eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
393 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب : ناقوس‌هابھ‌صدا‌درمۍ‌آیند ! ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ سرگئي پرسـید : «و حـالا داریـد براۍ موعـظھ‌تان از نھج‌ البلاغھ یادداشـت برمی‌دارید؟» کشیش گفت : «بله علی درباره دنیا و آخرت و آیین زندگی مطالبی دارد ڪه بیان آنها مرا از سخنرانی‌های کلیشه‌ای وتکراری نجات می‌دهد. می‌خواهم این بار از زبان علی با مردم صحبت کنم. » سرگئی با تعـجـب پرسید : «و بھ آنـھا می‌گویی ڪه این سخنان، سخنانِ علی است؟» کشیش‌پاسخ‌داد: «باخودم فکر می‌کنم چھ عیبی‌دارد اگر مردم بداننـد آنـچھ شنیده‌اند سخنان علی است ؟!» سرگئی گفت : «ولۍ پدر ! این کار بھ نوعی تبلیغ دین اسلام است.» ڪشیش تبسمۍ ڪرد و گـفت : « نه سرگئی ! تبلـیغ نیست ؛ در واقـع آرام کردن دل‌هاست. ڪلامی ست کھ بھ مردم آرامش خواهد داد.» Γ@bashohadat🕊-
تهیه شده تیهه خود بنده کپی حرام❌
😍داستان زیبای π 😍 در زمان های بسیار قدیم مهمانی بزرگی برای اعداد در آن زمان برگزار شد. عدد یک با تمام شکوهش آنجا بود. عدد دو با تمام اعداد زوج به دنبالش وارد شدند و تمام اعداد اول آمده بودند. حتی بعضی از کسر ها مانند۱/۲ و ۱/۴ و ۲/۳ هم بودند. چند ریشه مانند ۲√و ۷√ هم که تازگی از اضلاع یک مثلث قائم الزاویه با وتر ۳ بدست آمده بودند حضور یافتند. اما سر و کله ی π که پیدا شد همه پرسیدند:" چه کسی شما را دعوت کرده است؟" π پرسید:" منظورتان چیست که چه کسی مرا دعوت کرده، من هم یک عددم." گفتند:"بله،اما شما جایتان را بر روی خط اعداد می‌دانید؟" و π پرسید:" ۲√ چی؟"  ۲√ جواب داد:" به لطف فیثاغورث و استفاده از پرگار، من دقیقا می‌دانم به کجا در خط اعداد تعلق دارم." π شرمنده شد و رنجید اما گفت:"کمی بعد از ۳ " همگی پرسیدند:"اما دقیقا کجا؟" چون عدد یک مقسوم علیه مشترک تمام اعداد است، دلش برای π سوخت و گفت:"بیایید این امکان را به او بدهیم که خودش توضیح دهد." آنگاه π داستانش را آغاز کرد: "همانطور که می‌دانید، ابتدا بابلیان مرا کشف کردند. تعدادی از کاتبان باستانی دایره هایی با شعاع های مختلف ترسیم کرده اند. کاتبی با دوبرابر کردن شعاع، قطر هر دایره را بدست آورد و صرفا برای تفریح تصمیم گرفت قطر ها را دور دایره ها بچرخاند و با کمال شگفتی دید صرف‌نظر از اندازه ی دایره، قطر های پیچیده دور دایره کمی بیش از ۳ است. این کشفی هیجان‌انگیز بود. این خبر به سرعت در سراسر جهان از مصر تا یونان و چین منتشر شد. مردم سراسر جهان درباره ی من اطلاع پیدا کردند. اما به دلیل ارتباط ویژه ی من با دایره روش های جدیدی برای مساحت و محیط دایره با استفاده از من در محاسباتشان پیدا کردند. آن‌ها مشتاق پیدا کردن اندازه ی دقیق من بودند‌‌. قصد جسارت ندارم اما آن‌ها می‌دانستند که من عددی معمولی نیستم،به ویژه به این دلیل که به عددی کاملا شبیه من بر نخورده بودند. آن‌ها نمی‌توانستند مرا از معادلات جبری معمولی خود استخراج کنند، بنابراین بعد ها مرا غیرجبری نامیدند. احتمالا اطلاع یافته‌اید که از یافتن نام دقیق یک عدد برای من صرف‌نظر کردند. من از π راضی‌ام. کاملا برای من مناسب است. اما نه،می‌دانید بعضی از ریاضی‌دان‌ها چقدر یک دنده‌اند، آن ها می‌خواستند هرچه می‌شود دقیق‌تر باشند. پس قرن ها پس از آن تا امروز، برای محاسبه ی من با تقریب دقیق تر ابزار ها و روش های جدیدی ابداع کرده‌اند. در تورات دوبار از من یاد شده و مقدارم ۳ به شمار آمده است. ریاضی‌دانان مصری از ۳.