انسان داراي شخص و نيز شخصيت است: شخص آدمي همان جسم و خصوصيات و شمايل ظاهري اوست، اما شخصيت انسان روح و مجموعه صفات و ملكات روحي و رواني است. شخص آدمي در رحم ساخته ميشود و انسان در شكل گيري آن اختياري ندارد
اما شخصيت انسان در رحِم دنيا تكّون پيدا ميكند و آدمي در سازندگي و رشد يا تباهي و انحطاط آن مؤثر است و درچگونگي شكل گيري آن اختيار دارد. سمت حركت و مقصد جسم و شخص، روح و شخصيت نيز با يكديگر فرق ميكند: شخص انسان، مادي است و همواره متمايل به ماديات و تغذيه از آنهاست، اما شخصيت و روح، ملكوتي است و پيوسته تمايل به معنويات و بهره وري از آنها دارد.
كودك، زندگي نباتي و حيواني دارد و انسانيت و اعتلاي شخصيت او بالقوه است؛ يعني بذرو استعداد انسانيت در نهاد او كاشته شده است كه درصورت وجود شرايط مساعد محيطي و تربيتي شكوفا گشته و به فعليت ميرسد، ولي اگر در شرايط نامطلوب قرار گرفت نه تنها آن استعدادهاي انساني شكوفا نمي گردد بلكه چه بسا روح انساني او مسخ گشته و به حيوانيت تبديل ميگردد؛ يعني به صورت، انسان ولي به سيرت، حيوان است.
از اين جا روشن ميگردد كه فرق بين انسان وحيوان اين است كه حيوان در موقع تولد حيوانيتش بالفعل و در همان حال است و حقيقت او همان است كه آفريده شده است، اما انسان در هنگام تولد حامل استعداد انسانيت و علّوِ شخصيت است ولي از انسانيت بالفعل و مشهود برخوردار نيست، اگر ارزشهاي والاي انساني و الهي در او شكوفا گشت و به فعليت رسيد، به مقام شامخ انسانيت مفتخر ميگردد و اين مقام، همان است كه ملائكه بر آن سجده كردند.
@tabyinchannel
@daneshgahevelyat
#شبتون_سرشار_از_آرام