستمدار است. چه میزان می‌توانند انتظار داشته باشند و چه شعارهایی محال است. گاهی دروغ نمی‌گویی اما راستی را می‌گویی که ناگزیر منجر به ناراست خواهد شد و نادرست از آب درخواهد آمد. این راه البته به کمال خود نرسیده ولی شرایط از سال 76 و 84 و 92 بسیار متفاوت‌تر است. نباید انتظار داشته باشیم مسیر حرکت مردم شبیه گذشته باشد. زیرا رسانه کمک کرده تا این مسیر بسیار سریع‌تر طی شود و مراحل آن پشت سر گذاشته شود. درجه آزادی و انعطاف فهم مردم بسیار تغییر کرده و انتظار داریم که شگفتانه‌هایی رخ دهد که کمتر مورد نظر قرار گرفته است.
معتقدم سود بلند مدت انتخاباتی که از پس فضای نفس لوامه جامعه برآمده باشد، هر چند از نظر کوتاه‌مدت مطلوب نباشد، بسیار بیشتر و عمیق‌تر از انتخاباتی است که در فضای نفس اماره به نتیجه رسیده باشد و نتیجه آن مورد پسند ما بوده باشد. در فربه شدن نفس اماره هیچ رشد و سود و توسعه‌ای متصور نیست. چنین فضایی هر چه آفریده را خود می‌بلعد و آن را سرمایه خاکستر کردن بقیه فضا خواهد کرد. نباید اجازه داد برخی تندروها فضای جامعه را به رقابت‌های نفس اماره‌ای نزدیک کنند. این کار کل عایدی انتخابات را از بین خواهد برد هر چند حاصل آن پیروزی بهترین فرد ممکن باشد.
🔸بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🔸 ▪️سلام و عرض ادب 🔷🔸پویش تبیینی «هفتم» 🔸عنوان عملیات: «خنثی‌سازی خطوط انحرافی در انتخابات پیش‌رو» 🔺رد انتظارات جریانات تندرو برای رقابت خارج از چارچوب نظام 🔺تبیین واقعیت کاهش تاثیر متغیرهای خارجی (رسانه های بیگانه و کشورهای سلطه گر) در انتخابات چهاردهم 🔺رد گمانه مهندسی انتخابات و معنابخشی به رقابت واقعی بین سلیقه های مختلف 🔺رد گمانه تشکیک در سلامت نتایج انتخابات با مشارکت حداکثری 🔺بی‌اعتبارسازی گفتارهای حول تحریم انتخابات (بیفایده بودن رای‌دهی، تغییر نکردن وضع کشور، واقعی نبودن رقابت و...) 🔺 تولید ادبیات با هدف جلوگیری از شکل گیری فضای دوقطبی‌هایی نظیر: «سازش/ تسلیم»، «مردم/مسئولین»، «جنگ/مذاکره»، «جبهه مقاومت/معیشت مردم»، «آرمان/واقعیت»، «مردمی بودن/حکومتی بودن» و «اصلاح‌طلب/اصولگرا» و «تعهد/تخصص» 🔺تولید ادبیات با هدف جلوگیری از همسان‌سازی معنای چنین عباراتی در افکار عمومی؛ «هواداری نظام به معنای طرفدار وضع موجود بودن» «اصلاح‌جوبودن به معنای ضدنظام بودن»، «اعتدالی بودن به معنای ضد ارزش‌های انقلاب بودن»، «کارآمدبودن به معنای بدون اصول بودن (عملگرایی مفرط)»، «ارزش‌مداری به معنای بی‌عملی»، «اخلاق‌مداری به معنای منتقدنبودن»، «سیاستمداری به معنای فریبکاری و مکارگی»، «مردمی‌بودن به معنای پولیستی عمل کردن»، «ریاست‌جمهوری به معنای اختیارداری مطلق و توانایی معجزه»، «شور و هیجان انتخاباتی به معنای بالابردن انتظارات کاذب»، «ولایت‌مداری نامزدها به معنای مصونیت مطلق از خطاکاری و بی اشتباه بودن»، «نقد دولت سیزدهم به معنای رد رویکرد انقلابی، نفی کارنامه مدیران کارآمد آن و نادیده گرفتن طرح‌های کلان و زیرساختی آن»، «امتدادبخشی به دولت سیزدهم به معنای نقدناپذیری مطلق آن»، «انقلابی بودن به معنای تندرو بودن»، «غیرانقلابی بودن به معنای عقلانی و منطقی بودن»، «اصولگرا بودن به معنای متخصص نبودن و بی دانشی» و «اصلاح‌طلب بودن به معنای متعهد نبودن و بی ایمانی» 🟣‌ ملاحظه: از اعضای محترم تبیین‌گر تقاضا می‌شود، آثار ارزشمند خود را در بازه زمانی23 الی 29 خردادماه، در قالب یادداشت‌های کوتاه 600 الی 800 کلمه‌ای، رشته‌توییت و یا توییت، به آیدی @Saeedtotonkar ارسال فرمایند.
