eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
147 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دلیل عمده سوم که می‌توان به آن توجه داشت، سرگشتگی مردم در شرایط فشارهای متعدد و متکثر تشدید شونده اس
نگاه مادی به حوزه تربیت می‌تواند رهزن باشد. پروسه روحانیت، تولید نیست که با محاسبات عددی ریالی صرف مورد سنجش قرار گیرد. مسئله روحانیت تولد است. تصور درست این مسئله ناگزیر به تصدیقش منجر خواهد شد. جامعه بایستی نخبگانش را غربال کند و آنان را پشتیبانی نماید تا با غور در ظرفیت‌های معنوی و روحانی، ذخایر گرانبهای جانانه را برای جامعه استحصال کنند. تضعیف روحانیت و انتظار حداکثری از آن معقول به نظر نمی‌رسد. اعلام بی‌نیازی از روحانیت و در مراحل حادتر اعلان نفرت و انزجار نیز نشانه حبس جامعه در قشری‌گری است. در قاب جنایت ماهشهر، دو طرف ماجرا می‌توانند قربانی باشند. هم آن روحانی عزیز که برای لقمه‌ای نان ناچار به مسافرکشی است و هم آن مسافر که به هر دلیل ساده یا چندگانه اقدام به قتل راننده و سرقت می‌کند. البته نباید فراموش کرد که بسیاری هستند که جامعه می‌تواند از آنان بهره‌های بالاتر و ناب‌تری ببرد؛ اما عدم تأمین مناسب زندگی ایشان را وادار به شغل‌های غیررسمی و نامربوط می‌کند. جامعه‌ای که دچار فقر و ضعف شخصیت شود، اشخاصش را مصرف می‌کند. در حالی که اشخاص سرمایه‌اند و نه کالای مصرفی. شایسته‌سالاری بر اساس شخصیت‌سالاری به ما می‌گوید که قدر نخبگان جامعه را بدانیم و عمر شریف آنان را به بهای اندک نفروشیم.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 دین‌داری مردم همچنان جاری است‌. 👈فریب فضای مجازی و رسانه‌ها را نخوریم. 🔹یادداشت روز 🔸در کوچه‌ها و خانه ها را که نگاه می کنیم هنوز موقع سحری، چراغ خانه‌ها یکی‌ پس از دیگری روشن میشود. 🔸هنوز در مهمانی‌های خانوادگی، درباره زندگی پس از زندگی بحث میکنند. 🔸هنگام تحویل سال جمعیت چند میلیونی رو میبینیم که در مکان های زیارتی و مذهبی مثل حرم امام رضا ع، کربلا، حرم امام زادگان، و گلزار شهدا سال نو خود را با زبان روزه شروع می‌کنند. 🔸هنوز هم فامیل به دخترها و پسرهای روزه‌اولی، ماشاءالله می گویند و انها با شوق و ذوق از خاطرات روزه گرفتنشان میگویند. 🔸دختر و پسرهایی در بین نزدیکان و آشنایان روزه دارند که اصلا به ظاهرشان نمی‌اید. 🔸هنوز نزدیک اذان مغرب که می شود، فوج فوج جمعیت را میبینیم که به سمت خانه‌هایشان میروند تا افطار کنند و خیابان‌ها راه‌بندان میشود. بعضی‌ها هم به مساجد میروند تا بعد از اقامه نماز به جماعت در مسجد، افطار کنند. 🔸هنوز صدای اذان از مأذنه‌ها بلند است. 🔸هنوز بی‌دین‌ها پویش روزه‌خواریِ علنی راه می‌اندازند تا با رمضان مبارزه کنند. این یعنی رمضان هست و ده‌ها میلیون‌ نفر روزه‌دارند. 🔸هنوز وقتی قطار یا اتوبوس در ایستگاه ها توقف می کند؛ جمعیت زیادی به سمت نمازخانه ها هجوم می برند. 📣مبادا هوچی‌گری و سروصدای بلند برخی رسانه‌ها ناامیدمان کند. 📣مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتن‌های برخی ها، عصبی‌مان کند و جامعه را کافر بپنداریم. 