eitaa logo
شرطه الخمیس
113 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
0 فایل
سلام این کانال بصورت وبگردی درباره انقلاب،ایران، شهدا عمل می کند و تا حدود فراوان شما را بی نیاز به جستجو در کانال ها می کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🎐 | | | ◻️ شهیدی که حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلی وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر می‌ایستاد.. حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتی مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. @daremtedadghadir
📸⭕️ اطلاعیه جالب یک فروشگاه در آفریقای جنوبی: مشتری عزیز، به منظور همبستگی با مردم فلسطین، محصولات کلوور (برند صهیونیستی) در این فروشگاه موجود نخواهد بود. ‎@daremtedadghadir
⭕️ به مناسبت سالگرد درگذشت فردوست، توصیف او از اشرف پهلوی خواهر محمدرضا را بخوانید! می‌توانم او را «فاسدترین زن جهان» بنامم. در تاریخ زنان فاسد جهان، مثل اشرف یا نیست و یا نادر است: معتاد، قاچاقچی، عضو مافیا، بیمار جنسی و زنی که به قول خودش اگر هر شب مردی تازه نبیند، خوابش نمی‌برد! 👤 علیرضا گرائی @daremtedadghadir
🔴خبرگزاری מעריב اسرائیل در خبر تازه خود درباره ایران، تیتر زده: اعتراضات مردم به گرونی مواد غذایی در ایران 🔹بعد عکسی که به کار برده داخلش مردم پلاکارد مرگ بر اسرائیل در دست دارند @daremtedadghadir
📚روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن. در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید! ▪️تحویل جنازه: عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است . 📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - ۷۲ @daremtedadghadir
📚داستان آموزنده روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،  دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من “علی” فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی “علی” عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان “علی” در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست؛ سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. @daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمی‌دونم شما از دیدن این ویدئو چی به ذهنتون آمد... اما بنده 🔹 اول از خودم خجالت کشیدم، 🔸 دوم گفتم مرحبا به پدر و مادرش، و بعد گفتم 🔹 چه خوبه که فقر و کفر جمع نشه، و دست آخر هم گفتم 🔸 کاش می‌شد این بچه‌های با معرفت را شناسایی و حمايت کرد...! @daremtedadghadir
🔺بیلبورد تبلیغاتی عجیب یک فروشگاه مواد غذایی در یزد ‎@daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ درسته همه جای دنیا روغن و آرد و ماکارونی پیدا نمیشه، اما ایران نباید با قبل فرقی کنه حتی اگه یارانه اش را به ما داده باشند!!! ❌وضعیت آلمان را ببینید و درباره گرانی های اخیر منصفانه قضاوت کنیم و خناسان فرصت طلب را ناکام بگذاریم. @daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ شایعه در ورزشگاه کربلا که با پول ما ایرانی ها ساخته شده شعار میدن «ایرانی گوش کن، ۱۴۰۰ سال است برده ما هستید» فردوسی پور برای نشر همین کلیپ اخراج شد ✅ واقیعت من نمی‌دانم این دروغ‌گوها حناق نمیگیرند این همه دروغ تو دو تا خط می‌بافند؟؟؟ اولا اختلاف فردوسی پور با صداوسیما را همه میدانند سر چی بود، اینا ولش کن. ثانیاً شعار مذکور ربطی به ورزشگاه کربلا نیست و تو عربستان اتفاق افتاده ثالثا ورزشگاه کربلا با پول خود عراقی‌ها ساخته شده. رابعاً معنای شعار اونی نیست که دروغگوی شبهه پرداز پخش کرده (معنا در کلیپ هست) خامساً این شعار (کری خوانی) معمول طرفداران این باشگاه است که علیه همه‌ی تیم‌های مقابل از جمله اماراتی‌ها هم سر می‌دهند و اختصاصی به ایرانی ها ندارد. (همانطور که در ایران هم برای تیم مقابل چه ایرانی و چه غیر ایرانی و چه عرب و چه غیر عرب کری خوانی می‌شود) @daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کرامات حضرت معصومه "علیها السلام" 🔺گزیده ای از بیانات مرحوم آیت الله فاطمی نیا، مورخ ۱۳۷۲ @daremtedadghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 تمام بلایا و مفاسد از ضعف توحید است ✨ آیت‌ الله بهجت رضوان‌الله‌تعالی‌علیه 🔅مؤسسه معنویت تمدن‌ساز @daremtedadghadir
