006.mp3
زمان:
حجم:
1.61M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر
⭕️ پر کردن ظرف روان انسانها، مهمترین عامل دوری اعضای خانواده از یکدیگر
🔴 #دکتر_حبشی
همسرانه
❤️
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣خانه دار یعنی چه⁉️
👤استاد #عزیزی
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
‼️بیخودی غُر نزنید!
خیلی وقتها حواس والدین به چیزهایی که میگویند نیست. در حالی که بچهها مثل یک اسفنج که آب را به خودش جذب میکند، حرفهای مادر و پدرشان را جذب میکنند و توی ناخودآگاهشان قرار میدهند.
❕اگر مادر یا پدری هستید که غر زدن بخشی از شخصیت شما شده است، لطفا جلوی بچهها مراقب باشید.
قرار نیست آنها از شما یاد بگیرند که زل زدن به نیمه خالی لیوان کار خوبی است، بلکه قرار است کاملا خلاف آن را یاد بگیرند.
✔️بنابراین از حالا به بعد به جای اینکه در مورد سختیهای کارتان غر بزنید، روی نکات مثبت تمرکز کنید، مثلا بگویید: روز خسته کنندهای داشتم ولی بالاخره کارم را تمام کردم.
رابطه زناشویی👩❤️👨
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹
🎀 با همسری که اجازه دخالت به خانواده اش را میدهد چگونه رفتار کنیم؟
🎤 سیما فردوسی
❤️
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 اگر حتی اصلا آدم مذهبی نیستید وقت بذارید این کلیپ رو ببینید.
اگر فکر میکنی بین تو و خداوند فاصله افتاده، حتما بهت پیشنهاد میکنم مطالب این کانالو بخونی و ببینی.
من به #دین و #مذهب اعتقاد زیادی نداشتم ولی کاری که توی این کلیپ میگه رو انجام دادم و زندگیم زیرو رو شده
📌 این کلیپ در کانال زیر پین شده است و اگر آماده تغییر هستی یک " یا علی " جانانه بگیم و عشق را آغاز کنیم🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2672164875Cf611755acc
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت41 خودش رو میزد و به من بد و بیراه میگفت... انقدر گریه کرد و خودشو به د
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت42
حاجی گفت: چطور ممکنه؟ امکان نداره...
فرهاد سر به زیر انداخت و قیافه مظلوم به خودش گرفت و گفت: بله آقاجون اعظم بچه دار نمیشه...
آقاجون هوفی کشید و گفت: چی بگم چیکار کنم ما آرزومون دیدن نوه عزیزمونه ولی حتما خواست خدا اینه که شما بچه نداشته
باشید یا به وقت دیگه ای بهتون بچه بده...
فرهاد: فکر نکنم دیگه بچه دار بشیم کاملا معلومه اعظم مشکل داره...
حاجی جواب داد: رو دختر مردم عیب نذار من مطمئنم حکمتی توشه...
چاییش رو یک نفس سر کشید و یک تکه از کیک رو داخل دهنش انداخت و گفت: حرفامو فراموش کنید و به خوشبختیتون ادامه بدید...
بلند شد و عزم رفتن کرد...
اصرار من برای خوردن چای و کیک مجدد بی فایده بود و حاجی رفت...
بعد از رفتن حاجی رو به فرهاد گفتم: چرا دروغ گفتی؟
متعجب نگام کرد و گفت: انتظار نداشتی که بگم چشم دوقلو براتون میاریم...
آره براشون دو قلو میارم اما نه باتو...
مادر بچه های من تو نیستی...
بیخودی دلتو خوش نکن...
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین کادو به همسر ...
🖌#دکتر_انوشه
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت42 حاجی گفت: چطور ممکنه؟ امکان نداره... فرهاد سر به زیر انداخت و قیافه
#سرگذشت_یک_زندگی♥️ #قسمت43
جلوش رو سد کردم و گفتم: مگه من چمه؟ چیم ازاقدس کمتره؟
زد زیر خنده و گفت: بیا برو کنار بذار برم بخوابم خودشو با اقدس من مقایسه میکنه...
زدم زیر گریه: آره اقدس خوشگله ولی من بیشتر از اقدس عاشقتم...
با تعجب توام با عصبانیت نگام کرد و دندوناشو روی هم فشار داد: تو حق نداری عاشق من باشی...
اعتراف سختی کرده بودم خودمو زیر پا گذاشته بودم...
خورد شده بودم ولی سبک شدم...
اونشب تا خود صبح نخوابیدم و به بچه فرهادی فکر میکردم که اگه تو وجودم بزرگش میکردم چقدر خوشبخت میشدم...
اگه باردار میشدم حتما اقدس دست از سر زندگیم برمیداشت...
ولی افسوس که فرهاد ذره ای دلش نمیخواست من مادر بچه هاش باشم و فقط اقدس رو مادر بچه هاش میدونست...
روزها میگذشت و من احساس پوچی میکردم...
انگار بیش از پیش افسرده شده بودم...
گوشه گیر شده بودم و زیاد با کسی حرف نمیزدم...
روزی نبود که فرهاد بیاد و با من غذا بخوره...
اصلا فرهاد دستپخت منو نخورده بود...
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✨
گفتگوی_زن_و_شوهر
👈زبان کنترل بیرونی:
همین که از در وارد می شم شروع
می کنی به "غر زدن" چرا دیر کردی؟
"بچه ها به سختی می بیننت"،
"آب شیر توالت هنوز چیکه می کنه" و ... دارم بهت ميگم كه اصلا رغبت ندارم بیام خونه.
👈زبان نظريه ی انتخاب:
می دونم ناراضی هستی،
من هم خشنود نیستم.
تو هی غر می زنی و من هم هی خودم رو به کار مشغول می کنم.
با این وضع ما کجا می ریم؟
این ازدواجیه که تو می خوای؟
بیا از مادرت خواهش کنیم آخر هفته بیاد پیش بچه ها و من و تو تنهایی بریم یه سفر کوتاه و با هم روی این موضوع کار کنیم. من دیگه دنبال این نیستم که ببینم کی درست می گه و کی غلط
می گه.
من به مقداری وقت نیاز دارم که عشقم رو به تو نثار کنم و با هم حرف بزنیم. انجام هر کار دیگه ای بهتر از شرایط فعلی ماست