📣مبادا دچار خطای شناختی شویم و همه را بی دین بپنداریم. 🔸بله از دیرباز از عهد هخامنشیان و ساسانیان تا امروز همواره چراغ دین در این مملکت پرفروغ بوده و انشاالله مستدام خواهد بود. 🔺البته نمی توان منکر برخی روش و رویکردهای متفاوت برای نسل جدید شد و اینکه آن ها نیاز به حمایت و محبت بیشتری در جذب به سمت دین گرایی دارند. 🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻 https://eitaa.com/jtabiin •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
یک نفر داد زد چرا #غزه ؟ نان ما واجب است یا غزه ؟ 🔴 #بیداری_ملت 👇 @bidariymelat
یذبحون ابناءهم و یستحیون نساءهم... اسرائیل همان فرعون است. فرعون هم مردمش را از خطر موسی می‌ترساند که او می‌خواهد شما را آواره کند. اسرائیل همان فرعون است. مبادا فریبمان دهند. فرعون شخص نبود، یک اندیشه بود که در قومی ریشه دوانده بود و گمان می‌کرد که می‌تواند بر بنی‌إسرائیل خدایی کند و با هر که هر طور خواست معامله کند، برای دوام حکومتش. حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و باطل را بشناس تا اهلش را بشناسی. آنگاه خواهی دید که اسرائیل همان فرعون و فلسطینیان همان بنی‌إسرائیلند.
هدایت شده از تعلیقات
📝 تبلیغ و چرخه تولید علم (قم به‌مثابه لابراتور فرهنگی) 🔻 وقتی آقا از در حوزه‌های علمیه سخن می‌گویند یعنی مسئله الزاماً به‌معنای انحصار در منبر نیست بلکه احیای یک است. زیستی که حیات حوزه و جامعه را متحول می‌کند که بايد در جای خود توضیح داده شود و الان در مقام تفصیل آن نیستم. اکنون بحث از مناسبات تبلیغ و تولید علم است: 🔻 اگر اتصال به پايگاه دانش نداشته باشد، عقیم است، تکراری است، ناکارآمد و غیر جذاب است. تبلیغ غیر متصل به دانش اصیل شیعی، در معرض و انحراف است. تبلیغ منهای دانش غیرپاسخگو و غیر توانمند در است. 🔻 تبلیغ بهترین درگاه برای شناخت و احصاء عینی مسائل فرهنگی بومی جامعه است. 🔻 بین تبلیغ و تولید علم نسبی مهم است، نسبتی که می‌تواند همانند یک عمل کند. تبلیغ یعنی اتصال به حیات جاری اجتماعی و اصطیاد مسائل واقعی فرهنگی. این مسائل با ارتکازات و پاسخ های کلی حل نمی‌شود، بلکه مباحثه و مطالعه و می‌خواهد. 🔻 تبلیغ به‌مثابه یک است. مبلغ اگر به‌صورت یک عنصر مسئله‌شناس تربیت شود و بتواند گزارش میدانی صحیحی را روایت کند، مسئله‌های خود را به ارجاع می‌دهد و در این کانون برای آن پاسخ تولید می‌شود. این پاسخ در میدان اعمال و اجرا شده و بازخورد گرفته می‌شود و هکذا... 🔻 اساسا ما زمانی صاحب بومی خواهيم شد که اولاً مسائل بومی خود را بشناسیم و برای آن ذیل نظریه بومی پاسخ تولید کنیم. این مدل از ورود ابواب جدیدی را می‌گشاید و سرفصل‌های نوینی پیش روی ما می‌گذارد. 🔻 قم می‌تواند تبدیل به یک مبتنی بر پیوستار نظر تا عمل شود. و چون یک لابراتوار فرهنگی مشکلات را از صحنه عینیت گرفته و در میدان پژوهش و نظر تحلیل و تدبیر کند. دراین چرخه است که بخشی از زوایای علم بومی امکان تولید پیدا می‌کند. 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔 @taalighat
