فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چهارمین بچه ناخواسته بود
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت97 به اینجای داستان که رسید عمه اشکش رو پاک کرد و گفت: دخترم اعظم برام ی
#سرگذشت_یک_زندگی♥️. #قسمت99
از خوشحالی رو پاهام بند نبودم...
با طوبی رفتیم گرمابه و برگشتیم...
موهای لخت و مشکیم رو جلوی گرمای آفتاب تاب دادم و خشکش کردم...
موهام که کمی نم داشت رو از پشت دو تا بافتم...
طوبی نگاهی به من کرد و گفت: منصوره تو هم بانمکیا خوشگل نیستی ولی نمک داری...
بهم برخورد که بهم گفت خوشگل نیستی ولی به روی خودم نیاوردم...
خوشحالی قلبم به قدری زیاد بود که نمیتونست جای هیچی رو بگیره...
تا شب بشه برای من یک قرن گذشت...
بلخره زنگولک در به صدا دراومد...
قلب من هم همراه زنگولک صدا داد...
داداشتم برای باز کردن در رفت...
وسط راه مکث کرد و رو به منی که منتظر ایستاده بودم گفت: برو داخل اتاق تا نگفتم بیرون نیا...
علارغم میل باطنیم رفتم داخل اتاق نشستم تا صدام کنن...
ولی از پنجره اتاقم که به حیاط دید داشت گوشه کوچیکی از پرده رو کنار زدم تا یوسف رو ببینم...
محمود داشت با یوسف روبوسی میکرد و به پدر و مادر پیرش ادای احترام میکرد...
کاملا مشخص بود وضع مالی خوبی دارن...
اومدن داخل و صدای خنده و خوش و بششون توی اتاق پخش شد...
مادر یوسف با خنده گفت: بشینید دیگه تعارف نداریم ازین به بعد ما یک خانواده ایم...
همه نشستن و باب صحبت گذاشته شد...
از هر دری صحبت میکردن جز ما...
که طاقت مادر یوسف تموم شد و گفت: خب دیگه بریم سر اصل مطلب، راستی منصوره جان کجاست؟
همون موقع بود که آقام صدام زد: منصوره دخترم بیا...
چادر رنگی گلدارم رو روی سرم انداختم و سر به زیر از اتاق خارج شدم...
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
❤🍃❤
#سیاست_همسرداری
✍اینو میدونیم که توی همه زندگیها دعوا و بحث هست
🔻 اما اومدم بگم کشش ندید
🔻 لجبازی نکنید
✔️خلاصه که باهم بسازید.
👈❌اگه بذارید بعد دعوا بینتون فاصله بیوفته،
👣یواش یواش اون مشکل میشه گره کور که هیچ جوره نمیشه بازش کرد!
🪡مثل کلاف کاموا که اگه گره بخوره و بپیچه بهم و هی بکشیش بد و بدتر میشه
تا جایی که فقط راهش بریدن اونه!
✍ اومدم بگم
❗️اگه #قهری
❗️ اگه #ناراحتی
👈 به این فکر نکن تقصیر تو بود یا اون،
‼️کشش نده!
👈زودی برو بگو ببخشید و تمومش کن
✔️فکر نکن همسرت متوجه نمیشه مقصر کی بوده
🌴 و این رو هم میفهمه که تو چقدر بزرگواری
✍ وقتی میبینه برای بهتر شدن زندگیتون تلاش میکنی.
رابطه زناشویی👩❤️👨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆نحوه رفتار با کودکی که از مدرسه میترسد
- باید مشکلات کودک را بررسی کنیم/روانشناس پهلوان نشان
#روانشناس_پهلوان_نشان
هدایت شده از تبلیغات گالری هنرمندان🎻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا با ما زرنگ شو که کارای خونهت تلنبار نشه رو هم😬
یعنی اگه مثه اون تنبلای 🦦 گوگولیه توی استرالیا هم باشی بیای اینجا میشی میگمیگِ کارتونای بچگیمون.. 😂
از بس این کانال پر از ایدهی #تمیزکاری و #چیدمان و #ترفند و خوشگل کنونه منزله
اگه نیای از دستت رفته✋🏻
https://eitaa.com/joinchat/1528168640C70a42c1e2b
تازه عروسها و اونایی که دارن جهاز میچینن این کانالو از دست ندن👌😍
هر دو بدانیم
"دعوا با همسر؛ بیخیالی و یک دندگی ممنوع!"
