یکی از زیباترین خاطراتی که من در جریان اردوی راهیان نور مدرسه دارم، مربوط میشه به ۹۳ یا ۹۴ که جانشین فرهنگی بودم.
قبل از غروب رسیدیم به شلمچه و قرار بر این بود که نماز خوانده شود و بعدش روایتگری و ذکر توسل به حضرت صدیقه س.
ایام فاطمیه بود.
با مسیول یادمان صحبت کردیم که در صورت امکان برق های داخل حسینیه شلمچه رو خاموش کنند تا ما راحت تر بتونیم مراسم یک دستی برای مادر سادات برگزار کنیم،
اما قاطعانه گفتند که خیر، فضا عمومی است و همه میخواهند استفاده کنند لذا نمیشود که چراغ ها خاموش بشود.
شما بروید یک گوشه و برنامه روایتگری و ذکر توسل داشته باشید.
پیش خودمان ناراحت شدیم از عدم همکاری ولی تشکر کردیم و برگشتیم.
اما اتفاقی افتاد که همه ی ما را شکه کرد و اشک ما را جاری کرد.
تقریبا اواخر روایتگری بود که برق کل یادمان رفت و نه تنها حسینیه بلکه کل یادمان یک دست تاریک شد.
بسیار خوشحال شدیم و خدا رو شکر کردیم که حضرت صدیقه عنایت کردند و اجازه دادند که مراسم با شکوهی براشون برگزار کنیم در حسینیه یادمان شلمچه.
همه ی گروه های دیگر برنامه هاشون رو تعطیل کردند و اومدند در برنامه ی ما شرکت کردند.برنامه ی یک دست و عالی ای شد که در آن اردو همه معروف شد و همه یادش میکردند.
این خاطره بعد از گذشت این مدت هیچ وقت از یادم نمیره و واقعا برامون عجیب بود عنایت حضرت زهرا به جلسه ی خودشون.
تمام
سرباز وظیفه
علی اکبر یزدیان
۸/۱۱/۱۴۰۰
#اردو_راهیان
@daghdaghemand