eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
443 دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
22.5هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 @daneshvadanestan ۵_ساله نوشت: امشب شب گسی است. نه شیرین است و نه تلخ. گیر کرده میان دو حس متضاد. غمگین و شاد. امشب چمران ژ.۳ اش را به کول انداخته و دوباره سر از خاک بر آورده است و انگار دارد با آن نگاه اسطوره ای به دور دست ها نگاه می کند. شریعتی را می بینم که از دل تاریخ دارد با ما حرف می زند. پشت تریبون حسینه ارشاد. سهمگین و طوفانی. دارد به ما نهیب می زند انگار. امشب بهشتی را می بینم که با آن سیمای روشنش دارد نوید پیروزی می دهد. غمی اما در صدایش موج می زند. خمینی حسینه اش را از نوادگانش پس گرفته و دوباره بر روی آن صندلی تاریخی نشسته و برای بسیجی های عاشق دست تکان می دهد. جمعیت موج می زند و غریو اشک و شور از دیوارهای آجری نیمه کاره حسینه بالا می رود. من از میان نکبت شب های تاریک این ۵ سال دارم آوینی را می بینم که اشک می ریزد و نگاهش به احمدی روشن نگاهش به مجید شهریاری خیره مانده. اشک می ریزد و می خواند ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را در خود دارد. حالا آن شب نحس و لعنتی آمده و دیگر چاوز نیست. دیگر فیدل نیست. دیگر حتی آن چشم بادامی شکم برآمده مشرقی هم نیست که مشت هایش را به روی آن دلقک مو قناری گره کند. آی فرمانده کجایی. چه شب غمگین و سهمگینی است. بیا سر بر روی شانه های هم بگذاریم و زار زار گریه کنیم فرمانده. تو برای رفیقت که دارد روی تخت بیمارستان جان می دهد و من برای انقلابی هایی که آنقدر مستاصل اند که حتی دیگر نمی توانند به این وضع مضحک استیکر خنده ای حواله کنند. احسان خضرى ________ ! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
👇 @daneshvadanestan ۵_ساله نوشت: امشب شب گسی است. نه شیرین است و نه تلخ. گیر کرده میان دو حس متضاد. غمگین و شاد. امشب چمران ژ.۳ اش را به کول انداخته و دوباره سر از خاک بر آورده است و انگار دارد با آن نگاه اسطوره ای به دور دست ها نگاه می کند. شریعتی را می بینم که از دل تاریخ دارد با ما حرف می زند. پشت تریبون حسینه ارشاد. سهمگین و طوفانی. دارد به ما نهیب می زند انگار. امشب بهشتی را می بینم که با آن سیمای روشنش دارد نوید پیروزی می دهد. غمی اما در صدایش موج می زند. خمینی حسینه اش را از نوادگانش پس گرفته و دوباره بر روی آن صندلی تاریخی نشسته و برای بسیجی های عاشق دست تکان می دهد. جمعیت موج می زند و غریو اشک و شور از دیوارهای آجری نیمه کاره حسینه بالا می رود. من از میان نکبت شب های تاریک این ۵ سال دارم آوینی را می بینم که اشک می ریزد و نگاهش به احمدی روشن نگاهش به مجید شهریاری خیره مانده. اشک می ریزد و می خواند ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را در خود دارد. حالا آن شب نحس و لعنتی آمده و دیگر چاوز نیست. دیگر فیدل نیست. دیگر حتی آن چشم بادامی شکم برآمده مشرقی هم نیست که مشت هایش را به روی آن دلقک مو قناری گره کند. آی فرمانده کجایی. چه شب غمگین و سهمگینی است. بیا سر بر روی شانه های هم بگذاریم و زار زار گریه کنیم فرمانده. تو برای رفیقت که دارد روی تخت بیمارستان جان می دهد و من برای انقلابی هایی که آنقدر مستاصل اند که حتی دیگر نمی توانند به این وضع مضحک استیکر خنده ای حواله کنند. احسان خضرى ________ ! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan