#شعروقصههایأهلبیت(ع)
#امامباقر(ع)-فضائل-
🕊زنده کردن مرده🕊
👈..مرگ شامى و حیاتى دوباره
✍...یكى از اهالى شام كه به امام محمّد باقر علیه السلام بسیار علاقه مند بود و هر چند وقت یك بار به ملاقات و زیارت آن حضرت مى آمد، در یكى از زیارت هایش پس از گذشت چند روزى در شهر مدینه منوّره مریض شد و در بستر بیمارى و در شُرف مرگ قرار گرفت ، به یكى از دوستان خود گفت:
همین كه من از دنیا رفتم ، به حضرت ابو جعفر محمّد بن علىّ، باقرالعلوم صلوات اللّه علیه بگو تا بر جنازه ام نماز بخواند و در مراسم تدفین من نیز شركت نماید.
وقتى كه آن مرد شامى وفات یافت و دوستش نزد امام محمّد باقر علیه السلام آمد و به حضرت گفت كه فلانى مرده و توصیه كرده است تا شما بر جنازه اش نماز بخوانى و در مراسم دفن او شركت فرمائى .
حضرت فرمود: شام سردسیر است و حجاز گرم سیر، در دفن او عجله و شتاب نكنید تا من بیایم .
و سپس به سمت منزل مرد شامى حركت كرد و چون وارد منزل او گردید در كنار بسترش نشست ؛ و بعد از گذشت لحظه اى ، دعائى را زمزمه نمود؛ و سپس او را با نام صدا كرد.
در این هنگام، مرد شامى در حالى كه پارچه اى سفید، رویش انداخته بودند، حركتى كرد و پاسخ حضرت را داد.
بعد از آن ، حضرت او را نشانید و دستور داد تا شربتى مخصوص ، برایش تهیّه كردند و به او خورانید.
و چون به طور كامل بهبود یافت ، خطاب به حضرت كرد و اظهار داشت : «أشهد أنّك حجّة اللّه على خلقه ...» یعنى؛ شهادت مى دهم كه تو حجّت خداوند بر خلق جهانى و مردم آن چه بخواهند باید در همه امور، به شماها رجوع نمایند و هر كه به غیر شما مراجعه كند، همانا او گمراه گشته است .
پس از آن ، امام باقر علیه السلام فرمود: اكنون پیش آمد و جریان بازگشت خود را براى این افراد بازگو كن؟
گفت: هنگامى كه روح از بدن من پرواز كرد، مابین زمین و آسمان ندائى رسید، كه روح او را به كالبدش بازگردانید، چون كه محمّد بن علىّ علیهماالسلام درخواست حیات دوباره او را كرده است.
🕊متن عربی:
و روى الشیخ أبو علی الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسی فی كتاب الأمالی عن أبیه عن أبی القاسم بن شبل عن ظفر بن حمدون عن إبراهیم بن إسحاق الأحمری عن محمّد بن سلیمان عن أبیه، قال: كان رجل من أهل الشام یختلف إلى أبی جعفر علیه السّلام، إلى أن قال: فلم یلبث إلّا یسیرا حتى مرض الشامی و اشتد وجعه فلما ثقل دعا ولیه و قال له: إذا أنت مددت علیّ الثوب فائت محمّد بن علی و سله أن یصلّی علی، و أعلمه أنی الذی أمرتك بذلك، فلما أن كان نصف اللیل ظنوا أنه قد برد و سجوه، فلما أن أصبح الناس خرج ولیّه إلى المسجد فلما أن صلى محمّد بن علی علیه السّلام و تورك و كان إذا صلى عقب فی مجلسه قال: یا أبا جعفر إن فلانا الشامی قد هلك و هو یسألك أن تصلی علیه، فقال أبو جعفر: كلا إن بلاد الشام بلاد برد و الحجاز بلاد حرّ و لحمها شدید، فانطلق فلا تعجلنّ على صاحبك حتى آتیكم إلى أن قال: ثم نهض فانتهى إلى منزل الشامی فدخل علیه فدعاه فأجابه، ثم أجلسه فسنده، ثم دعا له بسویق فسقاه ثم قال لأهله: أجلوا جوفه و بردوا صدره بالطعام البارد، ثم انصرف فلم یلبث إلا قلیلا حتى عوفی الشامی فأتى أبا جعفر علیه السّلام فقال أخلنی فأخلاه فقال: أشهد أنك حجة اللّه على خلقه، و بابه الذی یوتى منه، فمن أتى من غیرك خاب و خسر و ضل ضلالا بعیدا، فقال له أبو جعفر علیه السّلام: و ما بدا لك؟ فقال: أشهد أنی عهدت بروحی و عاینت بعینی فلم یتفاجأنی إلا و مناد ینادی أسمعه بأذنی، و ما أنا بالنائم: ردوا علیه روحه فقد سألنا ذلك محمّد بن علی، «الحدیث».
منابع:
- الأمالی: 410، ح 923/ 71.
- إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج4، ص: 103🕊🕊