eitaa logo
دارالحکیم(حیات معقول)
923 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
443 فایل
فلسفه عقل فلسفه علم فیزیولوژی پزشکی انشاءالله تحولی در طب آموزش تفکر انتقادی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 تعریف نفس تعریف نفس از جهت نفسیت : با توجه به این که نفس وجودی است که تعلق به بدن دارد و بدن نیز متعلق به آن است، یعنی نفس یک موجود اضافی و ارتباطی است، لذا باید آن را با مضاف اليه آن شناخت و به همین جهت در تعریف آن گفته می شود: «كمال الأول لجسم آلى ذی حیات» نفس کمال اول است برای جسم دارای حیاتی که نیاز به آلت و ابزار دارد. 📙 اسفار، ج8،ص3 ــــــــــــــــــــــــــــ یعنی: 1⃣🔹اولاً جسم است که به وسیلهٔ نفس به نبات و یا حیوان و یا انسان تبدیل می شود. 2⃣🔹 ثانیاً «آلی» است یعنی نفس چون خواست کاری را انجام دهد به وسیله ی «آلت» انجام می دهد، زیرا نفس از نظر تجرد شأنش برتر از آن است که بدون ابزار و بدون واسطه خودش به تنهایی تا سطح ماده پائین بیاید. 3⃣🔹 ثالثاً ذی حیات است یعنی نیرویی است که آثار و افعال حیات از او ظاهر شود، و تا جسم دارای چنین نیرویی نگردد، آثار حیات از او صادر نمی شود، و لذا جسم عین حیات نیست، و وقتی نفس به جسم تعلق گرفت صاحب حیات می شود، برعکس عالم مجردات که خودشان عین حیاتند. پس جسمی که دارای حیات باشد و با وسایل و ابزار کار خود را انجام دهد این جسم بدین لحاظ نفس است، و نفس کمال اول است برای این چنین جسمی، و جسم از این به بعد می تواند کمالات بعدی را برای خود ایجاد نماید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 💢دلایل مغایرت مزاج از نفس بدن: 1⃣🔹 حیوان مرکب از عناصری است که با هم الفت گرفته اند، و لازم است نفسی باشد که عامل این الفت گردد، و به همین جهت چون مرگ فرا رسد، بدن از هم متلاشی می شود، زیرا عامل الفت از بدن منصرف شده است. 2⃣🔹 در حالت بیماری گاهی بدن انسان تعادل خود را از جهت کارکرد اعضاء از دست می دهد، و به اصطلاح، مزاج از سلامت[تعادل] خارج می شود، ولی پس از چندی به صحت و سلامت باز می گردد، پس باید عاملی در میان باشد که مزاج را به حالت صحت برگرداند، و مزاج نمی تواند چنین کاری را انجام دهد، و از طرفی نمی شود آن نیرو خارج از بدن باشد، زیرا هر فعل و انفعالی که در بدن حیوان انجام می گیرد باید به وسیلهٔ نیرویی متعلق به بدن انجام گیرد، و این نیروی کنترل کننده و مدبّر باید همان «نفس» باشد که غیر از مزاج است. 3⃣🔹گاهی انسان خسته شده است، یعنی نظام ارگانیکی بدن که همان مزاج باشد، اجازه ی ادامه ی کار را به او نمی دهد، با این حال محرکی هست که بدن را فرمان می دهد، و تسلیم ناتوانی مزاج نمی شود. مثل وقتی که در دامنه ی کوه به طرف بالا در حرکتید و در عین خستگی بدن، نفس ناطقه ی شما بدنتان را به طرف بالا به حرکت فرمان می دهد و تحریک می کند. 4⃣🔹 ادراک کردن به خودی خود بهترین دلیل بر مغایرت نفس با مزاج و دلیل تجرد نفس است، زیرا ادراک عبارتست از حضور مدرَک در ذات مدرِک. حال با توجه به این که نفس خود مزاج را هم درک می کند، پس نفس غیر از مزاج است، و از طرفی نفس به ذات خود عالم است در حالی که علم عبارت است از حصول معلوم برای عالم و حصول ذات برای ذات فقط در مجرد ممکن است که بعد ندارد و اتحاد می تواند عملی شود. در نتیجه نفس واقعیتی است مجرد و چیزی است غیر از بدن و مزاج و لذا می تواند بدن و مزاج را درک کند. 