همه یعنی هیچ‌وقت... بشر به این گزاره در حد یک بدیهی آگاه است که هیچ گاه، همه محقق نمی‌شود. همیشه می‌توان بخشی از همه را یافت که با همه همراه نیستند یا بر خلاف آن حرکت می‌کنند. این را تقریبا همه می‌دانند؛ اما آنان که سعی دارند جامعه را به بن‌بست بکشانند، مردم را به سمت همه می‌رانند. چگونه؟! همه نمی‌توانند حکومت کنند. همه نمی‌توانند ثروتمند شوند. همه نمی‌توانند قدرتمند شوند. همه نمی‌توانند دانشمند شوند. همه نمی‌توانند خانه‌دار شوند. همه نمی‌توانند ماشین‌دار شوند. همه نمی‌توانند موفق شوند. همه نمی‌توانند رئیس شوند. همه نمی‌توانند مسئول شوند. همه نمی‌توانند کارمند شوند. همه نمی‌توانند صاحب ویلا باشند. همه نمی‌توانند صاحب ملک و مغازه برای کار یا اجاره شوند. همه نمی‌توانند مسافرت خارجی یا حتی مرفه داخلی بروند. هیچ کس نمی‌تواند همه جا برود. هیچ کس نمی‌تواند هر کاری دلش خواست انجام بدهد. هیچ نمی‌تواند همه را راضی کند. هیچ کس نمی‌تواند همه را دوست داشته باشد. همه نمی‌توانند یک نفر را دوست داشته باشند. همه نمی‌توانند یک دولت را قبول داشته باشند. همه نمی‌توانند یک نماینده را انتخاب کنند. همه نمی‌توانند به یک روش زندگی کنند. همه نمی‌توانند در یک سطح زندگی کنند. همه نمی‌توانند در یک جا زندگی کنند و هزاران گزاره دیگر که می‌تواند در ذهن من و شما و سایرین در مورد «همه» شکل بگیرد. این یک واقعیت است. هیچ مصداقی پیدا نمی‌شود که همه تصورها را پاسخگو باشد. وجود ندارد. این واقعیت را وقتی نادیده بگیریم و سپس شروع کنیم به جستجوی همه و آنگاه اطمینان حاصل کنیم که امکان یافتنش را نداریم؛ ناگهان یک اتفاق بزرگ درون ما می‌افتد. یک گمشده که هیچ گاه پیدا نخواهد شد. یک احساس نیاز غیرممکن. یک آرزوی محال. یک آرمان خیالی. یک رؤیای توهمی. برخورد منطقی با این کشف چیست؟! دشمنان جمهوری اسلامی ایران تلاش می‌کنند بگویند که دیگران برای این سؤال پاسخ درستی یافته‌اند؛ اما جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند از این بن‌بست خارج شود. آنها دائما با شعار مردم جمله می‌سازند و می‌کوبند روی میز. آنها سعی می‌کنند با تولید مردمک‌های فراوان، دروغ خودساخته را باطل کنند و آن برچسب بزنند به قبای حکومت جمهوری اسلامی ایران. دیدید نمی‌شود؟! طرف دیگر بازی کدام است؟! اشاعه ناسازگاری. وقتی مردمانی پیدا شدند که گزاره‌های دروغین «همه» را باور کردند؛ آنگاه به دنبال احقاق احساس حق خود خواهند گشت. وقتی من گمان کنم که فلان چیز حق من است و از سوی دیگر ندانم که من یک امر محال را آرزو کرده‌ام و آنگاه گمان کنم که مانع دسترسی من به آن امر، حکومت جمهوری اسلامی ایران، اسلام، ایران، سنت، جامعه و..... هر لایه و دایره هویتی من است، آنگاه سعی می‌کنم از آن عبور کنم تا به خواسته‌ام برسم. یعنی تمام مزیت‌های وجودی خودم را عقب می‌زنم تا به چیزی برسم که اساسا امکان ندارد. وقتی تمام لایه‌های هویتی خویش را از تن درآوردم و دوایره ماهیتی را از خویش کندم، می‌شوم یک تن تنهای عریان بی‌شخصیت. جامعه‌ای که ناممکن‌ها را به