🗞 #حکایت
💬 محو شدن كار خير از ديوان اعمال
📖 روزى عيسى عليه السلام با جمعى از حواريان به راهى مى گذشت، ناگاه گناه كارى و تباه روزگارى كه در آن عصر به فسق و فجور معروف و مشهور بود ايشان را ديد، آتش حسرت در سينه اش افروخته گشت، آب ندامت از ديده اش روان شد، از صفاى وقت عيسى عليه السلام و مصاحبان او بر انديشيد، تيرگى روزگار و تاريكى حال خود را معاينه ديد.
📖 پس با خود انديشه كرد كه هر چند در همه عمر قدمى به خير برنداشته ام و با اين آلودگى قابليت همراهى پاكان ندارم، اما چون اين قوم دوستان خدايند، اگر به موافقت ايشان دو سه گامى بروم ضايع نخواهد بود، پس خود را سگ اصحاب ساخت و بر پى آن جوانمردان فريادكنان مى رفت.
📖 يكى از اصحاب باز نگريست و آن شخص را كه به نابكارى و بدكارى شهره شهر و دهر بود ديد كه بر عقب ايشان مى آيد گفت: يا روح اللّه! اى جان پاك! اين مرد را چه لايق همراهى ماست و بودن اين پليد ناپاك در عقب ما در كدام طريق رواست؟ اى عيسى! او را بران كه مبادا شومى گناهان او به ما رسد. عيسى عليه السلام متأمل شد تا به آن شخص چه گويد و به چه نوع عذر او را خواهد كه ناگاه وحى الهى در رسيد كه:
💢يا روح اللّه! يار با عُجب و پندار خود را بگوى تا كار از سر گيرد كه هر عمل خيرى كه تا امروز از او صادر شده بود به يك نظر حقارت كه بدان مفلس بدكار كرد، مجموع را از ديوان او محو كرديم .💢
📎 برگرفته از کتاب داستان ها و حکایات عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت
#انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#حکایت👇👇👇
سفير انگليس در دهلي ازمسيري در حال گذر بود، ميبيند يك جوان هندي، لگدي به گاوي ميزند؛
گاوي كه درهندوستان مقدس است!
سفير انگليس ازخودرو خود پياده شده و به سوي گاو ميدود و گاو را ميبوسد! در اين لحظه گاو ادرار ميكند و سفير انگليس با ادرار گاو دست و صورتش راميشويد!
بقيه مردم حاضر كه ميبينند يك غريبه اينقدر گاو را محترم ميشمارد، در جلوى گاو ،سجده ميكنند و آن جوان را مجازات ميكنند.
همراه سفير انگليس با تعجب ميپرسد:
چرا اين كار را كرديد؟!
سفير ميگويد:
لگد اين جوان آگاه، ميرفت كه فرهنگ هندوستان را پنجاه سال جلو بياندازد، ولي من نگذاشتم!
♨️👈جهل و خرافات عامل اصلی عقب ماندگی ملتهاست.......
دشمنان یک ملت رواج دهنده جهل و خرافات در فرهنگ آن ملت هستند...♨️👉
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت
#انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#حکایت👇
کاروانی به حاکم شکایت بردند که: دو راهزن، کاروان صد نفری ما را غارت کردند.
حاکم با تعجب پرسید: چگونه صد کس با دو تن برنیامده اند؟
یکی از آنان در پاسخ گفت: آن ها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها.
📚 امثال و حکم دهخدا، ج1، ص69.
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت
#انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#حکایت👇
روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد!
بعد از مدتی خواست او را پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد. ملا نمیدانست الاغ بالا می رود ولی پایین نمی آید!!
پس از مدتی تلاش ملا خسته شد وپایین آمد ولی الاغ روی پشت بام بشدت جفتک می انداخت و بالا و پایین می پرید.
تا اینکه سقف فروریخت و الاغ جان باخت. ملا که به فکر فرو رفته بود، باخود گفت:
لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید!!
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#امروز_شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۷ ⬅️ ۹ رجب۱۴۴۰قمری
♨️حکمتی از #نهجالبلاغه ...
1⃣موضوع: #خوبیها_و_زیباییهای_دنیا .
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
همانا #دنيا، سراى #راستى براى راست گويان،
و #خانه_تندرستى براى دنيا شناسان،
و خانه #بى_نيازى براى توشه گيران،
و خانه پند، براى #پندآموزان است.
⬅دنيا #سجده_گاه دوستان خدا،
➖نمازگاه #فرشتگان الهى،
➖فرودگاه #وحى خدا،
➖و جايگاه #تجارت دوستان خداست،
◀كه در آن #رحمت_خدا را به دست آوردند،
➖و #بهشت را سود بردند.
❓چه كسى دنيا را #نكوهش مى كند ؟
🔸و جدا شدنش را #اعلام داشته،
➖و فرياد زد كه #ماندگار نيست،
❓و از #نابودى خود و اهلش خبر داده است؟
◀و حال آن كه (دنيا) با #بلاى خود بلاها را نمونه آورد،
➖و با #شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند.
🔹در آغاز شب به #سلامت گذشت،
🔸امّا در صبحگاهان با #مصيبتى جانكاه بازگشت،
♨️تا #مشتاق كند، و #تهديد نمايد، و #بترساند، و #هشدار دهد.
🔹پس مردمى در بامداد با #پشيمانى ،
➖دنيا را نكوهش كنند،
🔸و مردمى ديگر در روز #قيامت آن را مى ستايند،
⬅دنيا ح#قایق را به يادشان آورد،
➖ياد آور آن شدند،
➖از رويدادها برايشان #حكايت كرد،
➖او را #تصديق كردند،
➖و #اندرزشان داد،
➖#پند پذيرفتند.
📚حکمت ۱۳۱_بند۲_(اخلاقی، اجتماعی)
#کانال_دانشگاه_مدافعان_حریم_ولایت #انتشار_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
#حکایت
📌به کودکان دروغ نگویید
🔻شخصی به نام «عبدالله بن عامر» گفت: من کودکی چندساله بودم که در مدینه زندگی می کردم . 🍂روزی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله به منزل ما تشریف آوردند، در آن موقع من مشغول بازی بودم. مادرم چون دید من بازی گوشی 🏃و شلوغی میکنم، گفت :ای عبدالله بیا تا به تو چیزی بدهم.
🔺پیامبر اکرم صل الله علیه و آله به مادرم فرمود:می خواهی به او چه بدهی؟
🔻مادرم گفت :می خواهم به او خرما بدهم.
🔺حضرت فرمودند: اگر بگویی بیا چیزی به تو بدهم (ولی دستت خالی باشد) و چیزی به او ندهی،برای تو یک دروغ نوشته می شود.
📚(میزان الحکمه،ج ۸،ص۳۴۶)
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️پاداش عجیب خدا برای منتظران ظهور
#حکایت زیبایی از پیرمردی که در زمان امام صادق علیهالسلام منتظر ظهور بود!
📚کفایة الاثر، ج1، ص264
💢 #حکایت
سلیمان بن داوود(ع) به عابدی از بنی اسرائیل رسید.
عابد گفت: سوگند به خدای پسر داوود، خدا به تو سلطنتی بس بزرگ داده است.
سلیمان گفت: یک سبحان الله که در نامه عمل مؤمن ثبت شود، بهتر از آن چیزی است که به پسر داوود داده شده است؛ زیرا آن چه به پسر داوود داده شده از بین می رود، ولی ذکر خدا می ماند.!!
📚راه روشن، ج 5، ص 490