النقرس : ورم ووجع شديد في أصابع اليدين والرجلين إلى الآباط والأربيات
وجع المفاصل : ان يكون الوجع والورم فيها خاصة .
الفرسة : أن يتحدب الظهر قليلاً و يسمى الحدبة و ريح الفرسه أیضاً
الدَّوالی : عروق غلاظ كثيرة ملتوية متفننة الالتواء شديدة الخضرة و الغلظ تظهر في الساق
داءالفیل : ان تعظم الرجل [ وتغلظ حتى تفرط جداً ويكمد لونها وإذا طالت المدة تنفجر ]
📕 التنویر فی الاصطلاحات الطبیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
شونیز: بالضم سياه دانه حار يابس في الثالثة.
ينفع الحميات البلغمية و السوداوية نفعاً بيناً و مع الخل يزيل القوباء و هذا مجرب.
📕 جواهر اللغة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
در بیان احوال محللات مشهوره
1⃣🔹 از آن جمله کبر است : و او مفتح و محلل و ملطف است، سده ی جگر و سپرز را بگشاید، و صلابت او را تحلیل دهد، و تلطیف بلغم و معده و تنقیه او کند، و کرم معده و امعا را بکشد، و از او آنچه در نمک نهاده باشند شش و سینه و نواحی آن را پاک سازد، و ربو و ضیق النفس رطوبی را نافع بود.
2⃣🔹و از آن جمله پیاز محلل است : و او در تنبیه شهوت طعام، به غایت باشد، و او تا در سرکه بیشتر ماند، منفعت او بیشتر و مضرت او کمتر گردد، چه به سبب قبول اثر سرکه احداث عطش نکند، و صعود ابخره ی او به دماغ، منتفی گردد. و همچنان پیاز دشتی که آن را بصل الزیر گویند الا آنکه نزول او از معده به دیری باشد.
3⃣🔹 از آن جمله سیر محلل است: و او در منفعت مذکور از پیاز محلل قوی تر باشد، و با مردم سرد مزاج که طبیعت ایشان به جنس محللات مایل گردد و موافق تر باشد.
4⃣🔹و از آن جمله شلغم محلل است : و از این مذکورات طبع او به برودت مایل تر بود، و به سبب تحلیل رطوبت فضلیه او در سرکه از او نفعی حادث نگردد، و او مردم محرور و صفراوی را مناسب باشد.
5⃣🔹و از آن جمله بادنجان محلل است : و او در تفتيح سده و تخفیف بلغم معده و سایر منافعی که بر مخلّل ذکر رفت، مثل او باشد و تنبیه شهوت طعام در او بیشتر باشد، به سبب اجتماع حراقت و حموضت در او.
6⃣🔹و از آن جمله اشترغاز است : و او مسخن و ملطف است، لیکن جرم او از معده دیر منحدر شود، و غثيان آرد، و دماغ و اعصاب را زیان دارد، و سرکه بعضی از مضرت به اصلاح آرد و سرکه ی او معده را نافع بود، شهوت طعام را در حرکت آرد و بر هضم غذاهای غلیظ اعانت کند.
7⃣🔹 و از جمله خیار محلل است: و او سردی به غایت است، حرارت معده و جگر را تسکین دهد و تبرید آن،به حسب مقدار و قوت او باشد در سرکه، لیکن از معده دیر منحدر شود.
8⃣🔹 و از جمله ی محللات زیتون است : و از او آن چه سبز نارسیده باشد ، و او را در نمک آب، چندگاه بگذارند تا مرارت و عفوصت از او زایل گردد و او را «رسون الما» گویند، به سبب تعذّر استعمال او بی نمک و او، سرد و خشک است، در درجه ی اول، زیرا که غالب بر او جوهر قابض است و بدان سبب، معده را قوت دهد، و دباغت کند و شهوت طعام را در حرکت آرد و سرکه، اثر او را در این افعال قوی تر گرداند، و آنچه تمام رسیده باشد او را زیتون الزّیت گویند، به سبب کثرت حصول روغن از او و از این صنف آنچه تازه و رنگ او به سرخی گراینده باشد، طبع را قبض کند و معده را قوت دهد، و آنچه به غایت رسیده و سیاه باشد، گرم و خشک بود، در درجه ی اول و او سریع الفساد بود و معده را سست کند، و صداع آرد و چشم را زبان دارد، و تولید خلط سوداوی کند، لیکن تغذیه در او بیشتر باشد، به سبب دهنیت در او و سرکه بعضی از مضرات او کم کند،
و بالجمله تناول زيتون شهوت طعام را زیادت کند و طعام را از معده منحدر گرداند، و اگر زیتون بزرگ تمام رسیده با آبکامه خورده شود اطلاق طبع کند، و اگر آب زیتون خام را احتمال کند، سیلان رحم را دفع کند، و اگر با آرد جو بر شکم ضماد کنند، اسهال مزمن باز دارد.
📕 منبع: تحفة الدستور، شرف الدین طبیب شیرازی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
#سوال_۱۶۲
سلام
اعتدال حقیقی در عناصر ممکن نیست ........لازمه اش اینکه جسم مکان نداشته باشد ...... درست متوجه نمیشم لطفا توضیح میفرمایید؟؟
برداشت :
تعریف جسم : دامنه حرکت جوهری است.یعنی همان حرکت جوهری را در مرتبه نازله اش مشاهده کنیم،میشود جسم و اگر همین جسم را در مرتبه علت و مافوقش مشاهده کنیم میشود حرکت.
که جسم در نهایت حرکت متجسم است.
تعریف مکان: درنهایت،مکان جدای از جسم نیست.یعنی ما یک مکان عاری از هرچیزی نداریم.به تعبیر دیگر خلاء نداریم.باز به تعبیر دیگر ،مکان جسم،جدای از جسم نیست.بلکه مکان یک جسم،عین جسم است.از ابعاد آن جسم است.از اعراض آن جسم است.از اوصاف آن جسم است
تعریف زمان: زمان جوهری(حقیقت زمان عرضی) ،مقدار حرکت جوهری است.فلذا جدای از حرکت نیست.بلکه ما آن را از حرکت انتزاع میکنیم.زمان حقیقی،بعد چهارم جسم است.مانند مکان که از ابعاد جسم است.
عناصراربعه:
آب: سرد و تر
خاک:سرد و خشک
هوا: گرم و تر
آتش : گرم و خشک
اینها آب و آتش و خاک و هوای بیرون نیستند.بلکه آب و خاک و آتش و هوای بیرون از ترکیب همین 4 عنصر بسیط شکل گرفتند با نسبت غالب یک مورد.
برداشت حقیر این بوده که اگر از مرتبه معلول و پایین بخواهیم به اجسام نگاه کنیم، 4 عنصر بسیط را به "تحلیل عقلی" انتزاع میکنیم .همانطور که ماده و صورت را به "تحلیل عقلی" از جسم انتزاع میکنیم.درحالیکه ماده و صورت مجزا از هم نداریم.و تنها در ذهن و به جهت "تحلیل ذهنی و عقلی" انتزاع شدند.هرچند اعتباری هستند اما اعتباری نیش غولی نیستند.بلکه منتزع شده از متن واقع هستند.
مثلا میبینیم که در طول تاریخ و یا حتی همین الان،گروههای مختلفی از دانشمندان طب و پزشکی داشتیم و داریم که برای پی بردن به ارکان بدن و معالجه بیماری ها، ماهیات مختلفی را از بدن واحد انسان انتزاع کردند.مثلا چه بسا گروهی مری و معده را یک عضو دانستند و "نامیدند" و گروه دیگر در تحلیل ذهنی خود،همین عضو واحد را بر دو عضو مری و معده که مجزا از هم هستند تحلیل کردند.ویا برخی استخوانهای بدن را به تعداد بیشتر و برخی دیگر به تعداد کمتر "اعتبار" کردند.مثلا برخی جمجمه را یک استخوان کره ای شکل تحلیل کردند و برخی هم ترکیبی از چندین قطعه استخوان اعتبار کردند.هدف همه این گروهها یکی بوده و طب و طبابت مد نظرشان است.و ولی در بیان و برش عقلی متفاوت عمل کردند.و لازمه ی رسیدن به حقیقت طبابت،همین تحلیلات ذهنی بوده.
