درسی که #هویدا از مرگ منصور گرفت!
درباره مرگ #حسنعلی_منصور نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند.
ادامه در پست بعد ...
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#مرگ_بر_آمریکا
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan
درسی که #هویدا از مرگ منصور گرفت!
درباره مرگ #حسنعلی_منصور نخست وزیر که پس از ترور در روز یک بهمن ۱۳۴۳ مدتی در بیمارستان بستری و به دنبال ناکام ماندن معالجات درگذشت اسدالله علم خاطره ای تکان دهنده دارد که به تلویح نوری در تاریکخانه این ترور می تاباند و ابعاد تازه ای را پیش پای محققین باز می کند.
#اسدالله_علم در خاطرات روز ۱۳ آذر ۱۳۴۷ می نویسد: «امروز مذاکرات داخلی و خارجی فراوانی در حضور مبارک شد مدت مدیدی طول کشید منجمله نسبت به کار دانشگاه ها و کار امیر عباس هویدا نخست وزیر راجع به نخست وزیر می فرمودند خیلی آدم زرنگی ست عرض کردم مردم به هر صورت او را هضم کردهاند و فکر میکنم از مرگ [حسنعلی] منصور درس گرفته باشد چون آن مرحوم خیلی سینه جلو می داد. این برعکس خیلی تواضع می کند. ضمناً حکایتی عرض کردم حکایت شیر و گرگ و روباه که شیری شکاری کرده بود از گرگ پرسید این شکار را چه گونه مصرف کنیم؟ گفت یک قسمت را اعلی حضرت میل می فرمایند بقیه مال نوکرها فوری شیر سرش را با پنجه اش کند. بعد از روباه پرسید این شکار را چگونه مصرف کنم؟ گفت سرش برای صبحانه اعلیحضرت، تنه اش برای ناهار و بقیه برای شام اعلی حضرت، شیر خوشحال شد، گفت تقسیم به این خوبی را از کجا یاد گرفتی؟ روباه گفت، از سر بریده گرگ. شاهنشاه خیلی خندیدند.»
بی شک نتیجه گرفتن از این خاطره نمی تواند بدون دسترسی به اسناد دیگر دقیق باشد ولی اسدالله علم به تلویح نزدیک به تصریح می گوید که حسنعلی منصور در تقسیم غنائم به دست آمده برای خود نیز سهمی به عنوان نوکر قائل بوده که این شاه را خوش نمی آمد ولی هویدا از سرنوشت منصور درس گرفته و در مقابل شاه تواضع می کند!
#شرح_عکس
مسجد سپهسالار. غلامرضا پهلوی، امیرعباس هویدا و جواد منصور در کنار تابوت حسنعلی منصور
#طوفان_الأقصی
#لبیک_یا_خامنهای
#مرگ_بر_آمریکا
_
#دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!
@daneshvadanestan