۱۶ درمورد من استفاده می‌کردند و بطلمیوس مرا درسال ۱۵۰ میلادی ۳.‌۱۴۱۶ برآورد کرده بود‌. ریاضی‌دانان می‌دانند که هرگز مقدار دقیق مرا بدست نمی‌آورند. اما به رساندن من به مرتبه های اعشاری هرچه بیشتر ادامه می‌دهند. نمی‌توانید تصورش را بکنید که همراه داشتن تمام آن مرتبه های اعشاری چه بار سنگینی است. اگر از حسابان و کامپیوتر استفاده شود به میلیون ها رقم اعشاری می‌رسم. آن‌ها می‌گویند برای محاسبه ی چیز های مختلفی مانند: حجم، مساحت، محیط و هرآنچه با دایره،استوانه و کره ارتباط دارد وجود من ضروری است. در احتمالات نیز نقش مهمی دارم و با تقریب اعشاری میلیونی من، کامپوتر های جدید امروزی برای نشان دادن توانایی و آزمایش دقت و سرعت خود به من اتکا دارند." یک فریاد کرد" دیگر چیزی نگویید. من اطمینان دارم همه‌ی ما می‌پذیریم که عددی پرآوازه ای چون π باید جز ما به شمار آید. سرانجام می‌دانیم که هریک از ما نقطه ی خود را برروی خط اعداد داریم. هیچ عددی نمی‌تواند جای عدد دیگری را بگیرد. π جای خود را دارد. دانستن جای دقیق نقطه ی او چندان مهم نیست." سه یکی از اعداد مرموز فریاد زد"موافقم" ۲√گفت" من فکر می‌کنم π کمی رمزگونگی،تنوع و هیجان به این گردهمایی بخشیده است." اعداد دیگر فریادبرآوردند"خوش آمدی" و π گفت"بیایید جشنمان را ادامه دهیم. بیایید شروع به شمردن کنیم." ❤️❤️❤️❤️ Γ@bashohadat🕊- 💥💥💥💥
بِسْمِ‌ࢪَبِّ‌اَلمَھْد‌‌؎☁️
╔‌↯﷽🌿╝ صبحمان‌ࢪا‌... با‌سلامے‌بہ‌مۅلآ﴿عجل‌الله﴾آغاز‌میڪنیم! اَلسَلامُ‌عَلَیڪ‌یا‌مۆلانا‌یا‌صاحِبَ‌الزَمان🖐🏻 Γ@bashohadat🕊-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
`🌿↵ رو؎دیواࢪ‌دل‌خود‌بنویسید،✍🏻 خــــــدا‌هست😉☝️🏻 Γ@bashohadat🕊-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🖇 ________ زنگ زد گفت:سامان همین الان وسایلتو جمع کن، دو روز بریم قم گفتم: بابک جان میشه چند روز دیگه بریم؟گفت:نه همین الان! با اصرارم که بود دوتایی راه افتادیم از رشت رفتیم قم اونجا ازش پرسیدم: بابک این‌ همه عجله و اصرار برای چی بود؟!گفت: برای‌ فرار‌ از گناه‌! اگه میموندم رشت، دچار‌‌‌‌ ‌یه‌ گناه‌ میشدم برای همین‌ اومدم‌ به‌ حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)‌ پناه‌ آوردم به روایت رفیق شهید 👈🏾شهدا اینجوری از گناه فرار میکردن🏃‍♂ اون وقت ما گاهی با دستای خودمون خودمونو تو معرض گناه قرار میدیم🙂💔 😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥜 بیا‌چشمامونو‌ببندیم‌'🙈' و‌‌‌‌از‌ته‌دل‌بگیم...'🗣' خدایا‌شڪرت‌بابتِ‌همہ‌چے!'🤲🏻' 🌸 Γ@bashohadat🕊-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌﹝🤝﹞ عید‌غدیر، عید‌ِ"برابری‌‌"و"برادری‌"است☺️. 😍 ❤️ ✨ Γ@bashohadat🕊-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ⚡️ ⬅️وقتی می‌خواهند برای من و تو جوک بگویند.. می گویند یک روز ”غضنفر”! در صورتی غضنفر یعنی ”شیر ، مرد با صلابت و قوی” و از قضا یکی از القاب حضرت علی علیه‌السلام است.. وقتی یک چیز از مــُــد افتاده به آن می گویند ”جــواد”! و جواد به معنای ”بخشنده و سخاوتمند” است.. و از قضا از القاب امام محمدتقی علیه‌السلام است.. از اسم ”بتول” برای مسخره کردن استفاده می‌کنند! در صورتی که بتول یعنی ”پارسا و پاکدامن” که به صورت خیلی اتفاقی از القاب حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و حضرت مریم