🌺🌺🌺🌺🌺
🌴تربت #سيد الشهدا (علیه السلام)🌴
نقل شده است كه : در #بغداد مردي فاسق و فاجر و خمار بود كه عمر خود را در اعمال نامشروع صرف كرده بود و مال بسيار داشت .
چون اجلش در رسيد وصيت كرد كه : ( چون مرگ را دريابد ، بعد از تجهيز و تكفين ، در #نجف اشرف دفنم كنيد ، شايد از بركت حضرت #علي عليه السلام خداوند عالم گناهان گذشته را ، بدان حضرت ببخشد ) . اين را گفت و جان به حق تسليم كرد . خويشان و اقوام او به وصيت او عمل نموده ، بعد از تجهيز نعش ، او را برداشته متوجه نجف اشرف شدند .
خدام روضه شاه ولايت در آن شب حضرت #علي عليه السلام را در #خواب ديدند كه آن حضرت بر سر صندوق حاضر شد و جميع خادمان آستان ملايك پاسبان را طلبيده و فرمود : ( فردا صبح مردي #فاسق را به اينجا خواهند آورد . مانع شويد و #نگذاريد كه او را در نجف دفن كنند كه #گناهان او از عدد ريگ صحراها و برگ درختان و قطرات باران بيشتر است ) . اين بفرمود و غايب شد .
چون صبح شد جميع ملازمان آستان بر سر قبر اميرالمو منين عليه السلام حاضر شدند و خواب خود را به يكديگر بيان كردند . همه اين خواب را ديده بودند . پس برخاستند و چوبها و سنگها به دست گرفته ، بيرون دروازه جمع شده ، همگي تا دير وقت به انتظار نشستند ، ولي كسي پيدا نشد . از اين جهت برگشتند و متفكر بودند كه چرا اين واقعه به عمل نيامد .
از قضا آن جماعتي كه #تابوت همراهشان بود ، در آن شب راه را گم كرده به بيابان #كربلاي معلي افتادند . چون روز شد از آنجا راه #نجف اشرف را پيش گرفته ، روانه شدند . چون شب ديگر شد ، باز حضرت شاه ولايت را در #خواب ديدند كه خدام را طلبيده ، فرمودند ( چون صبح شود همه بيرون رويد و آن تابوتي كه شب پيش شما را به ممانعت او امر كرده بودم ، با اعزاز و #اكرام هر چه تمامتر بياوريد و #ساعتي در روضه من بگذرانيد . بعد از آن او را در #بهترين جا دفن كنيد . )
خدام از شنيدن اين دو سخن منافي بسيار متعجب بودند .
از اين جهت به شاه ولايت عرض كردند : ( اي پادشاه دين و دنيا ! ديشب ما را منع فرمودي و امشب به خلاف آن در كمال شفقت و مهرباني امر فرموديد ، در اين چه سري است ؟ )
حضرت فرمود : ( شب گذشته آن جماعت راه را گم كرده ، به دشت كربلا افتادند؛ باد ، #خاك كربلا را در #تابوت آن مرد افشاند؛ از #بركت #خاك كربلا و از براي خاطر فرزندم #حسين عليه السلام خداوند از جميع تقصيرات او درگذشت و بر او رحمت كرد ) .
پس خادمان همگي بيدار شدند و از شهر بيرون رفتند . بعد از ساعتي تابوت آن مرد را آوردند و پس از تعظيم تمام ، آن را به روضه مقدس اميرالمو منين عليه السلام حاضر كردند و صورت واقعه را آن طور كه اتفاق افتاده بود بر آن جماعت نقل نمودند .
منبع:
کتاب داستانهاي شگفت انگيز از زيارت عاشورا و تربت سيد الشهدا (علیه السلام)
@ganjeneh_marefat
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🔴#زیارت_عاشورا
⬅️نسخه ای #گرانبها برای کسانی که گرفتاری #مالی دارند به این نسخه گرانبها عمل کنید👇
《زیارت عاشورا به #نیابت از امام زمان -عجل الله فرجه- :
#حاج_سید احمد اصفهانی -رحمه الله- ما را خبر داد و برای ما نوشت:
⬅️ من به #مسجد سهله مشرف بودم و روز #جمعه در حجره نشسته بودم؛ ناگاه #سید با وقاری که عمامه ای بر سر داشت بر من داخل شد، قبای فاخر و عبای قرمز پوشیده بود.
📌به آنچه در زاویه حجره شامل کمی کتب، بعضی ظروف و فرشی بود نظری کرد و فرمود:
⬅️برای #حاجت دنیا تو را کفایت می کند؛ تو هر روز #صبح به نیابت حضرت صاحب الزمان زیارت عاشورا می خوانی به قدر #کفایت، معیشت هر ماهت را از من بگیر که اصلا به #احدی محتاج نباشی.
《قدری پول به من داد و گفت:این کفایت یک ماه تو را می نماید.
⬅️رو به در مسجد رفت و من به زمین چسبیده بودم، زبانم بند آمده بود، هر چه خواستم #تکلم نمایم نتوانستم، و نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد.
📌همین که بیرون رفت مثل این که #زنجیرهایی از آهن بر من بود که باز شد و شرح صدری پیدا کردم. برخاستم و از مسجد خارج شدم، هر چه گشتم اثری از آن آقا ندیدم.
📙العبقری الحسان صفحه ۹۶۱
تألیف: آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@ganjeneh_marefat