عنوان حق جستجو کند، کم کم به هیچ چیز می‌رسد و هیچ نیز می‌شود. عده‌ای برای اینکه جمهوری اسلامی ایران را از بین ببرند با فریب «همه» سعی می‌کنند اکثریت را از راه منصرف کنند و در بیراهه‌ها پراکنده سازند. پراکندگی یعنی ناتوانی و ناتوانی یعنی از دست دادن حداقل‌ها. وقتی پراکندگی به حداکثر رسید، حداقل‌ها هم از دسترس خارج می‌شوند. برابری یک فریب است. آدم‌ها نمی‌توانند برابر باشند. حتی در نظر هم اگر بتوانی تصورش کنی و تمهیدات نظری‌اش را فراهم کنی، وقتی وارد عمل می‌شوی خواهی دید که امکان عملی ندارد. همه نمی‌توانند برابر باشند. برخی بر اثر ندانستن و برخی بر اثر نتوانستن و برخی بر اثر نخواستن. اینها در کف جامعه غالبا شبیه هم هستند. ضعیف و مستضعف در ظاهر غالبا شبیه هم هستند. نمی‌توانی ضعیف‌هایی را که در میان مستضعف‌ها پنهان شده‌اند کاملا تشخیص دهی. شرایط آرمانی کدام است؟ مستضعف‌ها از استضعاف خارج شوند. این آرمان به سختی و به صورت کاملا ناپایدار می‌تواند محقق شود. برابری تنها زمانی به دست می‌آید که نابرابری را بپذیری. یعنی چه؟! آدم‌ها با هیچ ابزار سخت و نرمی با هم برابر نمی‌شوند. از دایره امکان خارج است. در زمان و مکان نمی‌گنجد. نه همه که هیچ دو نفر و دو تایی یکی نمی‌شوند. برابر نمی‌شوند. پس از اینکه این واقعیت را پذیرفتیم، تازه راه برای حل مسئله برابری باز می‌شود. راه حل برابری در برادری است. یعنی چه؟ ما برابری را می‌توانیم در یک نسبت برابر جستجو کنیم. مثلا: همه ما نسبت به خداوند بنده‌ایم. این نسبت برابر ماست. همه بعضی بنده‌تریم. اجازه دهید یک مثال شیرین بزنم: بسم الله الرحمن الرحیم. بر فرض که باران بر همه جا یکسان ببارد؛ آیا همه جا پاسخ یکسان نسبت به باران دارد؟! به محض تحقق قسمت اول و رسیدن موعد قسمت دوم، تفاوت‌ها
آغاز می‌شود. لذا هیچ دو مصداق مثل هم یافت نمی‌شود. چه رسد به همه. حال اگر این را پذیرفتیم که برابری تنها یک امر نسبی می‌تواند باشد و افراد مختلف از آن نسبت مشترک استفاده‌های مختلف می‌توانند ببرند، مرجعیت را به کدام نسبت بدهیم؟! قرآن می‌فرماید إنما المؤمنون اخوۀ، نمی‌فرماید همه. تنها مؤمنون. اگر می‌فرمود همه، به محال برمی‌خورد. کجا می‌تواند از همه استفاده کند؟ وقتی یک طرف مطلق باشد. مطلق یعنی چه؟ اگر ما اعتقاد نداشته باشیم که مطلق وجود دارد، این مسئله هیچ راه حلی پیدا نخواهد کرد. همه چیز در یک بستر نسبی دچار دور و تسلسل می‌شود. همواره یک اقلیتی، بلکه یک اقلیت مطلقی، چیزی را تعیین می‌کنند به عنوان معیار که همه با آن سنجیده شوند. دموکراسی پاسخی به این سؤال بود. با انکار مطلق بشر ناگزیر یک اقلیت را به اسم اکثریت پذیرفت و آنگاه برای همه قانون نوشت. دموکراسی هیچ وقت نتوانست همه را همراه کند. دموکراسی از این جنبه هیچ گاه نتوانست مشروعیت پیدا کند. زیرا همواره بخش زیادی از مردم را حذف کرد. گاهی به طور مطلق و گاهی به طور دوره‌ای و موقت و گاهی به طور طبقاتی و .... در زمانه و زمینه‌ای به گونه‌ای بخش زیادی از مردم را حذف کرد. بگذارید همانطور که دموکراسی خود را در حصار کشورهای