در فلسفه هم جسم را مرکب از صورت و ماده اعتبار میکنند و این دو ماهیت را از جسم واحد انتزاع میکنند تا در براهین عقلی به کار بگیرند.و این اعتبارات همانند اعتبار اندامهای بدن که مثال زدیم،هرچند اعتباری هستند اما از متن واقع انتزاع شدند.یعنی وهم هستند و نه توهم.خیال هستند و نه تخیل.
به همین صورت آثار مختلف صادر شده از اجسام را به 4 عنصر بسیط پایه ،تحلیل و برش عقلی زدند.که در متن خارج ما عنصر تنها و بسیط آب نداریم.و متحقق نیست.همانطور که در متن خارج هیولای صرف نداریم و یا صورت صرف نداریم.
ولی آثار کلی مربوط به اجسام را می توان به ترکیب و نسبت این 4 عنصر تحلیل یافته، نسبت داد.
و برای تشکیل جسم این عناصر اربعه باید با ترکیب خاص باهم امتزاج پیدا کنند..که مثلا جسمی با برآیند "گرم و خشک" مثل آتش در بیرون شکل بگیرد.ویا جسمی با برآیند سرد و خشک مانند جسم سگ شکل بگیرد.و اگر "دقیقا" به مقدار مساوی با هم امتزاج پیدا کنند ،طبق تعریف هر عنصر پایه، مزاج لازم برای تحقق جسم شکل نمیگیرد.چون به تحلیل عقلی اثر همدیگر را به کلی خنثی میکنند.
گرم و تر - سرد و خشک
گرم و خشک - سرد و تر
وهرچه مزاج کلی به تعادل نزدیک تر شود،"لطیف" تر میشود و به مجرد نزدیک تر میشود تا به جسم (و از این مساله روایت معصوم درمورد لطیف تر بودن بدنشان از روح مارا می توان فهمید)
یعنی اگر به یک "طور" خاص و از دید "مزاج" به عالم بنگریم و همه را مزاج و مرکب از عناصر اربعه بدانیم،مرتبه نازله هر موجودی ،مزاج خاصی دارد و اگر همین موجود را با نردبان معرفت بنگریم و به سمت علتش پیش برویم،رفته رفته به مزاج متعادل تر و لطیف تر پیش می رویم ،رفته رفته از احکام جسمیت به سمت مجرد پیش می رویم و که در بی نهایت به مزاج اعدل و متعادل واقعی و مطلق می رسد.به ذات حق.(سیر لایقفی است)
مثال:
جسم انسان -> روح بخاری(مزاج لطیف تر ومتعادل تر نسبت به جسم) -> صور مثالی(که علت مزاج روح بخاری هستند) ->عقلی-> فوق عقلی ....
و از این جهت میگوییم کل نظام عالم،به صورت کلی مزاجش "معتدل" است.هرچند در جزییات معتدل نباشد.و اصلا علت صدور کثرت از وحدت به یک تعبیر خاص همین است.
