دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_هفتم و تیر خلاصی که به
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸
📚 #عشق_و_دیگر_هیچ
📖 #قسمت_بیست_و_هشتم
کودکی راحت میگذرد و بیدغدغه، همه چیز را بازی میبینی و ساده و خوب.
یک قهرمان و تکیهگاه داری به نام پدر و مادر و یک مشت اسباببازی!
اما در نوجوانی یک لحظه حواست پرت بشود، یک پیچ میافتد وسط راهت و میروی...
البته درست این است که دیگر متوقف میشوی.
نوجوانی فصل زنده شدن حسهاییست که نه میتوانی بگویی مزخرف است و نه میتوانی سرت را بیندازی پایین و دنبالش بروی. فصل سردرگمی بین غرایز است و یک پدر و مادر باحال میخواهد تا حالت را بفهمند و همراه خودشان تو را بکشانند و دنبالت راه بیفتند تا یک وقت گم نشوی.
شاید هم نوجوانی فصل شناخت است و انتخاب. چون خیلی دلت میخواهد یک کنجی داشتهباشی و ساعتها در این کنج تنهایی کز کنی و به هر چه هست و نیست و باید و نباید فکر کنی. غرق خیالاتی بشوی که قهرمان تمامش خودت هستی و شکستناپذیری خودت یک اعتماد به نفس خوبی هم، راهی زندگیت میکند. همین هم باعث میشود که قدرت ریسک کردن را پیدا کنی؛ بالاخره تو قهرمان خیالت کج و کولهات هستی و در عالم واقع میخواهی آن خیالت را به حقیقت پیوند بزنی.
اما کسی نمیداند که نوجوانی خودش یک درد است. مرز بین بچگیها و ریش و سبیل است. من این مرز را هدر دادم؛ نه بچه ماندم، نه به ریش و سبیلم رسیدم همهاش شد دعوا و درگیری بین دو تیم پایتختنشینی که پول پارو کردند و من را بین هیچ و پوچ تنها گذاشتند.
من محصول برنامۀ نود و مجریی هستم که شور میانداخت در دل من بدون یک اندیشه و هدفی.
با صدا و سیما قرارداد میلیونی داشت، من اما ساعتها پا دراز خودش که حتما کردم مقابل تلویزیون و عربده کشیدم بابت هر گل و خطا و پنالتی و... نفهمیدم که هیچ است و بدون مایه زندگیم فطیر شد.
همین هم شد که نه خودم را شناختم، نه استعدادم و نه قدرت ریسکی درونم جوانه زد. کل شب تا صبحم و برعکسش، صفحات مجازی بود و کانالها و کل کلهای هیچش.
🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق بیستوهــ🦋ــشت سالهی گلزار شهدای کرمانــ...
عارف بیستوهشــ🦋ــت سالهی خوابیده بر زمینــ...
🌹 عبدالمهدی مغفوری🌹
سالروز شهادتت گرامی باد
+ داستان شیرین دلدادگی و عاشقی را در کتاب #عبدالمهدی بخوانیم😊
📚 #عبدالمهدی
آیدی سفارش👇👇👇
@Mohajer1310
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کسی که در آغوش خدا نباشد و بیرون بیاید،
هم کمبود محبت، او را خفه می کند و هم تنهایی!
📚 #عبدالمهدی
🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
دقیقه های آرام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 📚 #عشق_و_دیگر_هیچ 📖 #قسمت_بیست_و_هشتم کودکی راحت میگ
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸
📚 #عشق_و_دیگر_هیچ
📖 #قسمت_بیست_و_نهم
کی جوان شدم که بخواهم توصیفش هم بکنم، نمیدانم. فقط یکهو دیدم که از هیچ رسیدم بـه هیچ. از هیچ هستم، آن هم وسط دانشگاه و دیگر هیچ! واقعا برنامه ای برای آینده رسیدم به هیچ لذتی از این آینده.
با این مدل فکر کردن من، نتیجه میشود پرت کردن خودم از کوه. سر بلند میکنم بلکه بتوانم یک روزنۀ امیدی پیدا کنم که صدای شاهرخ را میشنوم و البته قد و
قامتش هم پیداست. بلند بلند برای خودش صحبت میکند، یا شاید هم دارد به من غر میزند. می آید و مرا که میبیند نچ نچ بلندی میکند:
ُ- یه خرده، فقـط یـه ذره اگر فکر کنی من آدم اینم کـه تو رو کول کنم ببرمت پایین.
کولت مال خودت. گردنت رو میخوام.
زانو میزند مقابل پایم و بیرحمانه جوراب از پایم درمی آورد. لب میگزم تا ناله نکنم و دوباره لغز نشنوم. پای ورم کردهام را که میبیند میگوید:
- در رفته. کار خودمه.
دستش را میگیرم و میگویم:
- چی چی کار خودته. ناکارم نکنی.
آستین هایش را بالا می دهد و می گوید:
- ببین، داداشت خیلی آدم نیست. اما دیگه بی هنر هم نیست.
و چنان دردی میپیچد در پایم که ناله ام را بلند می کند. دستی به سر و روی پایم میکشد و میگوید:
- بچۀ با طاقتی هستی؟ فقط صبر کن تا من برم پایین آذوقه بیارم. تا شب موندگاری.
🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
آشفتگان عشقت، گیرم که جمع گردند
جمع از کجا توان کرد دل های پاره پاره؟!
#حاج_قاسم
🌹https://eitaa.com/joinchat/2932998146Cc2adbf98c8
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸
سلام دوستان😊
✨ امروز مراجعه حضوری نداریم.
🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