✨﷽✨ 🌼روزه‌خواری در بیان حاج ملاعلی‌کنی ✍ناصرالدین شاه از مرحوم حاج ملا علی کنی پرسید: اگر کسی عمداً روزه اش را بخورد کفاره اش چگونه است؟ ایشان فرمودند: باید شصت روز روزه بگیرد. و دیگر نگفتند که میشود به جای شصت روز روزه به شصت مسکین طعام داد یا یک بنده آزاد کند. اطرافیام و علمایی که حاضر بودند تعجب کردند و به حاج ملاعلی گفتند: چه طور شد؟! آیا شما فتوایتان این گونه است؟! ایشان فرمودند : نه . من به شاه اینطور گفتم. چون اگر به او میگفتم میشود به عنوان کفاره به شصت مسکین طعام داد انجام این کار برای شاه آسان بود، طعام دادن به شصت مسکین برای شاه کار سختی نبود و می داد. پس او روزه اش را میخورد و وزراء و وکلاء هم می خوردند و دیگران هم روزه خور می‌شدند؛ 👈چون که: 💥اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم💥 مردم به دین پادشاهانشان هستند. لذا من به شاه اینطور گفتم. اگر کسی غیر از شاه این سؤال را از من می پرسید اینطور نمی گفتم. می گفتم یا شصت روز روزه بگیرد یا شصت مسکین را طعام دهد یا یک بنده بخرد و آزاد کند. 📚احسن الحدیث،مواعظ آیت الله مجتهدی(ره)، صفحات 184و185 @daremtedadghadir ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 رضا رشیدپور در دو قاب 🔹از «خودروسازان مظلوم» در دولت قبل تا «درشو تخته کنید» در دولت جدید! @daremtedadghadir
💢قصدکشتن شیخ نخودکی اصفهانی یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزایی می‌گفت: سفری به مشهد مقدس رفته بودم و برای خرید کلاهی به دکان کلاه‌فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد.  🎩کلاه‌فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع‌کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع می‌کنند. به محض شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. ⚜️آنگاه داستان خود را اینگونه تعریف کرد:پدرم در قریه «نخودک» کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار می‌کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفا کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق می‌کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه‌شب‌ها که از ماموریت خود باز می‌گشتم مرحوم شیخ را دیده بودم که تنها از ده خارج می‌شوند، بر آن شدم که در یکی از این شب‌ها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شب‌های تاریک زمستانی که به طرف آبادی می‌آمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می‌خواهند از ده خارج شوند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند.  ♨️باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملاً از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب کجا می‌آیی؟! بی‌اختیار گفتم: خدمت شما می‌آمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی‌درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم. آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند:‌دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد،‌ ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد، دستور دادند تا وضو بگیریم با آب جوی وضو ساختم و به سوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته با اشاره حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت،‌درها یک به یک پشت سر ما بسته شد.  🕌چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست می‌داری که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم،‌ ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین(ع) نرفته بودم، ابتدا آنجا را نشناختم،‌باری، درهای بسته صحن و حرم حضرت امیر(ع) هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم، در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته‌ای بهتر است که به «نخودک»‌ باز گردیم. عرضه داشتم: آقا، هر چه صلاح می‌دانید، انجام دهید. باز پس از چند قدمی،‌ ناگهان خود را در همان جای ملاقات نخستین یافتم. پس از آن به من فرمودند: حبیب، مبادا که تا من زنده‌ام از سرّ این شب با کسی چیزی در میان گذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر اینکه هیچ وقت نزد من نیا و هرگاه که مرا دیدی از دور سلامی بکن و والسلام. آیا این کراماتی که من از ایشان دیده‌ام جای آن نیست که چنین در ماتم این بزرگوار شیون و فغان کنم؟! @daremtedadghadir
❌ سفارش عبادی برای فعالان رسانه‌ای استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری: ▪️هر روز نماز امام‌زمان(عجّل الله فرجه الشریف) که در اعمال روز جمعه وارد شده و در مفاتیح آمده است را بخوانید. این نماز را بهتر است صبح یا قبل از شروع کار بخوانید. کسی که وارد میدان‌های بزرگ می‌شود و می‌خواهد گره‌های بزرگ را باز کند، باید توسّلاتش محکم باشد. ▫️در آخر شب هم دعای «یونس‌ بن عبدالرّحمن» را که در مفاتیح‌الجنان بعد از دعای عهد آمده است، بخوانید (اللّٰهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّک...). ▪️تنظیمات کاری‌تان هم به‌گونه‌ای باشد که زودتر بخوابید و سحر بیدار شوید. فکر‌کردن‌ها و طراحی‌های‌تان را به سحر انتقال بدهید؛ در این صورت، برکت پیدا می‌کند و زمین تا آسمان متفاوت می‌شود. فکرِ در سحر بعد از بیداری شب، غیر از فکرِ خستۀ ساعت یازده شب است و نه‌فقط خستگی، بلکه فضا، فضای مناسبی نیست. البته این کار احتیاج دارد به خوابیدن در اولِ شب. نمی‌شود انسان دیر بخوابد و سحر بیدار شود! کار را تعطیل نکنید، منتها اگر می‌خواهید شانزده ساعت کار کنید این کار را از آن طرف شروع کنید. حضرت نماز عشا را می‌خواندند و می‌خوابیدند؛ از آن طرف هم: «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا. أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا‌». عمدۀ عبادات، برای فرصتِ بیداری بعد از خواب ابتدای شب است. به‌وقت خوابیدن، و به‌وقت از خواب بیدار شدن، و حتی تجزیۀ کردن خواب، این‌ها چیزهایی است که مؤثر است. برای توفیق در بیداری سحر، مداومت بر تلاوت دو سوره مزمّل و مدثّر، مؤثر است. در روز هم خواب قیلوله را فراموش نکنید». @daremtedadghadir
🌀 ابزار اسلام در دست ضد اسلام! 📝 درایت ميرزاى شيرازى در تأييد افراد 👤 شهید آیت الله مطهری 🔸 در ميان علما و مراجع گذشته در اين صد سال اخير، مرحوم ميرزاى شيرازى (ميرزاى بزرگ، مرحوم حاج ميرزا محمدحسن، صاحب فتوای تحریم تنباكو) از كسانى است كه در علم و در عقل و در تقوا تقريباً در طراز اول است، 🔹 و مخصوصاً در صفا و معنويت شايد در طبقه مراجع كسى به حد او نرسيده يا كمتر رسيده است، و ظاهرش هم هيچ نشان نمی‌داد؛ خيلى مرد عجيبى بوده است. 🔹 در يكى از شهرستان‌ها يک ملايى بوده است، بعضى از دوستان ميرزا گفته بودند ما نامه‌اى خدمت ايشان نوشتيم و از ايشان تأييد خواستيم كه اين آقا در اين شهرستان هست؛ 🔹 مرتب نامه به ايشان نوشتيم كه فلان شخص در اين شهر مردى است خيلى عالم، در اين حد عالم است، مجتهد است و خيلى هم باتقوا، شما ايشان را تأييد كنيد، مثلًا اجازه به ايشان بدهيد. 🔹 مى‏‌گويد: ما نامه نوشتيم، ميرزا جواب نداد. بار ديگر نامه می‌نويسد، باز تعريف مى‏‌كند كه اين مردى است بسيار عالم و باتقوا، هم علمش را تأييد مى‏‌كند و هم تقوايش را. باز ميرزا جواب نداد. ❓ تا بالاخره آن كسى كه اين‏همه او را تأييد مى‏‌كرده بلند می‌شود مى‌رود سامره كه چرا ميرزا جواب نداد، آيا به حرف ما اعتماد نكرد؟ ❗️ رفت و گفت: آقا! چرا ما هرچه براى اين آقا تأييد خواستيم شما تأييد نكرديد، چرا نامه‌هاى ما را جواب نداديد، آيا حرف ما را قبول نداريد كه او مرد عالم و باتقوايى است؟ فرمود: چرا، همه حرف‌هاى شما را قبول كردم. گفت: پس چرا شما تأييد نكرديد؟ ♨️ فرمود: تو همواره در نامه‏‌هايت نوشتى كه اين چقدر عالم است و چقدر باتقواست، در يک نامه‏‌ات ننوشتى كه عقلش در چه حدى است! ❇️ براى ملّا، علم و تقوا كافى نيست؛ عقل و فكر و دورانديشى و هوشيارى و ادراک شرايط زمانِ خودش و شناختن مردم، اينها خودش ركن اساسى است. 🔻 خيلى هم عالم و باتقوا باشد اما يک آدم ساده ‏دل، نتيجه چيست؟ ابزاردست شيّادها مى‌‏شود، 🔻 يعنى ابزارى از اسلام در دست ضداسلام‌ها، ابزارى از علم و تقوا در دست فاسق و فاجرها؛ فايده ‌اش چيست؟ تو هيچ اسمى از آن مسأله عمده نبرده بودى. 🔻 من نمى‏‌توانم كسى را فقط به دليل علم و تقوا تأييد كنم درصورتى‏كه براى من محرز نيست كه از نظر عقل و تدبير و هوشيارى و درک شرايط زمان و درک و شناخت مردم در چه حدى است. 🔹 بسيار خوب، آدم عالم و باتقوا براى خودش آدم خوبى است، ✅ اما من نمی‌توانم مقدّرات اسلامى مردم را در دست كسى بدهم كه عقلش براى من محرز نيست. 📗 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج ۲۷، صص ۵۰۷ و ۵۰۸؛ با ویرایش جزئی @daremtedadghadir