متبوعش محدود نکرد، ما نیز این جفا را در حق خود و دموکراسی روا نداریم. دموکراسی برای اینکه خود را در یک دایره کوچک اثبات و تثبیت و ثابت کند، دایره‌های بسیار بزرگی را از بین برد و بخش زیادی از مردم را حذف کرد. در بهترین شرایط جهان را سه بخش کرد. جهان اول و جهان دوم و جهان سوم. جهان سوم را به بردگی کشید، جهان دوم را به کار گماشت و جهان اول را به عنوان میوه دموکراسی به نمایش گذاشت. امروز به یمن رسانه‌های عمومی می‌دانیم که جهان اول نیز به شدت دچار حذف اکثریت است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آغاز می‌شود. لذا هیچ دو مصداق مثل هم یافت نمی‌شود. چه رسد به همه. حال اگر این را پذیرفتیم که برابری
بدون الگو نمی‌توان در مورد برابری سخن گفت. اما در فرهنگی که انسان همان است که هست، کدام الگو می‌تواند وجود داشته باشد. اگر چیزی نباشد که انسان را با آن بسنجی برابری چه معنایی دارد؟ الگوها شخصیت معیار دارند. بدون استاندارد معتبر، برابری بی‌معناست. البته برابری غالبا در مورد قانون به کار گرفته می‌شود. همه در برابر قانون برابرند و قانون نگاهی برابر به همه دارد. قانون آدم‌ها را چگونه شناسایی می‌کند تا آنها را به گونه‌ای برابر اندازه بگیرد؟ آیا انسان‌ها را نسبت به خودشان می‌سنجد؟ یا نسبت به یکدیگر؟ انسان‌ها چطور می‌توانند نسبت به یکدیگر مبنا باشند؟ اگر مبنا خود انسان است، چرا باید نسبت به دیگری سنجیده شود و اگر چنین است، چه کسی حق دارد بر او حکمرانی کند و اگر چنین نیست، ادعای آزادی چه معنایی دارد؟ جز این نیست که دموکراسی به یک راه حل حداقلی رسیده تا شاید بر اثر تمرین بسیار به یک نقطه تعادل و تفاهم دست یابد. به نقطه تعادل و نه عدالت و نه حتی اعتدال. قانون به خودی خود نمی‌تواند معیار باشد، تا زمانی که یک نمونه استاندارد داشته باشد. آن نمونه کدام است؟
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی زیبای احمد علوی برای امام زمان(عج) 🔹«احمد علوی» شاعر آیینی کشورمان با حضور در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در وصف امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شعرخوانی کرد. @TasnimNews
هدایت شده از KHAMENEI.IR
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 نماهنگ | شرط جهش تولید ✏️ رهبر انقلاب در دیدار اخیر: اگر ما این توفیق را پیدا کنیم که همّت ، سرمایه‌ی مردم، ابتکار مردم، حضور جدّی آحاد مردم را در عرصه‌ی اقتصادی وارد کنیم، در واقع یک بسیج مردمی در امر اقتصاد بکنیم، تولید هم میتواند به جهش برسد. 💗 فراخوان KHAMENEI.IR برای ایده‌های مردم برای تحقق مشارکت در جهش تولید👇 farsi.khamenei.ir/tolid-mardom
