eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
145 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📊 دوازده معیاری که رهبر انقلاب برای انتخاب کابینه دولت چهاردهم برشمردند 📥 نسخه قابل چاپ 💻 Farsi.Khamenei.ir
اگر یک گوی را در مسیری رها کنید، بر اساس تأثیر جاذبه بر او و شیارهای مسیر زیر پایش به یک مقصد که لزوما در ابتدا معلوم نیست می‌رسد. این گوی بدون اینکه از درون تعیین کنندگی داشته باشد تنها سرمایه جرمش را در اختیار نیروی جاذبه می‌گذارد و اسیر محدودیت‌های جاده به نقطه‌ای می‌رسد. این گوی هیچ هدفی ندارد. در لحظه زندگی می‌کند و زندگی‌اش امتداد ندارد. انتخاب می‌شود و‌ پیش می‌رود. البته که این گوی گناهی ندارد. اینگونه آفریده شده و درست و دقیق عمل می‌کند؛ اما انسان اینگونه نیست. انسان را می‌توانم به رباتی تشبیه کنم که هدف می‌فهمد و هنگام حرکت، مبدأ، مقصد، فاصله بین این دو و امکانات پیمودن آن را می‌سنجد و سپس از درون طراحی مسیر می‌کند و قدم برمی‌دارد و انتخاب می‌کند که چگونه به هدف برسد. چند روز پیش گفتم کلامی زندگی می‌کنید یا فلسفی؟! منظورم همین بود. گاهی شاید شیک به نظر برسد که ما روزمره و باری به هر جهت زندگی کنیم. شاید حتی برخی نوعی برداشت شاعرانه و هنری و آزادمنشانه از آن داشته باشند؛ اما این تنها یک دروغ زینت داده شده است. انسان اساسا کلامی زندگی می‌کند. آنهایی که شما را به فلسفی زندگی کردن فرامی‌خوانند در واقع خود کلامی زندگی می‌کنند و به شما نیاز دارند از این جهت که بی‌چون و چرا تسلیم زمینه‌سازی آنان باشید و ارزان به مقصد برسید. مانند آن گوی. در واقع این شعار فلسفی بودن نوعی گیج زندگی کردن است. عدم بهره‌برداری از امکان انتخاب. کسانی که حال ندارند انتخاب کنند، گوی‌وارگی را انتخاب می‌کنند. اما وقتی هدف انتخاب کنی نمی‌توانی تنها سیال باشی. باید قوام داشته باشی. زنده باشی. مفصل داشته باشی. مغز و قلب داشته باشی و به عنوان انسان تعیین کنندگی و خلاقیت داشته باشی. خلاقیت یعنی طراحی فرمول. این چیزی بالاتر از پیدا کردن عدد است. اگر بخواهم مثال بزنم تفاوتش مثل این است که بنشینی و با دست یک مکعب بتراشی از چوب و یا دستگاهی بسازی که وقتی چوب را تحویل می‌گیرد، مکعب بتراشد و تحویل دهد. این یعنی قوی و امین بودن. این یعنی حرفه‌ای زندگی کردن. زندگی تخصصی انسانی. ما این امکان را داریم که مثل اشیاء یا گیاهان یا حیوانات و حتی شیاطین زندگی کنیم و یا حتی سعی کنیم خود را شبیه فرشته‌ها کنیم؛ اما زندگی حرفه‌ای انسانی با همه اینها تفاوت‌هایی دارد. عده کمی تخصصی زندگی می‌کنند. حرفه‌ای انسانی زندگی می‌کنند. غالبا افراد اسیر نقاط ضعف خود می‌شوند برای مراتب پایین‌تر امکاناتشان به کار گرفته می‌شوند.
یکی را دیدم دست‌هایش را می‌بوسید و از آنها حلالیت می‌طلبید. می‌گفت این تن گماشته نجیب خداست. می‌گفت این تن اشبه ترکیبات ظاهری مادی است به تن مادی رسول الله. من با آن بسیار گناه کردم در حالی که او به من بسیار خدمت کرده. من حق این تشرف را قدر ندانستم. بی‌ادبی کردم. دیدم زمین را می‌بوسد. می‌گفت این زمین سنگینی من گناهکار را تحمل کرده. می‌گفت روی این زمین رسول الله قدم گذاشته. امیرالمؤمنین پا گذاشته. فاطمه زهرا نزول اجلال فرموده. سنگینی اجساد مطهر اهل بیت را این زمین به دوش و آغوش کشیده. هوا را می‌بوسید. می‌گفت در این هوا مهدی بقیة الله الأعظم نفس کشیده. انگار دلش برای خدا بد جور تنگ شده بود. بوسه‌هایش را نذر خدا کرده بود.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 به ایمان مردم یمن باید غبطه خورد... 🗡کاربر یمنی نوشته: «الحمدلله! اگر این هواپیماهای اسرائیلی بمب‌هاشون رو توی یمن نمی‌نداختن این بمب‌ها توی غزه فرود می‌اومد؛ الحمدالله که در همین اندازه هم تونستیم رنج مردم غزه رو کم کنیم..» 🔺انسانیت و شرافت از مردمی که خود در اوج فقر و تنگدستی قرار دارند؛ چون در و گوهر می بارد. 🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻 https://eitaa.com/jtabiin •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بعضی حرف‌ها زدنش خیلی سخت است و نزدنش سخت‌تر.
