eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
446 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
87 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
کی گم می شود؟ گاهی یک اتفاقی می افتد تا شما بیایید اصل ماجرا را شرح دهید می بینید حواشی و جنجال ها نمی گذارد حرف درست و صحیح به ثمر بنشیند. چند مثال را با هم مرور کنیم: خبر ازدواج دختران زیر 13 سال؛ تا بخواهید اصل ماجرا را شرح دهید، نظر اسلام را توضیح دهید، اصل ماجرا در میان جار و جنجال با هشتگ گم می شود. یا وقتی میخواهید فتنه 88 را تبیین کنید و به مردم بگوئید تقلب نشده، ماجرای ندا آقاسلطان پیش می آید و کهریزک اتفاق می افتد و حرف اصلی گم می شود. یا کسانی پیدا می شوند سریع می گویند فلانی جاسوس اسرائیل و آمریکاست؛ همینکه گفته شد فلانی جاسوس است راه تبیین دیگر بسته می شود. صدها مثال در این زمینه وجود دارد که حرف حساب گم می شود. علت چیست؟ 1️⃣ جهل و بی سوادی مخاطب؛ وقتی کاربران مجازی سواد رسانه یا سواد سیاست یا سواد اقتصاد نداشته باشند فردی می تواند به راحتی با کنار هم گذاشتن چند اصطلاح و گزاره شبه علمی، او را فریب دهد. 2️⃣ عوامگرایی بجای تخصص؛ وقتی افراد برای رسیدن به هدفشان بجای اینکه حرف تخصصی و دقیق و مبتنی بر حق بزنند حرفی می زنند که عوام بدون سند و تخصص بپسندند. (منظور از عوام، توده های مردم نیست. گاهی یک فرد عادی کارگر یا دست فروش چنان مسائل را می فهمد و درست تحلیل می کند که دیگر به او نمی گوئیم عوام. او اتفاقاً جزو خواص است. منظور از عوام، یعنی کسی که اهل تحلیل و صاحب تحلیل نیست. بیشتر پیرو و مقلد دیگران است.) 3️⃣ هوچی گری؛ وقتی یک مسئله بجای اینکه در محیط علمی و منطقی و بدور از هیاهو نقد و بررسی شود در فضای داد و بیداد یا مجازی به آن پرداخته می شود. وقتی فریادها بلند شود آن حرف صحیح و منطقی گم می شود. 4️⃣ دوقطبی سازی؛ وقتی مسائل تخصصی در دوقطبی ها قرار گرفت دیگر حامیان هر قطب، فقط دنبال حمایت از قطب خود و کوبیدن قطب مخالف اند. کسی دیگر دنبال حرف حساب نیست. دوقطبی ها فضا را داغ و متشنج می کنند. 5️⃣ قبیله گرایی سیاسی و جناح گرایی؛ طرفداران هر جناح، کار خوب جناح مقابل را نمی بینند. هر چه می بینند بدی است. در این بین حرف حق و حرف حساب معنی ندارد. باید تحلیلگران مستقل سعی کنند از دریچه احزاب و جناح ها به مسائل نگاه نکنند. 6️⃣ حیثیتی کردن مسائل؛ گاه یک مسئله ساده علمی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی را برخی حیثیتی می کنند. یعنی بگونه ای آن را طرح می کنند که هیچ کسی نتواند با آن مخالفت کند. اگر کسی با آن مسئله مخالفت کرد یا نقدی به آن مطرح کرد، باید خود را آماده دریافت تهمت ها و برچسب ها بکند. همانند بحث وحدت در انتخابات. 7️⃣ بی تقوایی سیاسی؛ برخی افراد برای رسیدن به اهداف سیاسی خود حاضرند هر دروغی را منتشر کنند هر اتهامی را وارد کنند. در فضایی که بی تقوایی بر آن حاکم شود نشر حرف حساب و دقیق با موانع جدی همراه است. 8️⃣ صفر و صد دیدن جریانات و اشخاص؛ اکثریت جامعه ایرانی ما در حال حاضر صفر و صدی است. نگاه مردم ما به افراد و جریانات یا سفید است یا سیاه. یا فرد و جریان را سیاه و کافر و منافق و ضدنظام و ناکارآمد تلقی می کنیم یا هم سفید و عالی و بی نقص و متواضع و مخلص و کارآمد. باید به جریانات و اشخاص و جریانات نگاه نسبی داشت. یا افراد لایق هر گونه اتهام و نقد می دانیم یا افراد را مبری از هرگونه نقدی! اگر به کسی نقدی شد می گوئیم چرا فلانی را از دایره خارج کرده اید! در حالیکه اساساً دایره ای وجود ندارد. نقد است و باید مطرح شود. ___ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود وارد خیابان شد و به سمت حرم راه افتاد. مدتی از تصویب قانون منع حجاب گذشته بود، اما این قانون در قم مثل دیگر شهرها سفت‌وسخت اجرا نمی‌شد. کسی جرئت نداشت از سر ناموس مراجع چادر بکشد. چادرش را محکم گرفته بود و کمک می‌خواست. شهاب به آن طرف خیابان دوید. قد بلند و جثهٔ قوی پاسبان هر کسی را می‌ترساند. زیر لب گفت: «یا ابا الغيث اغثني.» دستش را دراز کرد و محکم به صورت پاسبان کوبید. پاسبان بی‌آنکه حرفی بزند، از معرکه بیرون رفت. زن اشک چشم‌هایش را با گوشۀ چادرش پاک کرد. دستش را به دیوار گرفت و بلند شد. «مادرت فاطمهٔ زهرا اجرت بدهد، آقا.» در شبستان روبه‌روی ایوان آینۀ صحن مطهر شرح لمعه می‌گفت. پیش از آغاز درس، آنچه باعث دیر رسیدنش به درس شده بود را برای شاگردانش گفت و عذرخواهی کرد. طلاب نگران شهاب شدند. یکی از طلبه‌ها گفت: «آقا، مدتی خودتان را پنهان کنید.» شهاب با لبخند گفت: توکل به خدا. من وظیفه‌ام را انجام دادم. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود. بقیه‌اش با خداست. از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی ص ۱۲۲ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) . _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
فقط جنس ایرانی! شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهاب‌الدین روی چهارپایه نشست. خیاط از پشت میزش بلند شد. شهاب می‌دانست که او با وضو کار می‌کند، برای همین دوست داشت این خیاط لباسش را بدوزد. «احوال شما استاد؟» «به مرحمت حضرتعالی.» «اسباب زحمت، استاد! لباس ما آماده شد؟» «بله، ولی آقای مرعشی، من هرچه جست‌وجو کردم نتوانستم دکمهٔ ایرانی پیدا کنم. اصلاً گویا تمام دکمه‌های بازار از کشورهای دیگر وارد می‌شود. حسب فرمایشتان که فرمودید فقط جنس ایرانی استفاده کنم، به قبا و پیراهنتان دکمه ندوختم.» «خدا خیرت بدهد، مشتی!» «آقای مرعشی، شما می‌توانید یک متر قیطان بگیرید و به عیال بفرمایید برایتان چیزی شبیه دکمه درست کنند.» «خدا برکت بدهد به کسب‌وکارت، مشتی!» لباس را زیر بغلش زد و از خرازی یک متر قیطان خرید و به خانه رفت. از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی ص ۱۳۴ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) . _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan