*دکتر الهی قمشه ای*
💎 وقتی از آستانه پنجاه سالگیم گذشت فهمیدم هر چه زیستم *اشتباه بود* !
📒 هر چه برایم با ارزش بود کم *ارزش* شد .
📘 حالا می فهمم چیزی بالاتر از *سلامتی*، چیزی بهتر از لحظه حال ، با اهمیتتر از *شادی* نیست .
حالا می فهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم ، نیستند .
📙 حالا می فهمم *استرس، تشویش ، دلهره، ترس از آزمون کنکور و استخدام، اضطراب سربازی، ترس از آینده ، وحشت از عقب ماندن ، دلهره تنهایی ، نگرانی از غربت، غصه های عصر جمعه ، اول مهر ، ۱۴ فروردین ، بیکاری* و . . . .
هرگز نه *ماندگار* بودند و نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند .
📔 حالا می فهمم یک کبد سالم چند برابر لیسانسم *ارزشمند* است .
کلیه هایم از تمامی کارهایم ، دیسک کمرم از متراژ خانه ، تراکم استخوانم از غروب های جمعه ، روحم از تمام نگرانیهایم ، زمانم از همه ناشناختههای آینده های نیامده ام ،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم ،
امیدم از همه یاس هایم ، با ارزش تر بودند .
📕 حالا می فهمم چقدر موهایم قیمتی بودند
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغل های دنیا را دارد .
📗 هیچگاه به دنبال *خبرهای بد و حرفهای اعصاب خُردی* نباشید . چون تمامی ندارد .
*دنبال شادی باشید* .
_*بگذارید ذهنتان نفس بکشد*
*
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت73_74 عشقی که همه نتیجه نافرجامیش رو پای من میدونستن... بلخره اقدس موقع
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت75
پس نه از من نظر بخوا نه با من صحبت کن من فقط هم خونه تو هستم همین و بس...
نه باهم گردش میریم نه باهم مهمونی میریم نه خرید...
از خونه بیرون نمیری میمونی تو خونه بچه رو به نحو احسنت تربیت میکنی...
فردا روزیاش کج بره من از چشم تو میبینم...
از اینم نترس که ازدواج مجدد کنم...
من روحم با اقدس رفته پس هیچ زنی تو زندگی من جایی نداره...
اینارو گفتم تا بدونی و درست رفتار کنی...
گفت و چیزی در قلب من شکست...
من زندانی شده بودم...
زندانی که حکمم حبس ابد بود...
باید دخترم رو به نحو احسنت تربیت میکردم وگرنه معلوم نبود مجازاتم چیه...
روزگار چه خواب بدی برام دیده بود...
روزها از پی هم میگذشتن ولی فرهاد کلمه ای با من حرف نمیزد...
تشنه محبتش بودم ولی انگار که انگار...
یکروز که از کمبود محبت داشتم روانی میشدم خودم رو به بیماری زدم...
اون روز بعد از اینکه فرهاد اومد خونه در حین غذا پختن تصمیم گرفتم خودم رو پرت کردم روی زگین و از حال برم تا عکس العمل فرهاد رو ببینم...
اینکار رو کردم و منتظر موندم تا بیاد و ببینه چمه ولی از لای چشمم که دید زدم دیدم اومد بالای سرم نگاهی کرد و راهشو کشید و رفت نشست سر جاش...
هیچ عکس العملی نشون نداد...
دلم گریه میخواست چرا نمیتونست منو دوست داشته باشه...
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘☘ با همسرتان رفیق باشید💞
- برخی مشکلات را نمیتوان به همسر یا پدر و مادر گفت./دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
#زوجین
#رفیق
زنان بدانند
🔹آقایان بیرون ازخونه، انواع و اقسام زن ها با زیباترین آرایشهارو می بینن!
🔸اگه میخوای همسرت به اونا نگاه نکنه، کاری کن وقتی میاد خونه زیباترین زن جهان رو ببینه...
مردان بدانند
🔹اینکه شما هر روز در خیابان ممکن است زنان زیبا ببینید دلیل نمیشود همیشه انتظار بهترین ظاهر را از خانمتان داشته باشید. همچنین باید سعی کنید به زنان دیگر توجه نکنید. اینکه اتفاقی زنی را ببینید با اینکه نگاه دوم و سوم معنی دار داشته باشین فرق دارد.
🔸لطفا مردان عزیز منصف و منطقی باشید.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎
11.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر انوشه
حکمت خداوند ❤️❤️❤️
30.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿استخاره با قرآن
⁉️استخاره چیست؟
❌بعد از دیدار اول دختر و پسر در خواستگاری استخاره معنی نداره. /دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔آیا گشت ارشاد زمان پیامبر هم بوده؟/دکتر غلامی
🎥#دکتر_غلامی
#متن_های_دلنشین
ﻣﻦ زن بوﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳـــﺖﺩﺍﺭﻡ…
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﺭﻧﮕﯽ ﺭﻧﮕﯽ ﺳﺮﺧﻮﺵﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺑﻠﻨﺪ
ﮐوﺗــﺂﻩ ﮐـــﻮﺗــﺂﻩ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﭼﯿﺰ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻥﻫﺎ.… ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﻭﺁﺑﯽ ﻭﺯﺭﺩ
ﻭﺻﻮﺭﺗﯽ ﻭﻗﺮﻣﺰ ﺑﭙﻮﺷﻢ
ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻤﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻥ
ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﭘﺪﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻨﻢ
ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺷــﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ
ﺁﺳﺎﻥ ﺑﺨﻨــــﺪﻡ
ﻫﻤﯿﻦ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ
ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﺯﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ دارم
❤️ @daneshanushe✍️
#زندگیم و عفتم را سر لجبازی با شوهرم از دست دادم
چند شب قبل به همراه همسرم به یک دورهمی خانوادگی رفتیم. در طول میهمانی من بابت بعضی از رفتارها و حرف های همسرم عصبانی شدم. میهمانی که تمام شد و راهی خانه شدیم، من از همان لحظه شروع کردم به سروصدا و دعوا با همسرم، او هم به جای آرام کردن من پابه پای من بحث می کرد و داد می زد.
بالاخره آنقدر بحث بین ما بالا گرفت که من تهدید کردم ماشین را نگه دارد تا پیاده شوم وگرنه خودم را از خودرواش بیرون می اندازم. اوهم ماشین را نگه داشت و من پیاده شدم و کنار خیابان ایستادم تا برای خودم تاکسی بگیرم.
هر چه همسرم اصرار کرد و خواست تا برگردم قبول نکردم و از او دور شدم. در همین گیرو دار یک خودرو گرانقیمت مقابل پایم توقف کرد و من در یک لحظه فقط به کم کردن روی همسرم فکر کردم و بدون توجه به عواقب کارم سوار خودرو مرد غریبه شدم.
آن شب مرد غریبه مرا به خانه مجردی خودش برد و بارها توسط او و هم خانه اش مورد آزار و اذیت قرار گرفتم و فردای آن روز سرافکنده و زخم خورده رهایم کردند.نمی توانم کسی جز خودم را مقصر این اتفاقات بدانم. دیگر روی برگشتن به خانه را هم ندارم. به خاطر یک تصمیم احساسی و عجولانه هم زخمی عمیق به جسم و روح خودم زدم و هم زندگی مشترک و آینده ام را به نابودی کشاندم.
می دانم فرد آزارگر توسط همکارانتان دستگیر می شود و مجازات خواهد شد اما چیزی در زندگی من عوض نمی شود . من زندگی حال و آینده ام را پای تصمیم نادرست خودم باختم