اگر مؤمنین قوی‌تر بودند، دست خدا خیلی بازتر بود برای هدایت دیگران.
جامعه مؤمنانه را می‌توان از کلکم راع و کلکم مسئول فهمید. جامعه فعال حداکثری. آنقدر خودسازی می‌کنند که تحلیل موقعیت حداکثری دارند. در بالاترین سطح هوشمند زندگی می‌کنند. حتی بدون هماهنگی ابزارمند، هم‌افزا و هماهنگند.
دلت پاک باشه دیدید بعضیا چطور زبان شیطان می‌شوند و زشتکاری خودشان را توجیه می‌کنند؟! ولایت یک آسمان دارد و یک زمین و اتصال بین این دو. یعنی محبت، ادب و معرفت. بدون ادب به محبت نمی‌رسی. بدون معرفت هم به محبت نخواهی رسید. محبت بدون ادب و معرفت همان شهوت است. ادب بدون محبت بردگی است. معرفت بدون ادب تکبر است. معرفت بدون محبت جمود است. ادب بدون معرفت جاهلیت است. ولایت هیچ کدام از اینها نیست. خیلی از کسانی که ادعای ولایتمداری دارند دچار این مسائلند. ولایتمداری درجه‌ای از بودن و زیستن است فوق مراتب دیگر. کمالی در آن هست که بدون رنج و برنامه به آن نمی‌رسی. رایگان نیست. نوعی زیست تخصصی انسانی و حرفه‌ای است. زندگی است. مردگی نیست. آدم‌ها غالبا بدون زندگی می‌مانند و می‌میرند. خیال می‌کنند که زنده‌اند. غالبا با تحریک و تخدیر می‌جنبند. جنبنده‌اند نه زنده. فرمود کلمه طیبه را عمل صالح بالا می‌برد. اگر تو عمل صالح نداشته باشی اساسا دل پاک تو دیده و شنیده نمی‌شود. گرفتار توهم خود عاشق‌پنداری خواهی شد. خیال خواهی کرد که داری پاک و معنوی زندگی می‌کنی در حالی که اساسا زندگی نمی‌کنی چه رسد به زندگی معنوی. ادب تن محبت و معرفت است. اگر در این عالم ظرف نباشد، مظروفی نازل نمی‌شود. نمی‌توانی دل پاک دارم بدون ظرف مناسبش. ادب نماد و نمود محبت و معرفت است. اول جسد شکل می‌گیرد و سپس روح نازل می‌شود. معرفت هم در رفت و برگشت بین محبت و ادب شکل می‌گیرد و تقویت می‌شود و کامل می‌گردد. یک طرف نباشد، معرفت لنگ است. اگر ادب نباشد، محبت کجا نازل بشود؟! اگر محبت نباشد ادب چیست؟! ظرف جامد خالی. به چه درد می‌خورد. یک بازی بیشتر نیست. یک ادا و اطوار است. یک رقص مناسکی بیشتر نیست. مثل بسیاری از رقص‌ها و بازی‌ها که نمادند. تو خالی‌اند. جسدند. بت‌پرستی‌اند. ظرف‌بازی‌اند. موزه‌بازی‌اند. زینت دنیا هستند. دنیای پوچ و فرسوده. می‌گوید دلت پاک باشد اما خدا این را نمی‌فرماید. بلکه برعکس: ثمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ آدم‌های بدکار، ادم‌های بدرفتار، آدم‌هایی که تقوای عملی ندارند، آدم‌هایی که حیا ندارند، آدم‌های بی‌ادب لاابالی، ادم‌های بی‌قید زشت‌کردار دچار تکذیب نشانه‌های خدا می‌شوند. نشانه‌های خدا را هم انکار می‌کنند چه رسد به خود خدا. مسیرهای یافتن خدا را کور می‌کنند. چه رسد به دل پاک و معرفت و محبت و... خدا بازی نمی‌خورد.
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
1403.04.27-Panahian-HonarUni-HonarAzarAndishi-01-32k.mp3
13.71M
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ‌۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، مهم‌ترین عامل آزادی‌بخش ➖شعار آزادی، اصالتاً برای دین است ➖طبیعت، خودش قانون دارد ➖اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است ➖در یک جامعه دینی، آزادی بیشتر است ➖فهم جامعه ما از حقیقت دین فاصله دارد ➖سابقاً طبیعی‌بودن را فطرت نام نهاده بودند ➖گرایش انسان به طبیعت @Panahian_ir @Panahian_mp3
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ‌۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، م
ای کاش ما در دهه اول و دوم زندگی خود مثل چنین مباحثی را بیشتر در اختیار داشتیم. می‌دانم که امروزی‌ها خیال می‌کنند همیشه این نعمت‌ها در دسترس بوده؛ اما چنین نیست. مهم نیست که از سبک سخنرانی خوشتان بیاید با نه. حتی مهم نیست از شخص سخنران به صورت کلی یا موردی خوشتان بیاید یا نه. ببینید چه می‌گوید. حتی مهم نیست که سخن او را بپسندید و بپذیرید یا خیر. همین که شما را به سؤال وادارد و ادبیات جدید تولید شود و گفتگو پیش بیاید کافی است. ما آن زمان خسته می‌شدیم از بس حرف تکراری می‌شنیدیم. باید قدر دانست. این سری سخنرانی را دنبال کنید. من هم که سعی می‌کنم منظم دنبال کنم گاهی میلم کم می‌شود اما سرنخ‌ها را دنبال می‌کنم. ما نیاز داریم به کسانی که زحمت می‌کشند و با خلاقیت کلمه تولید می‌کنند.