سلام‌الله‌علیها هم هست. در فیلم‌ها نام‌های ”تقی و نقی” را به هزل می‌آورند! و تقی یعنی ”با تقوا و پرهیزگار” و نقی به معنای ”پاک و پاکیزه” است.. و اتفاقا از القاب امام جواد علیه‌السلام و امام هادی علیه‌السلام است.. وقتی می‌خواهند بانوان نیروی انتظامی را مسخره کنند می‌گویند: ”فاطی کماندو”! که اسم حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها به سخره گرفته می‌شود.. و یا به جای نام مبارک حضرت ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام می‌گویند: حرضت ابرفرض! وقتی می‌خواهند بگویند فلانی خودش را به آن راه زده می‌گویند: خودش را زده به کوچه علی چپ! و به کسی که زیاد حرف می‌زند می‌گویند: این حرفها برای فاطی تمبان نمی‌شود! خدا لعنت کند دشمنان اهل بیت را با این جملات اهانت بار که ترویح دادند و قبحش را برای مان آشکار نکردند.. حال این ما شیعیان و این ارادت ما به اهل بیت علیه‌السلام! در مبارزه با این فرهنگ غلط سهیم باشیم نگذاریم در طنزها و جوک هایشان از اسامی مقدس ائمه هدی علیه‌السلام استفاده کنند.. !!! لطفاً با هر تواني كه داريد منتشر كنيد !!! ادمین ❤ Γ@bashohadat🕊- ‌ ♥️♥️♥️
☀️ 💠 حضرت زهرا سلام الله علیها: همانا سعادتمند کامل و حقیقی کسی است که امام علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد. 📙 امالی صدوق ص ۱۸۲ @bashohadat
دستان گرم پیامبر از وقتی قحطی آمد،سفره های بیشتر مردم خالی از نان وغذا شده بود.کار تجارتِ ابوطالب نیز خوب پیش نمی رفت.ابوطالب فرزندان زیادی داشت.دیگر نمی توانست به اندازه ی کافی غذا برای خانواده اش تهیه کند.اوبسیار نگران و پریشان بود.محمدّ پسر برادر ابوطالب،با خدیجه ازدواج کرده بود.خدیجه زنی ثروتمند بود.محّمد نزد عمویش عباس رفت.عمو هم مردی ثروتمند بود.از حال و هوای خانه ی ابوطالب برای عمویش بازگو کرد.محّمد به عمویش پیشنهاد داد تا در نگهداری فرزندان ابوطالب به او کمک کنیم.عموی پیامبر از این پیشنهاد خوشحال شد و هر به سوی خانه ی ابوطالب حرکت کردند.درِ خانه ی ابوطالب به صدا در آمد.یکی از بچه ها در را باز کرد و گفت:《عمو و پسرعمو آمده اند.》ابوطالب از دیدن آن ها خوشحال شد و به آنها خوش آمد گفت.بچه ها نیز خیلی خوشحال بودند.محّمد امین جوانی سی و شش ساله بود.او پسر عبدالله برادر ابوطالب بود.محّمد شروع به صحبت کرد:《عمو جان!این روزها سخت شده،اگر شما اجازه بدهید می خواهیم به شما کمک کنیم.هر کدام از ما سرپرستی یکی از فرزندان شما را به عهده میگیریم.》ابوطالب گفت:《خداوند به شما خیر بدهد شما خیلی با محبت هستید اما صبر کنید باید با مادرشان هم صحبت کنم .》 ابوطالب از پیشنهاد برادر و برادر زاده اش بسیار خوشحال شده بود و سپردن سرپرستی دو فرزندش،به برادر و برادر زاده اش یعنی آسایش و راحتی بیشتر همه خانواده است؛ ولی دور شدن از فرزندانش نیز خیلی سخت بود؛ ابوطالب با همسرش مشورت کرد. فاطمه بنت اسد همسر و مادری، بسیار مهربان بود.هرگز دلش نمی خواست از فرزندانش جدا شود؛ بغض گلوی هر دو را گرفته بود، ولی تحمل گرسنگی بچه ها و دیدن سفره خالی، برای آنها بسیار سخت تر بود. هر دو با چشمانی گریان قبول کردند مدّتی از فرزندانشان دور باشند ابوطالب و همسرش تصمیم گرفتند عقیل و طالب او را نزد خود نگه دارند و دو فرزند دیگر را به برادر و برادر زاده است؛ بسپارند عباس سرپرستی جعفر را انتخاب کرد. محمد نیز سرپرستی علی را برگزید، محمد دستهای کوچک علی را در دستانش گرفت، تا او را به خانه ببرد؛ ناگهان محمد به به یاد چند سال قبل افتاد، که ابوطالب سرپرستی اش را به بر عهده گرفت؛ پیامبر چند سال در خانه ابوطالب زندگی کرده،و با مهربانی های مادر علی بزرگ شده بود.