بہ آیتاللهبهجت عرض ڪردند:
در زندگےمان گره افتاده است،
یڪ دعاے مشڪلگشا بفرمایید.
آیتاللهبهجت فرمودند:
زیاد و با اعتقاد ڪامل، #استغفار ڪنید.🍃
"اَستَغفِرُ اللهَ رَبِّۍ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ"
#خدایاببخش..
🌷بـأ شُـہَـدا ټـأ خُـدا🌷
@bashohadat
#حدیث_روز
پیامبر مهربانیها (ص) 🌹
❤ هرکس زیاد #استغفار کند، خدا برای او:
ازهر غمی، گشایش،
ازهر تنگنایی رهایی،
و از جایی که انتظار ندارد، روزی میدهد ❤
روزی صد بار ذکر #استغفرواالله❤️💙
#ماه_رجب
#این_الرجبیون
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
*📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای*
✨ قسمت👈پنجاه و سوم✨
محمد تو گوش امین چیزی گفت که نگاه امین فقط روی محمد موند.👀😥
محمد بالبخند به امین،بابا، مامان و من نگاه میکرد.
تو دلم گفتم
✨خدایا خودت کمکم کن.من چکار کنم الان؟😣✨
امین به باباومامان نگاه کرد.بابا به فرش نگاه میکرد ولی نمیدونم فکرش کجا بود.
مامان به محمد نگاه میکرد،منم به همه.
نمیدونستم باید چکار کنم...
محمد بالاخره رفت سمت مامان.گل روی میز گذاشت و روی زمین کنارش نشست.
قطره های اشک مامان میریخت روی صورتش.😢محمد دستشو بوسید و فقط نگاهش میکرد.👀😘مامان هم محمد رو نوازش کرد،مثل اون روز که امین رو نوازش میکرد.چند دقیقه ای طول کشید.
بابا بلند شد و محمد رو در آغوش گرفت، مثل اون روز که امین رو در آغوش گرفته بود.
امین شاهد تمام این صحنه ها بود. نتونست تحمل کنه و رفت تو حیاط. محمد وقتی از بابا جدا شد،به جای خالی امین نگاه کرد،بعد به من نگاه کرد.با اشاره بهش گفتم رفت بیرون.اومد پیش من،آروم و بالبخند گفت:
_میدونم خودت هم زندگی داری و باید به شوهرت برسی ولی حواست به زن و بچه های منم باشه.😊
اشکهام جاری شد.گفتم:
_محمد، من دیگه نمیتو...😢😥
حرفمو قطع کرد و گفت:
_قوی باش زهرا.💎نگو نمیتونم.تو باید بتونی.تا وقتی #داعش هست،تا وقتی #اسلام دشمن داره،تا وقتی تو رکاب امام زمان(عج) اونقدر #بجنگیم که اسلام پیروز بشه امثال من و امین باید بریم جنگ. #تو باید #قوی باشی.نگو نمیتونم. #ازخدا بخواه کمکت کنه.
حرفش حق بود و جوابی نداشتم...
فقط از خدا کمک میخواستم.ازش میخواستم بهم توان بده.
محمد رفت تو حیاط،پیش امین.خیلی با هم صحبت کردن.
بعد از رفتن محمد،امین بهم گفت که
_اون شب محمد بهش گفته بود،تا وقتی تو نرفته بودی سوریه من نمیدونستم خانواده م وقتی من میرم چقدر سختی میکشن تا برگردم.حالا هم وقتی من برم تو متوجه میشی.کنارشون باش.😊 مخصوصا زهرا. اگه زهرا سر پا و سرحال باشه،میتونه حال بقیه رو هم خوب کنه.
شب بعدش محمد با مریم و ضحی و رضوان که چهار ماهش👶🏻 بود،اومدن... ضحی بزرگتر شده بود و بیشتر میفهمید. یه روز از حضرت رقیه(س)💚بهش گفتم.
خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود.منم دیدم شرایط مناسبه بهش گفتم بابا محمدت برای اینکه مراقب حرم حضرت رقیه(س)باشه میره و یه عالمه پیشت نیست.از اون روز به بعد همه ش به محمد میگفت کی میری مراقب حرم حضرت رقیه(س) باشی.👧🏻💚
علی و اسماء و امین هم بودن.طبق معمول مسئولیت مفرح کردن جمع اولش با من بود.کم کم امین هم وارد شد و با محمد کلی همه رو خندوندن.😀😁😂😃😄
محمد فردا بعدازظهر میخواست بره.امین بیشتر حواسش به من بود.منم طبق معمول #حفظ_ظاهر میکردم.از وقتی امین رفته بود احساس پیری میکردم.ولی الان بیشتر دلم میخواست بمیرم.
دیگه تحمل این سختی ها واقعا برام سخت بود.😣
گاهی آرزوی مرگ میکردم بعد سریع #استغفار میکردم.
گاهی به خدا شکایت میکردم که دیگه بسمه،بعد سریع استغفار میکردم.