وقتی یک الگو معرفی کردی لازم است مسیر تکرارش را نیز بیاموزی. اگر الگویی غیر قابل تکرار بود یا راه و روش آن را نشان دادی یعنی نمی‌خواهی دیگری مثل او باشد. آنگاه نه به عنوان الگو که به عنوان بت، به عنوان خدا شناخته می‌شود؛ اگر ترک نشود و نادیده گرفته نشود و فراموش نشود و ارتباط با او قطع نشود. برخی با اولیاء الهی چنین می‌کنند. لطفا نکنند.
رویکرد ما نسبت به محیط اطرافمان غالبا سفارشی است. وجود ما مثل فیلتر عمل می‌کند. از هر آنچه که در اختیارمان قرار می‌گیرد آن بخش‌ها و لایه‌هایی را می‌پذیریم که دلمان می‌خواهد. اگر آن چیزی که به دنبالش هستیم و استفاده‌ای که می‌خواهیم در چیزی نباشد، حتی اگر بهره‌های فراوان دیگر هم داشته باشد حذفش خواهیم کرد. هر چیزی در زندگی ما جایگاهی دارد نسبت به خودمان که خودمان تعیین کرده‌ایم. بیش از آن دیده نمی‌شوند. فهمیده نمی‌شوند و به کار بسته نمی‌شوند. اگر هم تلاش کنند نظر ما را تغییر دهند احتمالا نامطلوب قلمداد شود. گاهی فرصت‌های زیادی در اطراف ما هست که اساسا عادت کرده‌ایم آنها را نبینیم و حتی انکار کنیم. خیره شدن به اطراف و جامد کردن شناخت برای ساده‌سازی محیط باعث می‌شود موقعیت‌های رشد و ارتقاء و تغییر و اصلاح روابط را از دست بدهیم. البته این کار به صورت ناخودآگاه و خودکار انجام می‌شود و همین آن را تبدیل به تهدید می‌کند. گاهی در زندگی اتفاقاتی می‌افتد که کل ساختار ذهنی ما را تغییر می‌دهد. این موقعیت‌ها غالبا به سختی رخ می‌دهد و پرهزینه و کمیاب است. آدم‌ها معمولا به استقبال چنین تغییراتی نمی‌روند. آنها نمی‌خواهند نظم موجود حتی اگر ضعیف هم باشد به هم بخورد. وحشت دارند. نگرانند. نمی‌توانند مطمئن باشند که در بستر متغیر آیا موقعیت امن پیدا خواهند کرد؟! لذا بسیاری از مردم به دنبال ثبات منجمد می‌گردند. تعادل ایستا. تعادل پویا به دست آوردنش و نگه داشتنش بسیار سخت‌تر است. تعادل در حرکت و تغییر آسان نیست. با راحت‌طلبی سازگاری ندارد. با ماجراجویی و کمال‌طلبی سازگاری دارد. همین تغییر دائم برای آدم‌های ضعیف وحشت‌آور است. اینکه بخواهند دائم خود را به روزرسانی کنند و دوباره همه اشیاء پیرامونشان را شناسایی کنند. بعضی‌ها به همین خاطر از اجتماعی شدن می‌ترسند. از زندگی با آدم‌ها دوری می‌کنند. به اشیاء و گیاهان و حیوانات پناه می‌برند. برای اینکه بتوانند مهارشان کنند. اینها شروع می‌کنند به منجمد کردن محیط اطرافشان. نمی‌خواهم این یادآوری اینطور فهمیده شود که مخالف نظم و نظام و قاعده و قانون هستم. می‌خواهم اصل حرکت دائمی انسان و در راه بودگی او و تغییر دائمی نسبت‌ها با اشیاء و کنش و واکنش ما با قواعد و قوانین ثابت فهمیده شود. فرض کنید یک راننده از ترس روبرو شدن با پیچیدگی‌های جاده، ماشین را تبدیل به خانه کند و یک گوشه آن را متوقف کند و به همین مقدار بسنده کند. یافته‌های او از صاحب ماشین شدن چیست؟! چه میزان از ظرفیت‌های ماشین استفاده شده؟! ما محیط اطرافمان را سفارشی استفاده می‌کنیم و اگر بخواهد چیزی جز آنچه مطالبه می‌کنیم به ما عرضه کند در برابرش مقاومت داریم. آدم‌های متواضع چنین نیستند.