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در خواب دچار یک حادثه پرمخاطره شده باشید؛ اما... دست‌هایتان یاری‌تان نمی‌کند. پاهایتان قدرت حرکت ندارد. داد می‌زنید اما فریادتان صدا ندارد و خلاصه انگار هیچ کاری از دست شما برنمی‌آید و بی‌اختیار تسلیم حادثه‌اید و در این حالت چنان فشاری بر مغز شما وارد می‌شود که تمام بدن شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اگر از خواب نپرید ممکن است دچار آسیب فیزیکی نیز بشوید. ما در عالم واقع نیز نظیر این شرایط را تجربه می‌کنیم؛ اما به شکلی دیگر. آیا سابقه‌ای از آن در ذهن دارید؟
خودخواهی هوشمند اجتماعی، خودسازی هوشمند اجتماعی ظرف جمهوری اسلامی ایران، برای خودسازی هوشمند اجتماعی است. مردم‌سالاری دینی یعنی همین. اما آنچه در غرب اتفاق می‌افتد و به ما دیکته می‌شود و ادبیات آن توسط دانشگاهیان به جامعه پمپاژ می‌شود خودخواهی هوشمند اجتماعی است. شاید برخی مواقع این دو به قدری شبیه به یکدیگر باشند که با هم خلط شوند یا جا به جا پذیرفته شوند یا احاس شود که تفاهم و تناسبی راهبردی پیدا کرده‌اند؛ اما واقعیت این است که شباهت‌های شکلی بیرونی گاهی کاملا اتفاقی و گاهی کاملا گذرا و ناگهانی است و گاهی به زاویه نگاه ما بازمی‌گردد که آن دو را یکی می‌بینیم اگر روند هر یک را درست بررسی کنیم خواهیم دید که چنین نیست و این دو هیچ انطباق ثابتی بر هم ندارند و تنها به ضرورت تنگنای موقعیت و ضرورت شرایط همشکل و همرنگ و همراستا و همزبان شده‌اند. لذا نباید انتظار آشتی از دو بیگانه را داشت که هیچ گاه به توافق نمی‌رسند مگر اینکه یکی دیگری را منها کند. هوشمندی اجتماعی زمانی است که ما در خود این قوه را بیابیم که بدون هماهنگی و توافق بیرونی با فرد یا افراد یا جمع یا مجموعه یا نظم یا نظامی یکپارچه و یکدل عمل می‌کنیم. چنین شرایطی باعث خواهد شد بسیاری از لوازم ظاهری هماهنگ‌ساز بی‌استفاده بماند و هزینه‌های آن در موقعیت‌های دیگر اختصاص داده شود.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خودخواهی هوشمند اجتماعی، خودسازی هوشمند اجتماعی ظرف جمهوری اسلامی ایران، برای خودسازی هوشمند اجتماعی
خودخواهی وقتی به صورت یک هوش اجتماعی درمی‌آید و افراد جامعه را به استخدام ضرورت‌های خود درمی‌آورد، دیکتاتوری تولید می‌شود، هر چند نامش و شکل ظاهری آن رسوا و بی‌پرده نباشد. جامعه‌ای که درون خود لوازم دیکتاتوری را پذیرفته و به عادت‌های آن تن داده و سنت‌هایش را بر طبق آن تراشیده و منطبق ساخته است. می‌توانی نامش را دموکراسی بگذاری یا هر چیز دیگر. تفاوتی ندارد. فرق چنین جوامعی با جوامعی که دیکتاتوری در آن به صورت گل‌درشت و زننده دیده می‌شود، پذیرش مردم آن و هضم آن درون خویش است. به نظر بنده جامعه غرب دیکتاتوری را پذیرفته و دانسته که نمی‌تواند از آن بگریزد و سپس اندیشیده و آن را در خود هضم کرده و به شکل متناسبی درآمده که دیگر یک فرد نخواهد بدنه دیکتاتوری باشد. بلکه همه در آن به او کمک می‌کنند و به صورت جامعه دیکتاتور درمی‌آیند. حالا برای حل مسئله میل دیکتاتوری و رفع تهدید از درون، توافق می‌کنند تا پادشاه دیگران باشند و نماینده خویشتن. می‌خواهم بگویم فراری نیست از مسئله و تغییر شکل، به معنای تغییر مسئله نیست. اینکه تو توافق کنی برای پذیرفتن ستم، ستم را حل نمی‌کند. روش تحمل آن را تغییر می‌دهد. برای تخلیه این ستم تو فرصت پیدا می‌کنی که دیگری را بیازاری و حقارت