نقد رمان اینترنتی گناهکار : فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی یک دختر در خانههای مردان غریبه و پر از صحنههای تحقیر و توهین
#نقد_رمان
#رمان_اینترنتی
#گناهکار
#نویسنده_فرشته_۲۷
وقتی از خط قرمزی عبور میکنی، چراغ قرمزی را ندیده میگیری، حصار و دیواری را بیخیال می شوی و پا در حریم تعریفی دیگران میگذاری، #گناه کردهای.
حالا فرقی نمیکند،
گناه، گناه است،
دلی را بشکنی،
حقی را بخوری،
غیبتی بکنی،
تهمتی بزنی،
دروغی بگویی،
تماما حرف خدا را گوش ندادهای و خدا قهرش میگیرد که تو حریم نگه نداشتهای.
باز هم فرقی نمیکند،
نماز نخوانی،
برای خدا شریک قائل شوی،
به پدر و مادرت بیاحترامی کنی،
حجاب را مسخره کنی،
همهاش فراتر رفتن از خط قرمز قوانین است و خدای مهربان را ندید گرفتن.
این تعریف درست گناه است و رمان گناهکار نوشتهای معمولی است که چون از ابزارهای تحریک احساس جوانان استفاده کرده است و لحظاتی باب میل نفس و هوس، خلق کرده،
شدیدا هم مورد استقبال قرار گرفته است.
ادامه نقد کتاب👇👇👇💥💥💥
نقد رمان آقای سلیمان می شود من بخوابم : داستانی از #تحول دو جوان و نقدی به وضعیت جامعه
#نقد_رمان
#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم #نویسنده_سید_محمدرضا_واحدی
کمترین نقش این رمان برای «آقای سلیمان» است.
نقشهای اصلی داستان عبارتند از :
دختری به نام #نغمه که خودش، روحش، حرفهایش، زندگی و تحولات چپکی و راستکیاش محور این رمان هستند و پسری به نام روبیک که #ارمنی مذهب است.
روبیکِ عاشق:
مینوازد، مینویسد، شعر میگوید و البته سالی یک بار هم زیر دیگ شله زرد اربعین را روشن میکند.
#روبیک آدابدان است.
یک سال و نیم هجرت میکند تا بفهمد فرق دین #مسیح و دین محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در چیست.
جلو میرود و زندگیاش را جلو میکشششششششد تا #مسلمان شدن؛ و در این زمان یک سال و نیم:
نغمه، عقب میکشد تا معترض شدن و قید مسلمان بودن را زدن….
کلاً کتاب خوبی است.
برای ۱۶ سال به بالا مقبول میافتد.
استقبال دانشآموزان و دانشجویان هم خوب بوده که به چاپ هفتم رسیده.
ادامه نقد رمان👇👇👇👇👇
#نقد_رمان
#گناهکار (اینترنتی)
نویسنده: فرشته27
وقتی از خط قرمزی عبور می کنی، چراغ قرمزی را ندیده می گیری، حصار و دیواری را بی خیال می شوی و پا در حریم تعریفی دیگران می گذاری، گناه کرده ای.
حالا فرقی نمی کند،
گناه، گناه است،
دلی را بشکنی،
حقی را بخوری،
غیبتی بکنی،
تهمتی بزنی،
دروغی بگویی،
تماما حرف خدا را گوش نداده ای و خدا قهرش می گیرد که تو حریم نگه نداشته ای.
باز هم فرقی نمی کند،
نماز نخوانی،
برای خدا شریک قائل شوی،
به پدر و مادرت بی احترامی کنی،
حجاب را مسخره کنی،
همه اش فراتر رفتن از خط قرمز قوانین است و خدای مهربان را ندید گرفتن.
این تعریف درست گناه است و رمان گناهکار نوشته ای معمولی است که چون از ابزارهای تحریک احساس جوانان استفاده کرده است و لحظاتی باب میل نفس و هوس، خلق کرده،
شدیدا هم مورد استقبال قرار گرفته است.
