✍️ یک شهید؛ یک خاطره...
🌷 جهادگر بسیجی شهید #سید_مصطفی_مختاری
▫️ تاریخ تولد: 4 / 4 / 1332
▫️ نام پدر: میرزا منصور
▫️ شهرستان: سبزوار
▫️ شهادت: 16 دی 1359- کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف چهارم- قبر دهم
🔹 روایت عاشقی:
تفحص دشت هویزه شروع شده بود.
خرداد 61 داشت تمام می شد که رسیدند به پیکر سید مصطفی؛
بعدِ یک سال زیر خاک ماندن، نیمه سالم بود.
شناسایی اش که کردند، خبر رسید به سبزوار.
مادر که شنید، اول از چهار همرزم پسرش پرسید:
«فاضل و فتاحی و کریمی و مهدوی هم هستند؟»
از آنها خبری نبود.
تصمیم سختی بود؛ دل، یکدله کرد.
گفت:«مصطفی را هم بگذارید همانجا بماند پیش رفقاش...»
فکر دل خودش نبود.
ماه ها انتظار را بی خیال شده بود.
دلش شورِ دلتنگی و حسرت 4 مادر منتظر همشهری اش را می زد.
این جوری بود که «سید مصطفی» شد اولین شهید شناخته شده آرمیده در هویزه.
قبلش چند تکه از پیکر پاره پاره هفت شهید گمنام خاک کرده بودند آنجا.
یک سال و چند ماه بعد هم شهید علم الهدی را با چند نفر دیگر پیدا کردند و آوردند پیش سید.
👤 راوی: حاج آقا فتاحی (برادر شهید فتاحی)
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه
📤 @daghdaghemand
✍️ یک شهید؛ یک خاطره...
🌷 دانشجوی جهادگر شهید #مجید_مهدوی
▫️ تاریخ تولد: 29/ 5 / 1335
▫️ نام پدر: حسن
▫️ شهرستان: سبزوار
▫️ تحصیلات: دانشجوی ترم سوم مهندسی علوم پایه مجتمع آموزشی صنعتی سبزوار
▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه-ردیف چهارم- قبر هفتم
🔹 روایت عاشقی:
توی جهاد کار می کرد.
با همه خستگی ها، رختخوابش همیشه جمع بود.
بالش و مُتکا هم زیر سرش نمی گذاشت.
می گفتم: بابا چرا این جوری می خوابی؟
می گفت: «باید به مشکلات و سختیا عادت کنیم.»
بعدا که جایشان را توی جبهه دیدم، یاد این حرفش افتادم.
🌷 روزی که می خواست برود گفت:«تو رو خدا توی جبهه به من زنگ نزنید که کِی میای؟ و از این حرفا! من می خوام تا پیروزی اسلام اونجا بمونم.»
ماند؛ برای همیشه.
👤 راوی: پدر شهید مهدوی
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#یک_شهید_یک_خاطره
📤 @daghdagemand
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید | #روایت
🌷 دانشجوی شهید هویزه که رزق شهادتش را #شب_عید_فطر از خدا گرفت...
#آیه_های_سرخ_هویزه
#شهید_فاضل
#پایان_رمضان
#زندگی_به_سبک_شهدا
📤 @daghdaghemand