#سوال_۱۶۱
سلام
ببخشید سوالی داشتم
من شی را در خارج می بینم وبا آنکه نحوه دیدن اینه که آن شی در خودم انشا میکنم. آیا دیدن ظاهری این شی توسط یک نفر دیگه شبیه دیدن من است یا دیدنیهای ظاهری اشیا به لحاظ هرشخص است؟
مثلا
من یک نفر ظاهری می بینم آیا شما هم که این شخص می بینید به شکل دید من می بینید یا دیدها مختلف است؟
ممنون
شِهابٌ ثاقِبْ
Www.Shahab-shirzahi.ir
🌺 @Shahab_saqeb
🌾
🌼💐🍃
🌾🌼💐🍃🌾🌼
💐🍃🌾🌼💐🍃🌾🌼💐
سلام
باتوجه به اینکه هر عالَم احکام خاص خودش را دارد، آنچه شما و سایر افراد در عالم ماده و بُعد عنصری، با آلت بصر مشاهده می کنید، شامل احکام عالم ماده می شود و صورت مادی را همانطور که احکام عالم مادی رویش پیاده شده، میبینید.
یعنی مبصَر شما و دیگران از حیث احکام ماده مثل ابعاد، وزن، رنگ و سایر خصوصیات بصری تقریبا یکسان خواهد بود چون ابزار ادراک شما و دیگران(بصر) یکسان است.
اما اگر ابعاد دیگر اشیاء را بخواهید درک کنید که مربوط به عوالم غیر مادی است، بسته به میزان وسعت و قدرت آلت ادراکی خود، آن را درک خواهید کرد.
هر کسی از ظن خود شد یار من...
اینجا دیگر اشیاء، یکسان دیده نمی شوند
چون «دیده» بینندگان سعه و ضیق دارد
و هر چیزی، تبدیل به آن چیزی می شود که شما «می بینید»
مثل عصای حضرت موسی علیه السلام
تاوقتی ادراک مادی و بصری داشتند، تکه چوب می دیدند، وسیله چوپانی می دیدند...
به محض آنکه باور خودشان را گسترش دادند و «وسعت دید» پیدا کردند فرمودند:
وَلِیَ فیها مَئاربُ اُخریٰ...
ابعاد پنهان و لایتناهی آن چوب را دیدند
پس آن چوب، از چوب بودن و از محدود بودن، خارج شد
و تبدیل به آن چیزی شد که موسی علیه السلام به آن نیاز داشت...
دنیای ما هم همینطور است
تاوقتی محدود «ببینیم»، محدود است...
به محض آنکه «باور» را تا بی نهایت بردیم، همین دنیا، «نامحدود» خواهد شد...
ازل و ابد یکی خواهد شد...
و همین اشیاء به ظاهر بی جان، دیگر بی جان نخواهند بود...
«ملکوت است» که در منظر من جلوه گر است...
علامه قطب الدین شیرازی :
«الضدان» هما الذاتان الوجودیّتان المتعاقبتان علی موضوع واحد و بینهما غایه الخلاف، و ذلک مثل الحرارة و البرودة، والرطوبة و الیبوسة، و السواد و البیاض، لا الحمرة و الصفرة، لأنهما متخالفان لا متضادّان.
📕 التحفة السعدیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
سيرة الطالب فينبغي لطالب العلم أنْ يَصْبِرَ في المشاق.
و يجتهد بقدر الوسع. فلا يَصْرِف عُمُرَهُ في الدنيا الحقيرة. و لا يُذِلُّ نفسه بالطَّمَع، ( و يجتنب الحِقد والحَسَدَ)، و يحترز عن التكبر.
ترجمه روش طالب علم:
پس طالب علم باید در ناملایمات و سختیها صبر داشته باشد و به قدر توان تلاش و کوشش کند، و عمرش را در راه دنیای پست و زودگذر صرف نکند، و خودش را به وسیله طمع ذلیل نگرداند، و از کینه توزی و حسد دوری نماید و از تکبر خودداری کند.
