♨️ #نقد_کتاب
📚 #شاه_شطرنج
نقد رمان اینترنتی شاه👑 شطرنج
✍نویسنده: پگاه
شاه👑 در همه ی نمایشنامه ها نقشی ظالمانه😤 دارد.
شاه در همه ی داستان ها خودخواه است وخون به دل دیگران میکند.
شاه خودش را میبیند و حکم میکند.
دیگران رامورد ظلم قرار میدهد.
❓❓❓چرا؟
چون میخواهد به هدفش برسد.
رمان📖📱 شاه شطرنج، چون
با قوه تخیل قوی نویسنده✍ نوشته شده است،
مثل سریال هایی که میخواهند باب میل بیننده جلو روند،
کاری میکند که آخر داستان دختر🤦♀ پرکینه و گنه کار، به خوشبختی👸 میرسد.
پگاه،✍ نویسنده توانمند این رمان📝، آزادانه داستانش راجلو میبرد،
🔸حریم ها را می شکند،
🔸حریم درست می کند،
🔸قید و بندها را به تمسخر میگیرد،
🔸خودش قید و بند تعریف میکند،
🔸خدا را به نقد می کشد😱،
برای خواننده خدای جدیدی خلق میکند😱،
قوانین خدا را نقد و مسخره میکند😐،
و برای اینکه زندگی بشر روی آرامش ببینید و بدون قوانین خدا مثل جنگل حیوانات🦍🐘🦏🦓 نشود، خودش دست به کار می شود و قانون مینویسد✍✍…
⚠️خلاصه آن که برای جوان،
خدا می گذارد،
اما خدا نه به تعریف خود خداوند بزرگ، بلکه به تعریف انسان.
#خلاصه_داستان:
داستان دختری که در زندگی دچار سختی های فراوان میشود و عامل این درد و رنج راپیدا می کند.
او نابغه است و با کمک چند نفر برنامه ای می چیند تا صاحب شرکت عظیم پخش دارو را از پا درآورد.
در این میان او عاشق❤️ پسر صاحب شرکت میشود.
با استفاده از او انتقامش را میگیرد و
سر آخر با خوبی و خوشی به زندگی ادامه میدهند.
📚 #نقد_کتاب جزء از کل
✍ #استیو_تولتز
💢رمان جزء از کل، داستان افرادی بدون فکر، محبت و برنامه که نماد هستند.
وقتی نویسندگان فریاد می زنند، داستان جزئی از کلیت تمدن آمریکاست!
#خلاصه_داستان:
🔘پسری روایت می کند از پدرش،
که او هم روایت می کند اینطور:
🔳یک خانواده با دو پسر از دو پدر…
پسر اولی مریض احوال و دومی سرحال.
پدر و مادر این دو پسر زندگی درستی ندارند، نتیجه می شود اینکه:
پسر دوم با همراهی و همفکری پسر اول یک جنایت کار در استرالیا می شود!
💢در احوالات پسر اول و دوم داستان:
🔘پسر دوم از همان نوجوانی اهل بزن و بکش و دزدی بوده.
تا اینکه زندانی می شود.
و برادر اول آنقدر مریض احوال می شود که مادرش ترجیح می دهد تدریجی به او سم بدهد تا بمیرد.
در این زمان شهر آتش می گیرد، پدر و مادر می سوزند و برادر دوم که محکوم به زندان ابدی بوده، ناپدید می شود.
برادر مریض داستان به دنبال معشوقه ی نوجوانی اش راهی اروپا می شود اما او را پیدا نمی کند،
هرچند که می دانسته معشوقه دوران نوجوانی اش عاشق برادر جنایتکارش بوده است.
پسر بیمار در اروپا با زنی افسرده ازدواج می کند و پسردار می شوند.
پسر بیکار بوده و بی پول! و در آنجا دوستی داشته که مدام به او پول قرض می داده، زنش خودکشی می کند،
پسر مریض با بچه اش به استرالیا برمی گردد، دوستش کمک می کند تا خانه و زمین بخرد و یک دختر پولدار هم خدمتکارش می شود!
👇👇👇👇👇👇