#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
◼️شب اول:مسلم بن عقیل
مسلم، نخستین شهید واقعه کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین (ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.
جناب مسلم بن عقیل برادرزاده حضرت علی(ع) است و همسر او، رقیه دختر حضرت علی(ع) و کلبیه بود. وی در مکه اقامت داشت و در سال 60 ه.ق به شهادت رسید. چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین(ع) اعلام کردند، امام حسین مسلم بن عقیل را روانه کوفه کرد تا به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد. اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت با امام حسین(ع) منع کرده و آنها را متفرق ساخت و در نهایت مسلم را به شهادت رساند.
#حسینیه_کودک
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#شعر
هئیت
پیرهن سیاه می پوشم
داره محرم میاد
این پیرهن مشکی رو
بابام خرید بهم داد
قرار شده محرم
هیئت بیاد تو خونه
تو هیئت خونگی
بابا روضه می خونه
منم که سقا میشم
چایی با شربت میدم
میریزه توی شربت
مامان تربت و زمزم
؟؟؟
33.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
#پرده_خوانی
اجرای قصه #کربلا
🔆 قسمت اول:
حضرت مسلم علیه السلام
┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴┅┅
#گلستان_کودک_و_نوجوان
#عمو_بهرمن
#حسینیه_کودک
#حسینیه_کودک
#بسته_ویژه_دهه_محرم
##شعر
#دکلمه
#داستان
این شعر زیبا که داستان زندگی حضرت رقیه س هست رو میتونید به صورت دکلمه برای بچه ها بخونید و بگید داستان از زبان حضرت رقیه س است:
آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ
برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ😭
من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م
همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م🌹
گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن
همیشه پروانه ها دور سرم میگردن🦋
از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی
میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی😭😊
هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه
مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه😥
خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه
به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه😌
پدربزرگ خوبم امیر مومنینه
اون اولین امامه،ماه روی زمینه🌙
تو دخترای بابام از همشون ریزترم
خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم❤️
مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم
گردنبند ستاره به گردنم میبستم💫
یه روزی از مدینه،سواره و پیاده
راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده🌺
به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی
تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی🕋
چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا
راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا🏝
به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره
اونجا که آسمونش پر شده از ستاره💫
تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم
بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم🕊
همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم
به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم😌
تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم
با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم😔
تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من
سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من🌹
بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت
ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت❤️
گلهای دامن من از تشنگی میسوختن
به گریه کردن من چشماشونو میدوختن👀
تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته
مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته☀️
دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه
به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه👣
خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم
خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم👂
غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن
خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن💔
خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا
وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا🌞
پیاده و پیاده همراه عمه زینب
راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب🌘
تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه
از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه😔
توی خرابه شام ما رو زندونی کردن
با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن😱
فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه
بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟»😭
سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم
تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم❤️
بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه
گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه😔
دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم
خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم😭
صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م
مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم😭😭
کتاب حضرت رقیه(س)؛کتاب شماره «٢»از مجموعه شعر کودکان کربلا
شاعر:محمد کامرانی اقدام
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
شب هفتم:حضرت علی اصغر (ع)
هنگامی که همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، ندای غریبانه امام بلند شد:«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله ... هل من مغیث یرجوا الله باغثتنا» ؛«آیا حمایت کننده ای هست تا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسی است که برای امید ثواب ما را یاری کند؟».
وقتی که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صدای گریه و شیون آنها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود:فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیری به سوی گلوی نازک او رها کرد، آن تیر به گلوی او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد.
مصیبت علی اصغر (ع) برای حسین (ع) جان فرسا بود چنان که گریست و به خداوند عرض کرد:خدایا خودت میان ما و این قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ولی برای کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه ندایی از آسمان رسید که:ای حسین (ع) در اندیشه اصغر (ع) مباش، هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است.
هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد، امام حسین (ع) بر قضای الهی گردن نهاد و خطاب به خداوند گفت:ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود.
┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴┅┅
#گلستان_کودک_و_نوجوان
#عمو_بهرمن
#حسینیه_کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
#ارسالی_اعضاء
السلام علیک یا علی اصغر(ع)
لالایی گلم لالا
مهتاب اومده بالا
موقع خوابه حالا
اما نه به زیر خاک!!!
🔰کلیپ ارسالی از محمدجواد کوچولو از سبزوار🌹
📌کلیپ هاتون رو برای ما ارسال کنید.
┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴┅┅
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
#روزشمار
🔰تاریخ به افق کربلا
💠 وقایع روز نهم محرم (تاسوعا) 💠
◾▪️ محاصره خيمهها در كربلا😭
◾▪️ آمدن اماننامه برای فرزندان امالبنين(ع)
در اين روز شمر ملعون برای حضرت عباس(ع) و برادرانش اماننامه آورد. آن لعين خود را نزديك خيمههای حضرت اباعبدالله رسانيد و بانگ برآورد:آشنايان ما كجايند؟ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسين(ع) فرمودند: جواب او را بدهيد اگر چه فاسق است.حضرت عباس(ع) در جواب فرمودند: چه می گويی؟شمر گفت: من از جانب امير برای شما اماننامه آوردهام.
حضرت عباس (ع) با صدای بلند فرمودند:لعنت خدا بر تو و بر امير توباد. ما را امان می دهيد در حالی كه پسر رسول خدا را امان نباشد؟
◾▪️درخواست تاخير جنگ از سوی امام حسين(ع)در عصر تاسوعا امام حسين (ع) برای به تعويق انداختن جنگ، يك شب ديگر مهلت گرفتند. چون عمر سعد، لشكر را آماده جنگ با امام (ع) نمود و معلوم شد كه قصد جنگ دارند، حضرت به برادرش عباس(ع) فرمود تا يك شب ديگر مهلت بگيرد،قبول كردند كه شب دیگر را صبر كنند.
◾▪️عصر همان روز امام حسين(ع) در جمع يارانش خطبهای قرائت فرمودند و اصحاب مجددا اعلام وفاداری كردند.
◾▪️آمدن لشكر تازه نفس به كربلا
در اين روز لشكر مجهزی به دستور ابن زياد از كوفه وارد كربلا شد
┄┅🏴🍃🌸🚩🌸
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
#انیمیشن
📜نامههای #ماریه
قسمت سوم
🔹ماریه توی نامه سومش از خواب ترسناکی که دیده برامون نوشته، خوابی که وقتی اون رو برای رقیه کوچولو تعریف کرده، عمو عباس اون رو شنیده و بهشون قول داده که تا همیشه مراقبشون باشه.
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#حسینیه_کودک
#انیمیشن
نامههای #ماریه
قسمت چهارم
🔹ماریه تو نامه نوشته مردی به اسم حُر جلوی راه اونها رو گرفته و نمیذاره تا جلوتر برن، اما هنوز عمو عباس رقیه کوچولو هست تا برای همه بچهها با مشک آب بیاره.
┄┅🏴🍃🌸🚩🌸🍃🏴
@daneshamozanamin
#کانال_دانش_آموزان_امین
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسته_ویژه_دهه_محرم
#انیمیشن
🔰نامههای #ماریه
قسمت پنجم
🔹ماریه تو نامه نوشته تعداد آدم بدهایی که جلوی آقای امام حسین رو گرفتن روز به روز داره بیشتر میشه، اون امشب یه خواب بد درباره عبدالله کوچولو دیده که آدم بدها اونو به خاطر کمک کردن به عموش؛ یعنی آقای امام حسین کشتند.
┄┅🏴🍃🌸🕌🌸🍃🏴┅┅
@daneshamozanamin
#کانال_دانش_آموزان_امین