یک نکته در رمان های فضای مجازی به چشم می خورد و آن ارائه ی تعریف های جدید و نسبی برای هر چیزی است. در این رمان هم «گناه» و «آلودگی» و «عبور از خطوط قرمز» و … تعریف مشخصی ندارد، کاملا نسبی است. در جای جای داستان می بینید که اگر یک مردی به حریم دختری دست درازی کند، فردی کثیف است چون دختر از او بدش می آید ولی مرد دیگری اگر حریم را بشکند چون مقبول است پس گناه نیست.
این رمان و دیگر رمانها خدا را قبول دارند اما نه با تعریفی که خود خداوند از خود به مخلوقاتش گفته است بلکه از زاویه نگاه بشری به خدا. خدایی که گاهی باید حرفش را قبول کرد و هر از گاهی می شود ندیده اش گرفت.
در طول رمان، صحنه های عجیبی دیده می شود که یکی از آنها عاشق شدن دختر به قیافه و ژست پسری است که او را شکنجه می دهد، بسیار وحشیانه برخورد می کند، حرمت او را نگه نمی دارد، رنج و زجرش می دهد،
تحقیر و تهدیدش می کند، زندانی و محرومش می کند، بارها مقابل چشمانش با دختران دیگر مراوده می کند و …
و این پسر نکته اخلاقی، فکری و روحی مثبتی
جز
پول و قیافه و ژست و … ندارد.
در جامعه ی ما که طلاق رو به ازدیاد است، واقعا می شود دریافت که ملاک های انتخاب چقدر اشتباه است و در طول زندگی متوجه می شوند که این پول و قیافه و پوشش نیست که خوشبختی می آورد، بلکه اخلاق و فهم و شعور دینی است که فرد را رشد می دهد.
به هر حال کتاب در فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی یک دختر در خانه های مردان غریبه جلو می رود که پر از صحنه های تحقیر و توهین
و یا احساسات یک دختر به یک پسر است،
پسری گناهکار و دختری خوار که هر چه بیشتر تحقیر می شود، بیشتر عاشق می شود.
خدا وکیلی دختران امروز ما که با یک چشم غره والدین و معلمینشان تا چند روز قهر می کنند چرا از این رمان تعریف می کنند، فقط خودشان می دانند…
@daghighehayearam
#نقد_رمان
#چشم_هایش
نوشته ی بزرگ علوی
🔆 بعضی خیلی زود پشیمان می شوند و بعضی خیلی دیر.
پشیمانی از کاری که مردود بوده و بد، خیلی خوب است.
اما خیلی ها از کار خوب هم پشیمان می شوند.
شاید چون به آن کار خوب، راه درست، عقیده و باور نداشتند. وقتی عمر و سرمایه شان را سر آن کار می گذارند با اندک مخالفتی یا برخورد تندی، یا تبعید و رنجی پشیمان می شوند.
🔆رمان چشم هایش، سرگذشت مبارزه نقاشی به نام ماکان همراه با مریدانش بر علیه رضاخان است و از زبان زنی روایت می شود که روزی معشوقه ی همین نقاش سن بالا بوده و البته خودش نیز با اینکه خیلی کوچک تر از نقاش بوده عاشق و دل باخته ی او می شود. طوری که از تمام زیبایی، دارایی و حتی آینده اش به خاطر نجات نقاش از دست نیروی امنیه می گذرد.
🔅 نقاش و یارانش نه به خاطر عقیده ی دینی خاصی بلکه به دلیل ایران پرستی شان و مقام و جایگاه والای ایران با رضاخان در می افتند و به خاطر این امر از انگلیس و فرانسه تا خود ایران همبستگی پیدا می کنند، هرچند که به ناکامی می انجامد.
🔅 داستان از نکات ویژه ای برخوردار است.
یکی اینکه این نهضت ضد رضاخانی رهبری دارد که نقاشی شجاع است، اما رویه و منش مشخصی ندارد و در نتیجه نمی تواند چه زمان بودنش و چه پس از دستگیری و تبعیدش، موجی در دل مردم ایجاد کند. به نظر می رسد مردم آن زمان دیندار بوده اند و ماکان نقاش، دل در گرو سبک زندگی غربی داشته و این مانع پیشرفت او می شود هر چند که به نفع مردم قدم برمی دارد.