ولیّ فقیه شکراندیش... شکراندیشی یکی از صفات مؤمن است. هر چه این صفت در انسان قوی‌تر و شدیدتر باشد، نشانه آشکارتر و قطعی‌تری از راستی و درستی و قوام و دوام ایمان است. اما شکراندیشی یعنی چه؟! در قرآن کریم شکرگزاری در برابر کفران آورده شده است. با التفات دقیق‌تر به معنای کفران درمی‌یابیم که آن، نوعی پنهان کردن نعمت یا غفلت از آن یا فراموش کردن آن و یا نعمت بودن آن است. نتیجه کفران گرفتار شدن به فرایند سوء مصرف نعمت است. اسراف و تبذیر و استخدام نعمت در مسیری غیر از آنچه برای آن آفریده شده. ضایع کردن سرمایه و دارایی و عطای الهی در غیر راه خدا. راه خدا یعنی تقویت بندگی خدا و بندگان خدا و تضعیف دشمنی خدا و دشمنان خدا. نعمت در فرهنگ دینی تنها زمانی به مقصد رسیده که با رحمت الهی همسو و همخوان باشد. نعمتی که بر خلاف رحمت الهی یعنی در راستای لعنت پروردگار باشد، نقمت نامیده می‌شود. انسان ناسپاس همواره نعمت‌های الهی را به نحوی تبدیل به نقمت می‌کند. او با عدم مدیریت درست نعمت باعث اتلاف و اسراف آن می‌گردد و فرصت رشدی را که می‌توانست از طریق آن به دست آید، هدر می‌دهد. گاهی این فرصت تکرار ناپذیر و جبران ناپذیر است. شکراندیشی یعنی اولا شناسایی آنچه داریم و دوما شناسایی آنچه داریم با عنوان نعمت و سپس شناسایی محل مصرف درست آن و سپس آشکار نمودن این نعمت و جلب محبت دیگران به منعم و جلب توجه آنها به شیوه درست مصرف آن. در مقابل، انسان کفراندیش نعمت‌ها را نمی‌یابد و چون یافت آن را از منبع اعطایش سلب می‌کند و بلکه بر ضد عطا کننده نعمت به کار می‌گیرد. کفراندیش در مرتبه بعدی به آنچه دارد التفاتی ندارد. خود و نعمت‌های مربوط به خود را فراموش می‌کند و به آنچه نزد دیگران است چشم می‌دوزد و آن را که به او عطا نشده تمنا می‌نماید و در اثر این حواس‌پرتی و عدم تمرکز، نعمت‌ها را یکی یکی ضایع کرده از بین می‌برد و در راه رسیدن و ربودن آنچه از آن او نیست، دست به هر کاری می‌زند. مسیرهای مشروع و معروف را کنار می‌زند و بیراهه‌های منکر را می‌آزماید. خداوند را در سلسله توزیع نعمت نادیده می‌گیرد و با نادیده گرفتن نعمت و نعمت بودن نعمت و منعم، زشت‌ترین نوع توهین و بی‌ادبی را روا می‌دارد. آدم‌های ناسپاس همواره ناراضی و چشم‌چرانند. آنها به هر سو نظر می‌افکنند تا گمشده خود را پیدا کنند. گمشده آنان هر چیزی است که مال آنان یا نزد آنان نیست. آنها قانع و خودبسنده نیستند. طماع و حریصند. دائما درد می‌کشند و هیچ گاه آرام و قرار ندارند. سیر نمی‌شوند. همواره در عطش میل و خواهش بیشتر به سر می‌برند. از آنجا که نداشته‌های انسان همیشه نسبت به داشته‌هایش بی‌نهایت است، انسان ناسپاس دچار سرگشتگی و ظلمت بی‌پایان است. اما انسان شکراندیش از سرمایه اصلی خود غافل نیست. بندگی خدا... بندگی خدا منبع بی‌انتهای بودن است. رمز جاودانگی و اتصال به لایزال الهی است. بنده خدا اندک خود را در برابر خدا هیچ می‌بیند و آن را در راه خدا مصرف می‌کند تا رضایت و همراهی و یاری او را جلب کند. انسان ناسپاس اما دارایی خویش را در راه جلب نظر و جذب دارایی‌ها و تصاحب امکانات دیگران صرف می‌کند. وقتی خوب بیاندیشیم می‌یابیم که مالکیت امری اعتباری است و ما در واقع به نوعی توافق رضایتمندانه یا اجباری می‌رسیم و تجربه همراهی با نعمت‌ها را نوعی مالکیت تعبیر می‌کنیم. انسان ناسپاس با بی‌توجهی به این حقیقت در توهم مالکیت، مالک اصلی را فراموش می‌کند و با او می‌ستیزد. نتیجه این ستیزه‌جویی از دست