درونی‌ات را بر او بیاویزی. حکومت‌های غربی از این بابت وحشی‌ترین و بدوی‌ترین حکومت‌ها برای دیگران هستند. البته گردش شیطانی نیرو در جوامع آنان ادامه دارد و آنها را به مسیر بی‌بازگشت نابودی می‌راند. اما قدرت و مهارت تخلیه انرژی‌های انفجاری به بیرون از خود در این جوامع فرصت‌هایی را برای بقا به آنها می‌دهد. هر چند هیچ اصلاح و نجاتی در کار نخواهد بود و فقط حرکت به سمت کوچه بن‌بست است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خودخواهی وقتی به صورت یک هوش اجتماعی درمی‌آید و افراد جامعه را به استخدام ضرورت‌های خود درمی‌آورد، د
آنچه که در تاریخ غرب بارها و بارها مشاهده کرده‌ایم و آنچه که امروز در فجیع‌ترین و عریان‌ترین شکل آن در فلسطین توسط اسرائیل مشاهده می‌کنیم یکی از همان صورت‌های پنهان شده و به بیرون رانده شده خودخواهی هوشمند اجتماعی است. مردمی که دور هم جمع می‌شوند و توافق می‌کنند برای بقای خود دیگران را به شدیدترین وجه ممکن شکنجه کنند و بدرند و نابود کنند. اقوام وحشی که از تمام اقوام بربری و بدوی خون‌خوار و خون‌آشام دریده‌تر و درنده‌ترند. آنچه که در غزه شاهد آن هستیم محصول مردم‌سالاری غربی است. مردم‌سالاری غربی عفونت‌‎هایی تولید می‌کند که در هیچ دستگاه زباله‌سوزی از بین نمی‌رود. آنها مجبورند آدم بکشند. بچه بسوزانند. شکنجه کنند. تجاوز کنند. تحقیر کنند. تحریم کنند. آنها مجبورند هر روز وحشی‌تر از دیروز باشند. آنها مجبورند برای اینکه چهره دروغین مردم‌داری را درون جوامع خود حفظ کنند، شدیدترین جنایت‌ها را در کشورهای دیگر انجام دهند. آنها مجبورند بدزدند. ویران کنند. غارت کنند. دروغ بگویند و هیچ مرزی برای رفتارهای ضد بشری خود به رسمیت نشناسند. همین چند روز پیش بود که رژیم آمریکا دادگاه بین المللی را به خاطر حکمی که علیه اسرائیل خونخوار صادر کرده بود تهدید کرد. به همین سادگی. چرا؟ چون آمریکا همان اسرائیل است. در موقعیتی دیگر. همان منطقی که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسد، آمریکا را تولید کرده است. آمریکا مسیر اسرائیل را پیش از او پیموده؛ لکن زمانه و زمینه به شکلی دیگر بوده و اتفاق به گونه دیگری افتاده. آمریکا نیز زاده اروپاست. اروپا نیز از نظر عقبه فهمش از انسان مادرانه‌های اسرائیل است و پدرانه‌های آمریکا. این نوع نگاه به انسان که در غرب مرسوم است، چاره‌ای باقی نمی‌گذارد مگر اینکه اسرائیل باشی و این را به عنوان تنها مقدس به رسمیت بشناسی. زیرا هیچ قدرتی نمی‌تواند بدون تکیه به نقطه مقدسی که وجود دارد یا خود تراشیده بر پا بماند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آنچه که در تاریخ غرب بارها و بارها مشاهده کرده‌ایم و آنچه که امروز در فجیع‌ترین و عریان‌ترین شکل آن
جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده با روح انقلاب اسلامی که در آن دمیده شده، خودسازی هوشمند اجتماعی را بیابد. راه عملی آن را از شاهراه ولایت جستجو می‌کند. ولایت فقیه از اینجا سربرمی‌آورد و تبدیل به ستون خیمه این نگاه می‌شود. نماد و علم این حرکت می‌شود. در این باره باید بیشتر سخن گفت.
لحظه‌ها به اندازه خودشان بار دارند. اما لحظه‌اند. برخی از زیر بار به روزمرگی فرار می‌کنند و برخی به حسرت گذشته می‌خزند و برخی در رؤیای آینده غرق می‌شوند.
معمولا خیال می‌کنیم قوی کسی هست که زورش به بقیه برسه؛ اما واقعیت این هست که قوی کسی هست که زورش به خودش برسه.