📕معرفت نفس و حشر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 💢علت مرگ هدف و غایت مرگ مرحله ی اخروی نفوس است، و رسیدن نفوس به منازل و درجات سعادت یا شقاوت که هر نفسی پس از طی مراحل و قیام قیامت به حکم ضرورت بایستی به آن سعادت و یا شقاوت برسد. پس این که می گویند غایت حقیقی مرگ آن است که مظلوم از ظالم انتقام بگیرد، و یا نیکوکاران به پاداش خود برسند صحیح نیست، بلکه این ها از لواحق مرگ و به اصطلاح غایات عرضیه موتاند. مرگ در این عالم یک امر طبیعی است نه به جهت این که جسم قابل دوام نیست، زیرا جسم به واسطه ی تبدلات جوهری و افاضه ی روحانی قابل دوام است، بلکه علت مرگ این است که کلیه ی قوا و نفوس همواره در صراط استکمال اند، و چون نفس انسانی از قوه به فعلیت رسید، خواه در سعادت عقلی یا در شقاوت حیوانی به ناچار از نشئه ی دنیا به نشته ی اخروی منتقل خواهد شد، و این یک انتقال فطری و طبیعی است، و بدین صورت موت عارض نفس می شود. و قرآن نیز می فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» هر نفسی مرگ را می چشد. و به همین جهت هم انتقال منحصر به نفس انسانی نیست مربوط به همه ی نفوس است. و تمنای مرگ اولیاء به جهت میلی است که برای انس با حق دارند و برای رفع مانع سیر که آن مانع همان بدن است نه تنها از مرگ هراسی ندارند بلکه به استقبال آن می روند. 📙 اسفار، ج 8،ص97 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 زمان تعلق نفس به بدن شیخ الرئیس می گوید : وقتی قلب و مغزِ مولود، تكون یافت، نفس ناطقه به بدن تعلق می گیرد. هر چند این نفس در عین مجرد بودن قادر بر ادراک معقولات نیست. چون حقیقتاً نفس به تدریج تکامل می یابد، تا نفس ناطقه بالفعل گردد، و همین طور که نفس کامل می شود کلیه ی قوا و لوازم آن نیز به تدریج تکامل می یابد تا جایی که قادر بر ادراک معقولات گردد - غالبا چهل سالگی - پس آنچه در ابتدا به بدن مولود تعلق می گیرد استعداد درک معقولات است. 📙اسفار، ج 8. ص 145 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 مانند شعله ی آتش است، و مانند قطعه ذغالی که در مجاورت آن قرار گیرد. نخست از حرارت آتش متأثر می شود و به مرور آتش می گیرد، تا بالاخره تمام اجزائش مشتعل می شود، و کار آتش را انجام می دهد، و اصلا آتش می شود، و آثار صادره از مقام عقل را در نبات و حیوان و انسان مشاهده می کنیم، و به حکم قاعده ی کلی که تمام مراتب نازله در مرتبه ی کامله به نحو بساطت وجود دارد، حتی قوه ی ناطقه در انسان همان قوه ی حیوانیه است که در صراط استکمال قرار گرفته و به قوه ی ناطقه رسیده، و فانی در ذات انسان شده، و در این مرتبه آن قوه ی حیوانیه دیگر انسان است، همین طور قیاس کن را با و ما شرایطی هستند که بعضی قوا در این شرایط می توانند در آنها بروز کنند، و گرنه اصل قوا در مقـام نـفـس بـا نفـس متحداند. و به همین جهت است که در شده که شرایط بروز قوه ای از نفس را از دست داده است نفس ظهور و بروز و تصرف ندارد. 📕 خواجه نصیرالدین طوسی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 فلاسفه در اثبات گفته‌اند؛ نفس انسان در آغاز پیدایش، بالقوه (یعنی استعداد نفس بودن را دارد؛ اما هنوز وجود خارجی پیدا نکرده) بوده، و برای رسیدن به فعلیت و وجود خارجی، نیازمند موجودی است که غیرمادی باشد که همان است. بنابراین عقل فعال، علت فاعلی خروج نفس انسان از بالقوه بودن به فعلیت است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 برای کمال نهایی نفس، کافی نیستند، و به همین دلیل خداوند را آفرید. 