📕آداب المتعلمین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
في كيفية تكون الأعضاء الرئيسة من المنيين
فإذا اجتمع المنى من الرجل والمرأة في الرحم ، استدار على نفسه منحصراً إلى ذاته بفعل القوة التي فيه ، و يتحرك الرحم إلى الاشتغال عليه . وبعضهم يقول : إنه يشتمل عليه قليلا قليلا و ينتسج من مادة منى المرأة ما يصله بأطراف الرحم السافلة . وهذا تحكم ، بل يشبه أن تكون حركة الرحم إلى الاشتمال عليه أمراً سريعاً ، لكن الاشتمال التام إنما يتم أيضاً بحركة المادة إلى جهة الرحم بازدياد نمو يقع فيه ، فحينئذ يستمر به الاشتمال.
و من شأن المنى أن يتخنه الحر فيسخن لذلك ، وبالحرى أن خلق المني من مادة تسخن بالحر إذ كان الغرض فيه تكون الحيوان و استحصاف أجزائه .
و یعرض عند الاشتمال
1⃣🔹احتباس الطمث ، ليغذو الجنين ،
2⃣🔹و انضمام فم الرحم للاشتمال ،
3⃣🔹و جفوف الفرج لشدة النشف ،
4⃣🔹و غثيان
5⃣🔹و شهوات رديئة لاحتباس الطمث ، و هو أولا فاضل على حاجة غذاء الجنين.
6⃣🔹و يعرض أيضاً تغير لون العين و لون عروق اللسان إلى الخضرة لذلك ،
7⃣🔹و ألم عند العانة لشدة اجتماع فم الفرج ، ولكنه ألم خفى .
📕منبع: طبیعیات شفاء، الحیوان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
بیان اسباب بعض اختلافات النساء و الرجال فی الخلقه :
أما الدلائل التي تدلّ عامة على مزاج جملة البدن، فكلها تدل على أن الذكر أسخن و أجف، و الأنثى أبرد وأرطب؛ و هذه الدلائل ترتقي بالعدد إلى عدة معان :
1⃣🔹أحدها، اللمس، فإنّ الحار الملمس حار المزاج، و البارد الملمس بارد المزاج و ظاهر أن الذكور أسخن ملمساً و الإناث لمسهن أبرد.
2⃣🔹والثاني، القوام، فإن الصلب والمكتنز يابس واللين والرخو المترهل رطب، ومن البين أن الذكور أصلب أبداناً وأشدّ اكتنازاً والإناث أنعم أرخى أبداناً.
3⃣🔹 والثالث، السحنة، فإنّ اللحيم رطب والمعروق يابس، وأيضاً فإن الشحيم بارد والقضيف حار ومن الظاهر أن الذكور أقضف وأعرق أجساماً والإناث أكثر لَحْماً وشَحْماً.
4⃣🔹والرابع، اللون، فالأحمر والأشقر الذي يضرب إلى الحمرة، والآدم يدل على مزاج حار. وهذه هي ألوان الذكور في الغالب. والأشقر الذي يدل على البياض أدلّ على البرد على ما هو عليه ألوان الإناث.
5⃣🔹والخامس الأفعال، وقد أقر جميع من تكلّم في المزاج أن المزاج إذا كان أسخن تبع ذلك قوة الأفعال أجمع وهي كذلك في الذكور؛ فإنّهم أقوى شهوة وأكثر هضماً وأسرع إجابة إلى النمو وأعظم نبضاً وتنفّساً وأكثر شجاعة وإقداماً على الأهوال وأشد غضباً وأقوى أفعالاً نفسانية أيضاً كجودة الذهن وحسن الروية والقوة على التصرف في التصورات العقلية وأسرع كلاماً وأقل نوماً وأقوى وأكثر نشاطاً على الحركة؛ وأما الإناث فيتخلّفن في جميع هذه عن الذكور بل توجد بالضد من أولئك ويدل جميع ذلك على ميل المزاج إلى البرد والرطوبة.
📕 التحفة السعدیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim
🔹👈شیخ الرئیس می فرماید : منبع غذای ریه کبد است، اما ممر غذای ریه قلب است.
🔹👈 شیخ الرئیس می فرماید : مصرف بیش از اندازه نعناع خون را می سوزاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 دارالحکیم
http://eitaa.com/daralhakim