🌸🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃
🍂
#شیخ_جعفر_مجتهدی
شنیدن ذكر جمادات
استاد محمدعلی مجاهدی حكایت كردند:
زمانی كه آقای مجتهدی به قم آمده بودند انس عجیبی به كوه خضر و مسجد جمكران داشتند تا اینكه در یكی از سالها تصمیم گرفتند یك اربعین، ده روز قبل از ماه مبارك رمضان تا آخر ماه، در كوه خضر بیتوته كنند.
در آن ایام دوستان آقا كمتر توفیق زیارت ایشان را پیدا میكردند مگر افراد نادری چون مرحوم حاج میرزا تقی زرگری كه از اوتاد و ابدال و بسیار مورد محبت آقای مجتهدی بودند.
مرحوم حاج میرزا تقی میگفتند:
یك روز چند نان مخصوص ( كسمه ) برای آقای مجتهدی تهیه كرده و قبل از افطار به طرف كوه خضر به راه افتادم، در آن موقع جاده قدیم كوه به صورت خاكریز و مارپیچ بود و بالا رفتن از آن بسیار صعب و دشوار، مخصوصاً برای افراد مسنی چون من. بعد از اینكه مقدار كمی از راه طی كردم پاهایم توان خود را از دست داده و اصلاً نمیتوانستم قدمی بردارم، كمی بر روی زمین نشستم، آنگاه تصمیم گرفتم برگردم، چون راه باقی مانده تا محل بیتوته آقای مجتهدی خیلی بیشتر از راهی بودم كه طی كرده بودم. در این فكر بودم كه ناگهان شنیدم آقای مجتهدی با صدای بلند فریاد میزنند؛
آقا میرزا تقی! یاعلی بگو، یك یا علی بگو و بالا بیا!
با كمال تعجب به اطراف خود نظر كردم ولی كسی را ندیده و مشكوك شدم!! در این موقع مجدداً صدای آقا بگوشم رسید كه فریاد میزدند :
آقا میرزا تقی! از مولا مدد بگیر، یك یا علی! بگو و بالا بیا.
فاصله من با ایشان خیلی زیاد بود ولی مرا با طناً دیده بودند و صدا میزدند، به هر حال بنابر فرمایش ایشان یك یا علی! گفتم كه برخیزم، یكمرتبه متوجه شدم گویا دو نفر زیر بغلهایم را گرفتهاند و چند لحظه بیشتر طول نكشید كه نزد ایشان بودم! سپس ایشان با كمی از همان نان مخصوص افطار كردند و با هم مشغول به صحبت شدیم، از جمله به ایشان عرض كردم: اینكه میگویند ذرات عالم همه لاإله إلا الله میگویند، در این موقع هنوز كلامم تمام نشده بود كه فرمودند:
آقا جان « میگویند» خیر، همین الآن مشغول به گفتن هستند بشنوید آقا میرزا!
هنگامی كه به اطراف نگاه كردم، كوه و سنگ و زمین و آسمان و دشت و دمن همه را یكپارچه در ذكر لا إله إلا الله دیدم كه با شنیدن آن طاقت نیاوردم و بی هوش گشتم...
@ganjeneh_marefat
🍂
🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🌸🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
قلم و کاغذی خواسته بود تا یک رباعی درباره حضرت ابوالفضل(ع) بگوید. پشت کاغذ کمی خط خوردگی داشت. با ناراحتی گفت: «اسم حضرت را بر روی کاغذ قلمخورده نمینویسند!»
به هر حال کاغذی فراهم شد. گفت: «حضرت ولیعصر(عج) میفرمایند: هرکس با این دو بیت به عمویم، قمر منیر بنیهاشم، حضرت عباس(ع) متوسل شود، حتماً حاجتش بر آورده خواهد شد.» بیت اول را خواند و تا بیت دوم را بخواند، حدود نیم ساعت با شدت تمام گریست. بیت دوم را خواند و باز نیم ساعت دیگر گریه کرد:
یادم ز وفای أشجع ناس آید وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری هیهات برادری چو عباس آید
📖لاله ای از ملکوت ص٢٢٩ ،٢٣٠
#شیخ_جعفر_مجتهدی
╭┅──────┅╮
🌹 @ganjeneh_marefat
╰┅──────┅╯