از کلمات آزاردهنده استفاده نکنید:
🍃 وقتی با همسرتان به گفتگو مینشینید تا اختلافتان را بررسی و حل کنید، از کلمات و عبارتهای نامناسب برای خطاب کردن او استفاده نکنید و او را نرنجانید.
👈 بهتر است جملههایی که استفاده میکنید ساده و قابل فهم باشد، مثلا میتوانید بگویید: «وقتی به خانه برمیگردی و به من بیاعتنایی میکنی، من احساس تنهایی میکنم.»
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
✔️جالب و خواندنی👌
چند سال پیش هنگام اهدا جایزه نوبل به یک خانم او پشت تریبون فقط یک جمله بسيار کوتاه گفت:
هیچکس منظور وی را متوجه نشد. و در همه اذهان فقط یک سوال بود: چارلز کیست؟ مگر چقدر به این زن کمک کرده که بابت دریافت نوبل فقط از او تشکر کرده و نامش را می آورد؟
مدتی بعد اپرا وینفری میزبان وی در اپراشو بود و از وی خواست منظورش را از بیان این جمله بگوید و چارلز را به جهانیان معرفی کند.
پاسخ تکان دهنده بود و حیرت انگیز. وی با لبخندی گفت: سالها پیش من زنی بودم که سواد دبیرستانی داشتم. خانه دار، الکلی و مادر 3کودک که هر 3پایین 7سال سن داشتند.
همسرم هم الکلی و بسیار هوسباز بود بطوریکه هر شب بایک زن به خانه می آمد و گاه با چند زن که جلوی چشم بچه هایم مواد مصرف میکردند و....
ومن از ترس از دست دادن همسرم نه تنها به او اعتراضی نمیکردم بلکه همپای او و دوستانش میشدم.
از فرزندانم به قدری غافل بودم که اگر دلسوزی همسایه ها نبود هیچکدام زنده نمیماندند. تا اینکه..... یک روز همسرم مرا ترک کرد. بی هیچ توضیحی. و من تاامروز نمیدانم که کجا رفت و چرا. ولی یک واقعیت عریان جلوی چشمم بود. ....من زنی بودم که هنوز 30 سالم نشده بود. الکلی و منحرف بودم. 3فرزند و یک خانه اجاره ای داشتم و هیچ توانایی برای اداره زندگی نداشتم.
روزها گذشت تا اینکه به خاطر نداشتن پول کافی مجبور به ترک الکل شدم و در کمال تعجب دیدم چقدر حالم بهتر است. به مرور کاری کوچک پیدا کرده و خودم زندگی خود و بچه هایم را اداره کردم......بچه ها به شدت احساس خوشبختی میکردند و من تازه میفهمیدم درحق آنها چه ظلمی کرده ام. وقتی دیدم بچه هایم با چه لذتی درس میخوانند و با من همکاری میکنند تا مبادا روزهای سیاه بازگردند منهم شروع به درس خواندن کردم و...
امروز نوبل در دستان من است. همان دستانی که روزگاری نه چندان دور از مصرف الکل رعشه داشت و هرگز نوازشی نثار کودکانش نکرد......اگر همسرم مرا ترک نمیکرد هرگز به توانایی هایم پی نمی بردم. چون من ذاتا انسانی تنبل و وابسته بودم.
اپرا پرسید: پس چارلز کی وارد زندگی ات شد و چگونه کمکت کرد؟
زن پاسخ داد: چارلز همسر من بود.
این ماهستیم که باید نقش ورقهای دستمان را تعیین کنیم. به راحتی میتوان برگ برنده را تبدیل به بازنده یا برگ بازنده را تبدیل به برگ برنده نمود.
✔️بعضی اوقات با رفتن بعضیها میتوان فردای بهتری ساخت
مهم این است که برگها در دست کیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
5 نقطه ضعف یک مرد
@daneshanushe✍️