نعمتهای الهی (۱۱)
زبان (۱)
🌸سلام به گلهای باغ زندگی 🌸✋🏻✋🏻
سلام به شما ها که قدردان #نعمتهای الهی هستید وازشون تو #راه درست استفاده میکنید خب حالا دهانتون رو خوشبو کنید به ذکر صلوات
🍃🌸اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم 🌸🍃
الهی همیشه #زبانتون گویا به ذکر الهی باشه 🤲
گفتم زبان ...بهتره کمی راجع به زبان صحبت کنیم😊 و بدونیم که این تکه گوشت صورتی👅 که تو دهان ماست چه #فایده هایی داره 🤔؟!
بچه ها به یاد #داستانی افتادم 🙃
میخوام براتون تعریف کنم 👌🏽
در زمان #داوود پیغمبر #غلام سیاهی زندگی میکرد که بهش میگفتند #لقمان حکیم 😇
این آقا لقمان ظاهر زیبایی نداشت ولی خیلی عاقل و خداشناس بود وقلبی آرام و پاک 💖داشت ایشون در جوانی غلام یکی از مالکان سختگیر👺 بنی اسرائیل میشه ،
یه روز اربابش بهش میگه :
لقمان برو یه #گوسفند🐏 ذبح کن و #بهترین اعضایش را برام بیاور
لقمان میره ....و دل❤ و زبان👅 گوسفند رو میاره
فردای اون روز ارباب بهش میگه :
لقمان برو #گوسفندی🐏 ذبح کن و #بدترین اعضایش رو بیاور
لقمان بازهم میره و دل ❤وزبان👅 گوسفند رو میاره
اربابش عصبانی شد😡و گفت : ای لقمان این چه کاریه مگه میشه زبان هم بهترین اعضاء باشه هم بدترین اعضا ؟؟!!
لقمان حکیم با ارامش گفت : بله 😇
#زبان اگه از حرفهای #زشت و ناپسند #دوری کنه #بهترین اعضا میشه و اگه حرفهای زشت و ناپسند بگه #بدترین عضو بدن میشه
ببینید بچه ها اقا لقمان چقدر زیبا توضیح داد 👌🏽
بله ما اگه بخواییم به زیبا سخن گفتن عادت کنیم همیشه موفق هستیم ، هم #پیش خدا #عزیز میشیم هم پیش #خلق خدا 🤗
خب حالا میتونید بگید #بهترین و #زیباترین #کلام چیه ؟؟!!
افرین بچه به شما ها که اینقدرباهوشید 👌🏽
بله درست گفتید زیباترین کلام همون #کلام خدا هست👌🏽 که تو #قران اومده باهم چند نمونه رو میخونیم
#وَ قُولو لِلنّاسِ حُسنا : با مردم به زیبایی سخن بگید
ودر جایی دیگه میفرمایند
#یَقولُ الّتی هِیَ اَحسَن : بهترین کلمات رو انتخاب کن
خب بچه ها دعا کنیم و از #خدابخواییم که همیشه #زبانمون به #سخنان زیبا و الهی گشوده بشه 🤲
ممنون که با ما همراه بودید😊 تا یه روزه دیگه و یه ماجرای دیگه از زبان
خدا نگهدارتون👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
تدوین سرکار خانم حمدی از مبلغات امین استان گیلان
با تشکر
مدیریت مدارس امین
🦋داستان 🦋
#داستانی از امام جواد(ع)
روزی یکی از گوسفند یکی ازکنیزان امام گم شد. بستگان او به چند نفر از همسایگان بدگمان شدند و آنها را کشان کشان به محضر امام آوردند و گفتند:اینها گوسفند را دزدیده اند.امام فرمودند :همسایه را رها کنید،اینها دزدی نکرده اند گوسفند در خانه فلانی است.آنها همسایگان را رها کردند و به خانه ای که امامفرموده بود رفتند و گوسفند را آنجا یافتند.صاحب آن خانه تا آمد حرفی بزند محکوم سد و کتک مفصلی خورد ولباسش پاره شد.امام وقتی این خبر را شنیدند آنها را خواستند و سرزنش کرده و فرمودند:((وای بر شما!گوسفند شما خودش به خانه این آقا رفته بود و او خبر نداشت.)) پس امام از آن مرد بینوا دلجویی فرمودند و مبلغی پول به او دادند تا لباس نو بخرد و غذا تهیه کند و او را راضی و خشنود نمودند.
منبع : بحار ج50 ص 47