eitaa logo
در محضر علما
134.4هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
87 فایل
🌷روزی چند جمله عالی از اهلبیت؛ علما و شهدا در این کانال به شما 🎁هدیه می‌کنم تا روی آن‌ها تفکر کنیم و آرامش معنوی پیدا کنیم.♥️ کپی از مطالب این کانال مشروط بر صلوات بر محمد و آل محمد حلال است. 💌ارتباط با من: @Admine_etemad . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
از آخرین سخنان آیت الله شیخ محمد کوهستانی(رض): مگر راهی غیر از خدا هست؟؟؟ @ganjeneh_marefat
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟ داستان را حتماً بخوانید...... مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجد شد. در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را عوض کرد و راهي مسجد شد. در راه مسجد، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجد دو بار به زمين افتاديد.))، به خواطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند. مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد: ((من شما را در راه مسجد ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به  مسجد مطمئن ساختم. ✅نتيجه داستان:✅ کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد. @ganjeneh_marefat 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊 شهیدی که قبل از شهادتش قبرش را به اندازه بدن بی سرش کنده بود!! شهید شیرعلی ، در عملیات فتح بستان ، موج انفجار مجروحش کرد ، تمام بدنش از کار افتاده بود ، وقتی شهدا را جمع می کنند ، او را در پلاستیک می پیجند و همراه بقیه شهدا به سردخانه می دهند ، صداها را می شنید اما نمی توانست حرف بزند یا حرکتی کند .  در آن حال به امام حسین متوسل می شود به آقایش می گوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم ، پس شرمنده ام نکن.  وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند کیسه ای که شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق کرده است ، کیسه را باز می کنند می بینند هنوز زنده است ، اکسیژن وصل می کنند و به بیمارستان منتقلش می کنند.  به یارانش می گوید: من از خدایم خواسته ام تا جلو امام حسین شرمنده نشوم ، وقتی شهدا وارد محشر می شوند چگونه سر بر بدن داشته باشم و به حضور امام حسین برسم.  همسرش می گوید: چهلم شهید دستغیب بود ، حاجی شیرعلی در دفتر کارش با چند همرزم دیگر نشسته بود ، تلفن زنگ می خورد ، یکی از دوستان گوشی را برمی دارد ، روی ترش می کند ، عصبانی می شود ، حاجی می گوید پشت تلفن با کسب بد سخن نگو ، دوستش گوشی را به شیرعلی جبهه ها می دهد ، آنطرف نفری از گروه منافقین به او می گوید ، دستغیب را کشتیم حال نوبت توست ، حاجی به او می گوید آنچه خدا بخواهد همان می شود .  شهید سلطانی از مدتها قبل برای شهادت آماده بود ، قبر خودش را در کتابخانه مسجد با دست خودش آماده کرد، شبها در آن قبر می نشست و با خدایش راز و نیاز می کرد، بارها قبر را اندازه گرفته بود و برای خودش جای سر نگذاشته بود.  سردار بی سر ، می دانست که مولایش شرمنده اش نخواهد کرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای از جبهه دشمن تن بی سرش را بر زمین جای می گذارد.  پیکر بی سر شهید سلطانی ، دوازدهم فروردین سال 61 در قبری که با دستان خودش ، درکتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده کرده بود ، خلوت و پناهش بود ، به خاک سپردند.خوشا به سعادتش... به ما بپیوندید 👇 👇 👇 👇 👇 @ganjeneh_marefat 🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃🕊🍃🌹🍃
عکس بدن بی سر شهید شیرعلی سلطانی 👆👆👆👆 به ما بپیوندید. @ganjeneh_marefat
پنجشنبه است همان روزی که دل میگیرد روزی که دل,دلتنگ میشود واسه عزیزانی که در کنار ما نیستند روحشون شاد و یادشون گرامی🙏 با ذکر صلوات و فاتحه @ganjeneh_marefat
🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹 "زیارت اهل قبور" 🌷بسم الله‌الرحمن‌الرحیم السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّد رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ:🌷 ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ٍو َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨ برای شادی روح درگذشتگان از جمله بد وارث وبی وارث ،شهدا و اموات اعضای گروه ،فاتحه مع الصلوات 🌷 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌷 ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد ٍو َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨ @ganjeneh_marefat 🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹🕯🌹
🌹خوش بحال آنان که نمازشان را اول وقت همراه امام زمانشان می خوانند🌹 🌅حی علی الصلوة🌅 @ganjeneh_marefat
🍃🌸 🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿 ‼️ 🔴ربا یا نزول خوردن جنگ با خدا و رسول خداست... خیلی گناه بزرگی هست... حتی از زنا هم بالاتر... اما از ربا که این همه گناه بزرگی هست... یک چیز مهمتر هم وجود داره! گناهی بزرگتر از ربا و زنا؟ گناهی به نام بردن مسلمان! :  درهمی كه انسان از ربا به دست می‌آورد گناهش نزد خدا از سی و شش بزرگتر است و از هر ربا بالاتر، مسلمان است. ، یکی از راههای بازی با آبروی مسلمان است. •| تفسير نمونه،ج ۲۲،ص ۱۸۹ @ganjeneh_marefat 🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍃🍁 🍃🍁 🍃 ❤ : 🔻هرگاه ياد من بر بنده‌ام غالب شود، 👈 خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم 🔻و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم، 👈 عاشق من شود و من نيز عاشق او گردم 🔻و چون عاشق يكديگر شديم، 👈 حجاب ميان خود و او را بردارم وعشق خود را بر جان او چيره گردانم، ⬅️ چندان كه مانند ديگر مردم دچار سهو و غفلت نمى‌شود؛ ✅ سخن اينان،سخن پيامبران است؛ اينان قهرمان واقعى هستند.🌺🍃 📗 میزان‌الحکمه/ج۴/ص۲۳۵ @ganjeneh_marefat 🍃 🍃🍁🍃 🍃🍁🍃🍁🍃 🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃 🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
گاهی خداراصدابزن. بی آنکه بخواهی ازاوگله کنی بی آنکه بگویی چرا ای کاش. و بی آنکه نداشتن ها و نبودن ها را به او نسبت بدهی. گاهی خدا را به خاطر خدا بودنش صدا بزن. @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو به به نیت علیه السلام السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین @ganjeneh_marefat
💫به رسم هرشب 💫 به نیت فرج آقا امام زمان(عج) 🌟میخوانیم دعای فرج را💐 @ganjeneh_marefat
animation.gif
1M
الهی دریای زندگیتون پر از امواج زیبای سلامتی آسمون دلتون خالی از ابرای غم و ناراحتی و ساحل عمرتون پر از ماسه های برکت باشه شبتون مهدوی🌼 @ganjeneh_marefat
سـلام ای روزی دهنده ےبےمنت یقین داریم دری بستہ نخواهدشد مگرقبل ازآن دری گشوده گردد پـس امروزمارابہ سمت درهای گشوده ازرحمتت هدایت کن تا بهترینهانصیبمان گردد @ganjeneh_marefat 🔮💜🔮💜🔮💜
صبحتان معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص)🍃 به رسم ادب هرصبح: 🌹السلام علیک یابقیة الله(عج) 🌹السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع) 🌹وصلی الله علی رسول الله وآل رسول الله ورحمة الله @ganjeneh_marefat
وقتی خدا هست 🌸 هیچ دلیلی برای نا امیدی نیست❌ روزتون سرشار از معجزه ات الهی🌸 سلام 🌸صبحتون پُر امید 🌸 @ganjeneh_marefat
آیت الله بهجت(ره): 🔵فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمیخرند 🔵اشک بر سید الشهدا(ع)را مثل دانه دُرّی برایش نقد میکنند 📚رحمت واسعه،ص257📚 💎 @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 حجت الاسلام دانشمند ‌ 🎬 امام زمانی باش؛ یه رنگ باش‼️ کلیپی دردناک از دختران شیعه 💎 @ganjeneh_marefat
جمعه ها،بغض من انگارگلو گیرتراست فکروذهنم،به تووچشم تو درگیرتراست     مثل هرجمعه دلم حس عجیبےدارد حس دیدارتواین جمعه کمےبیشتراست ✨السلام علیک یا صاحب الزمان اللهم عجل لولیک الفرج🙏🌹 @ganjeneh_marefat
تولد انسان، روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن... بنگر در این فاصله چه کردی..؟ گرما بخشیدی، یا سوزاندی... @ganjeneh_marefat
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂 🍂 مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد. فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟ در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد. بروید از قصاب بگیرید تا اینکه او مریض شد احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد. هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود... همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد. او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت..!! @ganjeneh_marefat 🍂 🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🌹🍃💫🕊🌹🍃💫🕊🌹🍃💫🕊 🌹🍃🕊💫🌹🍃🕊💫🌹🍃 امام زمان (عج): من مظلوم ترین فرد عالم هستم ✍مرحوم حجه الاسلام آقای حاج سید اسماعیل شرفی از شخصیت های دلسوخته ای بود که چند بار خدمت حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) مشرف شده بود. ایشان یکی از تشرفات خود را این گونه نقل نموده است: به عتبات مقدسه مشرف شده بودم و در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشغول زیارت بودم چون دعای زائرین در بالای سر حرم مطهر امام حسین علیه السلام مستجاب است، در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک مولایم حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مشرف گرداند و دیدگانم را به جمال بی مثال آن بزرگوار روشن نماید. مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد، گرچه در آن هنگام حضرتش را نشناختم ولی شدیداً مجذوب آن بزرگوار شدم، پس از سلام از ایشان سؤال کردم: شما کیستید؟ آقا فرمودند: انا اول مظلوم فی العالم (من مظلوم ترین فرد عالم هستم) من متوجه نشدم و با خود گفتم: شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالم می دانند. در این هنگام ناگهان متوجه شدم که کسی در کنارم نیست. اینجا بود که فهمیدم مظلوم ترین فرد عالم کسی جز امام زمان (ارواحنا فداه) نیست، و من نعمت حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم. 📚 منبع:شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج 3 ص 159 و ج ۲، ص ۲۳۰٫ @ganjeneh_marefat 🌹🍃🕊💫🌹🍃🕊💫🌹🍃🕊💫
قبرها پر است از جواناني که میخواستند در پیری توبه کنند‌.....😔😔😔 💎 @ganjeneh_marefat
🌟💫🌟💫🌟💫 📖 به آسمان رود و کار آفتاب کند ✨تا انتها بخوانید لطفا لطفا👇 🔹فاضل بزرگوار، سید جعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرضه مى دارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟ شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى. چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد، به او بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مى شود و عرضه مى دارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید؟ بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید سخن همان است که گفتم. اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن. اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانه آن راجه را مى گیرد. مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد تعجب مى کنند. وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند. چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد. طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید به آسمان رود و کار آفتاب کند. راجه فورا پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود پرسید چه خبر است؟ گفت مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد. همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژه خود نشست. نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود (از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است. یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید. چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید شرح این داستان چیست؟ راجه گفت من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم. یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود. به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد. پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید. دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت مصراع اول چه بود؟ راجه گفت من گفته بودم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند. طلبه گفت مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: «به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند» وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق در حق عبد چه خواهد کرد؟ 📚 منبع: عبرت آموز، حسین انصاریان @ganjeneh_marefat 🌟💫🌟💫🌟💫