😍 #اخلاق_کاربردی ۱
🌹 من و رفیقم علی ،
🌹 در حال گذشتن از خیابان بودیم
🌹 که ناگهان ، بچه ای با دوچرخه به او زد
🌹 و او را روی زمین پرت کرد
🌹 و خود بچه هم روی زمین افتاد .
🌹 علی ، از جا بلند شد و به طرف بچه رفت .
🌹 بچه ترسید که نکند او را بزند
🌹 یا تنبیهش کند یا به پدرش بگوید ...
🌹 ناگهان دید ، علی دستش را گرفت ،
🌹 و او را بلند کرد و زانوی او را مالید و گفت :
👈 بچه جون ، پات که طوری نشده ؟
🌹 بچه ، وقتی دید که علی ،
🌹 دارد او را نوازش میکند ، آرام شد .
🌹 سوار دوچرخه اش شد و رفت .