📙 ملاصدرا، اعلی الله مقامه الشریف ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 همیشه در حال انفعال از جانب اسباب است، که «حاضرترین این اسباب است». ، انفعالی است که در قلب ایجاد می‌شود، و علت این نام‌گذاری آن است که قلب دارای آن نبوده، سپس دارای آن شده است، یا اکنون متذکر آن نیست، و سپس متذکر می‌شود. در آدمی میل و رغبت ایجاد می‌کنند، که آن هم مبدأ عزم و نیت می‌شود، و نیت نیز محرک اعضا برای انجام افعال خیر یا شر خواهد شد. فعلی است که در آخرت نافع است، و آنکه در آخرت زیان‌بار است. بنابراین خواطری که داعی افعال شر هستند، مذموم‌اند و خوانده می‌شوند، و خواطری که داعی افعال خیر هستند، محمودند و خوانده می‌شوند. 📕 مفاتیح الغیب، ملاصدرا اعلی الله مقامه الشریف ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «گاهی شده که با خود خلوت کرده و بدن خود را به جانبی رها کرده ام، به طوری که خود را جوهری مجرد از بدن یافتم، و در این حال ذات خویش را از هر چیزی جز ذات خدا جدا دیدم، و در ذات خویش آنچنان حس زیبائی یافتم که از ادراک آن به شگفت آمدم، و دانستم عنصری علوی و ملکوتی هستم، دارای شعور و درک و قادر بر هر کار، و چـون بـه صفا و قدرت لا يزال ذات خویش پی بردم خود را از خودبینی و خویشتن شناسی به علت شناسی سوق دادم، تا به علت و سبب خود واقف گردم، ناگاه خود را در حضرت الوهیت یافتم. پس خویشتن را مافوق عالم عقلی مشاهده کردم. این گفتار نیز می رساند که حقیقت انسان همان «» است، و هم او گوید : هر کس علاقه ی شدید به عالم عقلی پیدا کند، و به آن عالم ارتقاء یابد، به فرمان خدا بهترین پاداش نصیبش می شود، پس سستی سزاوار نیست، هر چند انسان در طلب عالم عقلی سختیها ببیند، زیرا پس از نیل به آن مقام و حشر با عالم عقلانی چنان آسایشی ببیند که دیگر هیچ گونه رنج و تعبی با او نباشد. 📙 افلوطین در کتاب اثولوجبا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 که عبارت است، از صورت اشیاء نزد عالِم، حال این صورت یا است و یا و یا ، و درجات آن به حسب درجات قوهٔ مدرِکه است. 📕اسفار، ملاصدرا اعلی الله مقامه الشریف ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 💢 علت وجود نفس، عقل فعال است. اگر علت نفس باشد، باید هر جسمی خودش دارای نفس باشد، و حال آن که بسیاری از اجسام فاقد نفس اند. از طرفی نیز نمی توانند علت نفس باشند، زیرا خودشان مستقل نیستند تا بتوانند علت موجود مستقلی گردند. لذا باید علتِ نفس، وجودی شدیدتر از نفس باشد که به آن می گویند. به این دلیل به آن عقل فعال می گویند، که هم عاقل ذات خویش است، و هم معقول ذات خویش، و تعقل ذات خویش عین هویت او است، و به شکل حضوری است. 🔹👈و وجوه دیگر نام گذاری وی به عقل فعال عبارتند از این که عقل فعال: 1⃣🔹 علت فاعلی نفس ناطقه است و آن را از قوه به فعل می رساند. 2⃣🔹 موجودی است از هر جهت بالفعل و به وجود عقلی خویش جامع جميع معقولات و کلیه ی موجودات است، و از هر جهت به فعلیت رسیده است. 3⃣🔹موجد و ایجاد کننده ی عالم اجسام و مبدأ فیضان صور گوناگون عالم اجسام است، و چون در آن اثری از کثرت هست نمی تواند مقام الوهیت باشد. 📙اسفار، ملاصدرا اعلی الله مقامه الشریف ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim
1_1347817295.mp3
1.43M
بی همتایی بوعلی علامه جوادی آملی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🆔 دارالحکیم http://eitaa.com/daralhakim