گاهی مستأصل میشدم،
گاهی کم میاوردم.کارم مدام ذکر گفتن و استغفار و استغاثه بود.😞😣😖
روز بعد همه ناهار خونه ما بودن.امین زودتر از همه اومد.حال و هوای خونه ما براش جالب بود.خونه ما همه میگفتن و میخندیدن و سعی میکردن وقتی با هم هستن خوش باشن.گرچه لحظات گریه هم داشتیم ولی از #نارضایتی_نبود.
امین تو کارهای خونه و ناهار و پذیرایی کمک میکرد.علی و خانواده ش هم اومدن.مثل دفعه قبل محمد زودتر تنها اومد.
اول علی بغلش کرد.چند دقیقه طول کشید.بعد امین بغلش کرد.امین حال و هوای خاصی داشت.دوست داشت جای محمد باشه و بتونه بره سوریه.بعد امین نوبت من شد.دل من آروم شدنی نبود.
هیچی نمیگفتم.اشک میریختم بی صدا.
فقط میخواستم...😭🤐
ادامه دارد...
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
بسمه تعالی
💐💐💐
با سلام. عزیزان با توجه به خشکسالی شدید در سالهای متوالی و بحران آب و کشاورزی و تبعات آن بر زندگی همه ما و فرمایشات امام خامنه ای در دیدار نخبگان بر لزوم جدی گرفتن بحران آب و احتمال جنگ مناطق کشور در آینده بر سر آب، همانطور که اولین جرقه های این بحران امنیتی را در تجمع مردم اصفهان، در زاینده رود شاهد بودیم
و...
تصمیم گرفتیم یک ختم زیارت عاشورا برای بارش باران و نزولات جوی پربرکت و لبریز، به مدت ۴۰روز برداریم و ثواب هر روز زیارت را هدیه به یک شهید کنیم تا آنها نیز برای باران دعا کنند و کشور ولایت را تنها نگذارند. لطفا شرکت کنید و به دوستان اهل نفس و اهل توسل خودتان نیز نشر دهید. 🌹
این ختم از روز دهم(10) آذر ماه۱۴۰۰ شروع و بیستم(20)دی تمام خواهدشد.
هرساعت شبانه روز توانستید. ساعت خاص نمیذاریم تا تعداد بیشتری شرکت کنند.♥️
اجر شما با شهدا و مادر شهدا حضرت زهرا سلام الله علیها...🙏
یک نکته مهم
✍البته نام بردن از این شهدا، کاملا اختیاری است؛ اینها را برای نمونه نام بردیم که کسی معطل نماند و چه بهتر که از #شهدایغریب اقوام، شهر و محله خود هم در این #کارمعنوی یاد کنیم.
شهید هر روز را حتما نام ببرید:
🌹شهدای مدافع حرم:🌹
۱.شهید قاسم سلیمانی و والدینش🌹
۲.شهید حسین همدانی🌹
۳.شهید محسن حججی
۴. شهید مصطفی صدرزاده
۴.شهید محمدرضا دهقان
۵.سهید مجید قربانخانی
۶. شهید حسین مهرابی
۷.شهید مهدی نوروزی
۸.شهید ذوالفقاری
۹.شهید عبدالله باقری
۱۰. شهید محرم ترک
۱۱.شهید امین کریمی
۱۲. شهید بابک نوری هریس
۱۳. شهید اصغر پاشازاده
۱۴.شهید جواد جهانی
۱۵.شهید محمدحسن خلیلی
۱۶.شهید محمد بلباسی
۱۷.شهید جواد محمدی
۱۸.شهید سید یحیی براتی
۱۹.شهید محمودرضا بیضایی
۲۰.شهید رضا حاجی زاده
🌹🌹شهدای دفاع مقدس:🌹🌹
۲۱.شهید ابراهیم هادی
۲۲.شهید عبدالحسین برونسی
۲۳.شهید محمود کاوه
۲۴.شهید علی چیت سازیان
۲۵.شهید ابراهیم ستاری
۲۶.شهید حسین علم الهدی
۲۷.شهید محمد ابراهیم همت
۲۸. شهید شاهرخ ضرغامی
۲۹. شهید مهدی و حمید باکری
۳۰.شهید محمد جواد جلائی
۳۱.شهید یونس زنگی آبادی
۳۲.شهید مهدی زین الدین
۳۳.شهید محمد جهان آرا
۳۴.شهید مصطفی چمران
۳۵.شهید سید علی هاشمی
۳۶. شهید ابوالفضل جلائیان
۳۷.شهید حسین خرازی
۳۸.شهید ابوالفضل رفیعی
۳۹.شهید رضا نورمحمدی
۴۰.شهدای گمنام
هر روز در کنار #استغفار فراوان: (حداقل روزی ۷۰مرتبه)، زیارت را با دعای فرج آغاز و به شهید آن روز توسل و به او هدیه کنید. بخواهید نزد امام حسین درخواست ما را بگویند.
از همگی دوستان قبول باشد...🌹
♥️گسترده نشر بدهید تا تعداد زیادی این ختم را بگیرند.♥️
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani