eitaa logo
در محضر علما
134.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
87 فایل
🌷روزی چند جمله عالی از اهلبیت؛ علما و شهدا در این کانال به شما 🎁هدیه می‌کنم تا روی آن‌ها تفکر کنیم و آرامش معنوی پیدا کنیم.♥️ کپی از مطالب این کانال مشروط بر صلوات بر محمد و آل محمد حلال است. 💌ارتباط با من: @Admine_etemad . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
» #حدیـــث‌امــروز ❤️ پیامبر اڪرم (ص) : هرکه پیشـانـے #مادر خود را ببوسد از #آتــــش جهنم محفوظ می‌ماند 📚 نهج الفصاحه @ganjeneh_marefat
🌷 پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله): 🌿 اِنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيِّدُ الاَيّامِ يُضاعِفُ اللّه ُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِالسَّيِّئاتِ وَ يَرفَعُ فيهِ الدَّرَجاتِ وَ يَستَجيبُ فيهِ الدَّعَواتِ وَ يَكشِفُ فيهِ الكُرُباتِ وَ يَقضىفيهِ الحَوائِجَ العِظامَ وَ هُوَ يَومُ المَزيدِ ، للّه ِِ فيهِ عُتَقاءُ و طُـلَقاءُ مِنَ النّارِ ما دَعا بِهِ اَحَدٌ مِنَالنّاسِ وَ قَد عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرمَتَهُ اِلاّ كانَ حَقّـا عَلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ يَجْعَلَهُ مِن عُتَقائِهِوَ طُلَقائِهِ مِنَ النّارِ 🌸 روز جمعه ، سرور روزهاست. در اين روز ، خداوند خوبى ها را چند برابر مى كند و بدى ها و گناهان را پاك مى كند و درجات را افزايش مى دهد و دعاها را مى نمايد و و اندوه ها را برطرف مى سازد و حاجت هاى بزرگ را برآورده مى كند ، روز افزونى و فراوانى است. ☘ در اين روز، خداوند بسيارى را از مى رهانَدو آزاد مى كند. اَحَدى از مردم در اين روز دعا نكند، به شرط آن كه حق و حرمت آن را بشناسد، مگر آن كه بر عهده خداوند عزّوجلّ است كه او را از رها و آزادشدگان از آتش، قرار دهد. 📖 اصول كافى ، ج 3 🌴کانال گنجینه عرفان🌴 @ganjeneh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 الله_مجتهدی_تهرانی 🔹چه ذکری حفظ کننده ی ما از آتش جهنم می‌باشد؟ 🔰امام عليه السلام به صَباح بن سيّابِه فرمودند: 🔹آیا می‌خواهی به تو بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از آتش جهنم نگه دارد ؟ 🔸صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری حضرت فرمودند: بعد از سپیده‌ دم صد مرتبه بگو : ✨أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ✨ خداوند به برکت این ذکر، تو را از جهنم حفظ خواهد کرد. 📗 وسائل الشيعه ج۶، ص۴۷۹ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 👇👇👇 @ganjeneh_marefat
در محضر علما
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۲۸ و سعد دوست نداشت مصطفی با من همکلام شود.. که با دستش سرم را روی
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۹ مضطرب از من پرسید _بیماری قلبی داره؟ زبانم از دلشوره به لکنت افتاده.. و حس میکردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس میکردم _تورو خدا یه کاری کنید! و هنوز کلامم به آخر نرسیده،.. سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد،.. ناله مصطفی در سینه اش شکست و ردّ خون را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید. هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده.. و سعد آنچنان با لگد به سینه مجروحش کوبید که روی زمین افتاد.. و سعد از ماشین پایین پرید... چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت،.. درِ ماشین را به هم کوبید.. و نمیدید من از وحشت نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده.. و آنچه میدیدم باورم نمی شد.. که مقابل چشمانم مصطفی در خون دست و پا میزد و من برای نجاتش فقط جیغ میزدم. سعد ماشین را روشن کرد.. و آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم _چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من میخوام پیاده شم! و از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانه ام از درد آتش گرفت و او دیوانه وار نعره کشید _تو نمیفهمی این بی پدر میخواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟! 🔥احساس میکردم از دهانش میپاشد.. که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را میدیدم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 کانال در محضر علما⇩⇩⇩ 🆔 @dar_mahzare_olma ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