دادن نعمت و زمینه‌های برخورداری از نعمت است. انسان ناسپاس اگر بتواند این بار دست به اجبار و اکراه می‌زند. اما نتیجه تفاوت زیادی نخواهد داشت. دیر یا زود فرایند ناسپاسی فرصت‌ها را یک به یک از بین می‌برد و امکان جاودانگی در رحمت را از کف ناسپاس می‌رباید. انسان شکراندیش می‌داند که نعمت جسمانی وجه المعامله رحمت روحانی است. او تمام دارایی خود را تا فرصت دارد به رحمت تبدیل می‌کند، شاید هنگام عبور از مرحله مادی زندگی سرمایه‌های مادی‌اش از بین نرفته باشد. سرمایه‌گذاری در رحمت، از زیرکی‌های انسان مؤمن شکراندیش است. او همواره به داشته‌هایش می‌اندیشد و مسیرهایی را می‌یابد که موجب رشد سرمایه‌اش خواهد شد. انسان شکراندیش بر پایه توهم آنچه نزد او نیست حرکت نمی‌کند. او با قدردانی از نعمت‌ها و شناختن اندازه هر چیز و حدود آن و نسبتی که با سایر پدیده‌ها دارد، مسیر پیشرفت را طراحی می‌کند. آنچه دارد را به بهترین نحو به کار می‌گیرد و بر خلاف روح مصرف‌گرای انسان ناسپاس، او اندیشه‌ای مولّد دارد و در عمل به آن اصرار دارد.
در عمل آنچه نصیب انسان ناسپاس می‌گردد، پسمانده‌ها و زباله‌های دیگران است و نعمت‌هایی که تبدیل به نقمت شده و جز پوسته‌ای مرده از آن باقی نمانده و آنچه انسان سپاسگذار قدرشناس به دست می‌آورد، عصاره جان و شهد شیرین زندگی است که در خویشتن پرورده است. حضرت آیت الله امام خامنه‌ای از جمله شکراندیش‌ترین شخصیت‌های حال حاضر جهان است. این همان رمز موفقیت ایشان است. همانطور که پیش و بیش از ایشان امام راحل، حضرت آیت الله خمینی در قله شکراندیشی ایستاده بودند. همین شدت و غلظت شکراندیشی وجه تمایز ایشان با بسیاری دیگر بود. با تکیه بر این صفت عالی‌رتبه توانست تمام امکان‌های موجود را رصد کند و راه‌های غلبه بر پهلوی و عبور دادن ملت از ذلت تاریخی را بیابد. حضرت آیت الله خامنه‌ای همواره بر داشته‌ها و یافته‌ها تأکید دارند و از مردم می‌خواهند تا تمام تمرکز خود را بر شکراندیشی صرف کنند. در این صورت تمام ظرفیت‌های درونی فرد و جامعه برای ساختن و برآوردن آن هزینه خواهد شد. رهبر شکراندیش ما از میان هجوم ناسپاسی‌ها، همواره مسیر مستقیم رشد و پیشرفت را می‌یابد و هر چه قدرناشناسان جاهل و متجاهل سعی می‌کنند راه راست و درست را انکار کنند، نمی‌توانند تزلزلی در ایشان به وجود آورند. شکراندیشی به ایشان قوتی مثال‌زدنی بخشیده که از آن شاخه‌های مستحکم قدرت و فضای سبز و پرطراوت اقتدار برآمده است. همین شکراندیشی رمز حیات انقلاب اسلامی ایران و صدور آن به اقصی‌نقاط عالم است. همواره پس بیانات ایشان شاهدیم که ناسپاسان و کفراندیشان قدرناشناس شروع به شبهه‌پراکنی علیه ایشان و مسیر ناب ایشان می‌نمایند؛ اما حقیقت زنده و بالنده این است که خداوند فرمود: لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفران إنّ عذابی لشدید. آری «قلیل من عبادی الشکور» و آن عالیجناب یکی از آن برگزیدگان است. خداوند ما را شکرگزار او قرار دهد.
29.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای قابل تامل یک برادر عراقی لطفا تا آخر ببینید