هر چهار نفر با لبانی خندان از خانه ابوطالب خارج شدند؛ علی پسر بچه‌ای شش ساله بود. او از همه خوشحال تر بود. او حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را خیلی دوست داشت پیامبر نیز علی را خیلی دوست داشت او را کنار خود می خواباند مرتب او را در آغوش می کشید غذا دهانش می‌گذاشت پیامبر برای تربیت علی بسیار دقت می‌کرد
داستان مهمانی بزرگ حضرت محمد چهل ساله بود که به پیامبری رسید،علی نخستین مردی بود که به او ایمان آورد آن زمان علی تنها ۱۰ سال داشت ۳سال پیامبر فقط به صورت پنهانی مردم را به اسلام دعوت می‌کرد. پس از سه سال خدا دستور داد، تا دعوت به دین اسلام را آشکار کند؛ابتدا باید نزدیکانش را به دین اسلام دعوت می کرد. یک مهمانی در خانه پدر حضرت علی برگزار کردند .حدود ۴۰ نفر از فرزندان جدش عبدالمطلب را دعوت کرد؛ پیامبر دستور داد با کمی گوشت، غذای خوشمزه ای درست کنند. مهمانان آنها با دیدن آن غذای اندک پیامبر را مسخره کردند و گفتند این آبگوشت غذای یک نفر هم نیست. چطور می‌خواهد شکم همه ما را سیر کند؟ پیامبر با آرامش و مهربانی به مهمانان نگاه کرد سپس فرمود:با نام خدا شروع کنید و بخورید. همه شروع کردند به غذا خوردن؛ شاید برخی بیشتر می خوردند تا غذا کم بیاید و پیامبر خجالت زده شود اما همه سیر شدند. ابولهب خیلی شگفت زده بود رو به مهمان ها کرد و گفت این مرد شما را سحر کرده است نمی‌بینید با قضایی اندک چطور شماها را سیر کرد؟ پیامبر به آنها اجازه نداد مهمانی را با این حرف ها به هم بریزند بعد از غذا بلند شد و گفت خداوند مرا به سوی شما فرستاده است خداوندی که قادر و تواناست ست و هر کاری را که بخواهد انجام میدهد به من دستور داده تا شما را به دین اسلام دعوت کنم من باید همه مردم را بدین خدا دعوت کنم از میان شما چه کسی حاضر است مرا در این ماموریت بزرگ یاری کند؟ همه ساکت شدند و با تعجب به هم نگاه می کردند از میان همه مهمان ها،علی برخاست و حمایت خود را از پیامبر اعلام کرد؛پیامبر به آن اشاره کرد که بنشین. علی نشست. پیامبر دوباره پیام خدا را به گوش خویشاوندانش رساند و گفت هرکس مرا در این مأموریت الهی یاری کند وزیر برادر و جانشین من خواهد بود چه کسی مرا یاری میکند؟ این بار هم هیچکس از جایش تکان نخورد. فقط همدیگر را نگاه می کردند؛ دوباره علی از جایش بلند شد و اعلام آمادگی کرد. در آن زمان فقط ۱۳ سال داشت. پیامبر با لبخندی به او اشاره کرد که بنشیند. پیامبر می خواست هیچکس بهانه‌ای نداشته باشد و کسی بعدها نگوید تو به ما وقت ندادی که خوب فکر کنیم. حضرت محمد(ص) برای بار سوم رو به مهمانها کرد و فرمود اگر کسی مرا در این کار سخت یاری کند،وارث و جانشین من خواهد بود.بلند شد و پیامبر او را نزد خود آورد. دست او را گرفت و به مهمانان نشان داد؛ سپس فرمودند از امروز علی وزیر و جانشین و برادر من است.آنجا بسیار شلوغ شد و پیامبری حضرت محمد و جانشینی حضرت علی را مسخره می کردند. ابولهب عموی محمد بود. پیامبر بودن او را قبول نداشت. رو به برادرش ابوطالب کرد و گفت خیلی خنده‌دار است از امروز باید تو پیرو دین برادرزاده و فرزند ۱۳ ساله ات باشی؛ مهمانها می خندیدن و پیامبر را مسخره می‌کردند و با بی توجهی از خانه ابوطالب بیرون رفتند