🔆 دیگر این که رمان بیش تر واگوی های درونی خود نویسنده، آقای علوی ست، که در دوران زندگی اش مبارزه ی سیاسی را پی می گیرد که به زندان و فرارش به اروپا و مهجور ماندنش از نوشتن می انجامد. بزرگ علوی اقرار می کند که از مبارزه سیاسی اش پشیمان است، چرا که از دوستان نویسنده اش عقب مانده است و حسرت کتاب هایی که می توانست چاپ کند و نکرده را می خورد. این ناکامی در زمان هم اثر گذار بوده است.
🔆 کل دویست و خورده ای صفحه رمان به صورت گفت و گو و بازگفت روحی و فکری دو شخصیت نقش آفرین است که هر دو در مقابل تابلویی که نقش زنی با نگاهی ویژه دارد با فکر و درون خود به بیان احساسات، افکار و اندیشه هایشان می پردازند و قسمت زیادی از رمان سپری می شود تا به نقل داستان که باز هم بیشتر بیان حالات درونی فرد است برسد.
🔅 به هرحال باز هم می گویم که رمان تاثیر زیادی ازحالات بزرگ علوی به خاطر مبارزه اش و پشیمانی اش و شکست ها و مهجوریت هایش گرفته است. شاید بزرگ علوی اگر می خواست می توانست نقش انگلیس خبیث را در ظلمی که به ایران کرده با آوردن رضاخان و قتل و غارت و کشتار بیشتر بیان کند که متاسفانه بسیار کمرنگ بوده و با خواندن رمان حالت یاس از مبارزه جلوه ی بیشتری دارد تا تشجیع به مبارزه، که باز هم از روحیه ی بزرگ علوی برمی خیزد.
🔅 نویسنده ی توانمند کتاب، به مبارزه اش اعتقادی ندارد و این یاس را در کتاب چشمهایش هم القا می کند. کتابی که خواندنی ست اما به خاطر سپردنی و ماندنی نیست. یعنی الگوی خوبی برای روحیه ی پیش برنده و مشتاق نخواهد بود.
🔆 قلم بزرگ علوی زیبا بود هرچند که خیلی جاها آن قدر موضوع را با توصیفات حالات و روحیه ی تکراری کش داده بود. کاش بزرگ علوی از مبارزه اش به بزرگی یاد می کرد نه این که پشیمان و واخورده باشد. چون معلوم بود که برپایه ی اعتقاد و آرمان خاصی نمی جنگیده و همین هم می شود که حسرت روزهای گذشته در مبارزه اش را می خورد و راهکاری و تدبیری بهتر برای آن نمی یابد. بزرگ علوی در رمانش هم همین سرخوردگی از مبارزه را جا می دهد و رمان با گرفتگی خاصی پایان می پذیرد.
🔆 قلم ها می توانند روح ها را زنده کنند و شاداب وحرکت بدهند؛ می توانند به سستی بکشانند و از ترس حسرت خوردن سر به آخور بکشانند.
قلمش زنده نمی کند...🍂🍂🍂
@daghighehayearam
#نقد_رمان
📚کتاب: این مرد امشب می میرد :
درد و بدبختی نتیجه بیان فضای آزاد و راحت بین جوانان
📚 #این_مرد_امشب_میمیرد
✍ #زینب_ایلخانی
مردن به خیال بعضی ها پایان تمام لذت هاست.
پس مرگ بد است. چون تو را از هرچه که دوستش داری💘 جدا می کند.
اما…
وقتی انگشتم را روی موبایل📱 می گذاشتم و لمس می کردم و صفحه ها را ورق می زدم تازه می فهمیدم که مرگ خیلی هم پایان لذت نیست.
این آخرین برگ 🍂است از آخرین لحظه های زندگی.
اما می شود زنده بود💚 و در این دنیا هم بود و هزار بار بدتر از مرگ تمام خوشی ها را نابود شده دید👀.
این رمان دیوانه کننده بود.
هرشخصیتی را که می خواندی، آن قدر خیانت دیده بود و یا آن قدر از خوبی آدمیت دور بود😴 که دچار شوک❗️ می شدی…
زن و مرد رمان، پولدار بدبخت😫 بودند.
متمدن خیانت دیده،
غرب گرای دروغگو،
زن هایشان خیانت کار،
مردها خیانت دیده،
پول دوست،
بیچاره.
هیچ دو نفری💏 با عشقشان❤️ ازدواج نکرده بودند،
عاشق کس دیگر بودند و همسر این یکی.
برای پول💵، برای عشق شکست خورده💔، برای تفریح چه کار که نمی کردند.
چون همهاش آرامش می خواستند و این آرامش گم شده بود.
تابه حال این طور ناآرام نشده بودم .
♦️شراب و سیگار و روابط و پول و سفر هم آرامشان نمی کرد که من خواننده آرام شوم.
♦️همه درس خوانده، خوش تیپ، پولدار، مشهور و نامدار بودند و برای یک لحظه آرامش مسلمان بال بال می زدند.
باور کنید که غرب خودش هم به بن بست این لذت های کوتاه مدت رسیده است.
#ادامه
👇👇👇👇👇
ادامه#نقد_رمان 👇👇👇👇👇
می خواهد که حرفی جدید 🗣بشنود و به آرامش💞 برسد.
آن وقت جوانان👩🎓🧑🏻 با فرهنگ ایرانی🇮🇷 در به در رسیدن به مدل غربی🇺🇸 است.
این رمان، فضای آزاد و راحت بین جوانان را ترسیم می کند که از آن تنها بدبختی🤯 می جوشد و درد.
نمی دانم بشریت چرا خالق را رها کرده است؟
اگر خوش بختی😍 می خواهد که باید دست به دامان همان کسی شود که او را در این دنیا قرار داده است🤲. و اگر بدبختی😢، باید به خودش پناهنده شود.
نتیجه دور شدن از خدا و دل بستن به هوی و هوس می شود این رمان ،
آن را جوان ها بخوانند شاید شاید... شاید خودشان را از خواب😇 بیدار کنند…
@daghighehayearam
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ #نقد_رمان
📚 #کلبه_عموتام
✍ نویسنده: #هریت_بیچر_استو
تام، پیرمرد سیاه چهره ای👴🏿 که به عنوان برده در خانواده ی امریکایی، کنار همه ی بردگان سیاه پوست دیگر، از زن و مرد، کوچک و بزرگ، داستانش روایت می شود.
❗️در حقیقت کلبه ی عمو تام،
داستان تام نیست،
داستان برده داری است.❗️
⤴️سیاستی که آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی در برخورد با مردمان ربوده شده از آفریقا در پیش گرفته بودند.
و↙️
قسمتی از مردم با آن ها انسان وار برخورد می کردند و عده ای بدتر از حیوان.
نویسنده✍ تلاش کرده است با زندگی این سیاه پوست های اسیر شده، افکار و عقایدشان را به تصویر بکشد📋.
❗️در این میان یک نکته جلوه زیادی دارد و آن نوع نگاهی است که سیاه و سفید از دین مسیحیت می گیرند.
سیاهانی که از کودکی👦🏿 زیر دست اربابان آمریکاییشان مسیحی بار آمده اند، مقید و عاشق مسیحیت هستند،
در حالی که سفید پوستان لاقیدند و دین مسیحیت حربه ای شده است برای برده داری.
چون طبق تعالیم مسیح✝ مقابل ظلم کوتاه آمدن راهی برای رسیدن به بهشت است.🤔
سیاهان تعلیم دیده اند که فقط خوب باشند حتی اگر به خاطر شکنجه ها تا دم مرگ⚰ هم کشیده شوند، تنها دعا کنند🤲 و ارباب را از جانب خدا صاحب اختیار بدانند و همین.
کلبه ی عمو تام جای بحث زیادی دارد و خواندنی🤩 است.
زنان سیاه پوستی که از مردانشان جدا و
کودکانی👦🏿 که به ظلم و زور از آغوش مادر، کنده می شدند و
برای فروش برده می شوند یا. برده هایی که از شدت شلاق کشته می شوند.
❌اما بالعکس در آمریکای شمالی برده ها مورد تکریمند اما تعلیم دیده اند که واقعا برده باشند.
⭕️در آخر باید گفت اسلام برده داری را لغو کرده است چون خدا انسان ها را آزاد آفرید.
‼️آزاد، نه برده!!!!!
@daghighehayearam
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