✨﷽✨ 🔴چرا باید خدا را عبادت کنیم با اینکه از ما بی نیاز است؟ ✍روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی خدا را از عبادت من چه سودی می رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه السلام فرمود: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی برایش بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خودم را به صخره رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز !دخدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا شیطان بر ما احاطه پیدا نکند و در دام حیله های شیطان نیفتیم... "وَ مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌ " و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36) 📙الانوار النعمانیه ‌‌‌‌@daremtedadghadir
‏در انتقام ترور شهید «فخری‌زاده»، سرهنگ «آوی هار ایون»، پدر صنعت موشکی و فضایی اسرائیل به هلاکت رسید. اما نکته مهم، اطلاع‌رسانی ضعیف این موضوع در رسانه بود! @daremtedadghadir
✳️🔲 زندان مخوف بردگان 🔻قلعه المینا (Castle Elmina) در سال ۱۴۸۲ میلادی توسط پرتغالی‌ها در سواحل در شهر "کیپ کاست" در سرزمین در آفریقای غربی بنا شد و به یکی از مهمترین توقفگاه‌ها در مسیر تجارت جهانی برده‌های آتلانتیک تبدیل گردید. 🔻هلندی‌ها در سال ۱۶۳۷ قلعه را از پرتغالی‌ها گرفتند و تجارت برده تا سال ۱۸۱۴ زیر سلطه هلند ادامه یافت. 🔻نام این دژ به عنوان یکی از ۱۰ زندان مخوف دنیا ثبت شده است. 🔻برای بردگان این زندان عادی شده بود که در سلولی همراه با ۲۰۰ نفر دیگر حبس شوند و به قدری درهم فشرده باشند که جای کافی برای دراز کشیدن وجود نداشته باشد. آنها هفته‌ها در این سیاه‌چال‌ها در غل و زنجیر بودند تا کشتی برده‌داران سر رسد. 🔻ویلیام سنتکلر می‌نویسد: "چند ماه پیش از قلعه المینا،مرکز تجارت برده در سواحل غنا بازدید کردم. گشت و گذار در قلعه از سیاه چال های برده زنان شروع شد، مشرف به بالکن آپارتمان فرماندار قلعه، که او به طور دوره ای زنان را برای تجاوز انتخاب می کرد." 🔻در آغاز قرن ۱۸،هر سال بیش از ۳۰ هزار جوان آفریقایی از "درهای بدون بازگشت" عبور کردند و سوار بر کشتی شدند و هیچگاه به سرزمین مادری‌شان باز نگشتند!😔 💠 Inside Ghana's is a haunting reminder of its grim past 🌐 https://edition.cnn.com/2018/07/27/africa/ghana-elmina-castle/index.html 🌐https://aidanjmcquade.com/2015/12/08/the-grand-slave-emporium-cape-coast-castle-and-the-british-slave-trade-by-william-st-clair/ 🔴 چهره واقعی غرب @daremtedadghadir
⭕️ بمب افکن های استراتژیک آمریکایی بوئینگ B-29 سوپر فورترس در حال پخش نقل و نبات برای مردم ژاپن-1945 @daremtedadghadir
▪️دستفروشی میکرد. ازش چنتا جوراب خریدم گفتم کارتخوان داری، گفت: شماره کارت میدم. از توی جیبش شماره رو داد دستم. داشتند اذان میگفتند. هنوز پول رو براش واریز نکرده بودم، گفت با من کاری نداری از پشت بساطش مقوا در اورد و رفت که سروقت نمازش رو بخونه... @daremtedadghadir
✨﷽✨ ✍امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سپاهیانش، سوار بر اسبها، آهنگ حركت به سوی نهروان داشتند. ناگهان یكی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: «یاامیرالمؤمنین این مرد «ستاره شناس» است و مطلبی دارد، می خواهد به عرض شما برساند». ستاره شناس: «یا امیرالمؤمنین در این ساعت حركت نكنید، اندكی تأمل كنید، بگذارید اقلا دو سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حركت كنید». «چرا؟» - چون اوضاع كواكب دلالت می كند كه هر كه در این ساعت حركت كند از دشمن شكست خواهد خورد و زیان سختی بر او و یارانش وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعتی كه من می گویم حركت كنید، ظفر خواهید یافت و به مقصود خواهید رسید». - این اسب من آبستن است، آیا می توانی بگویی كره اش نر است یا ماده؟ - اگر بنشینم حساب كنم می توانم. - دروغ می گویی، نمی توانی، قرآن می گوید: هیچ كس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خداست كه می داند چه در رحم آفریده است. محمد، رسول خدا، چنین ادعایی كه تو می كنی نكرد. آیا تو ادعا داری كه بر همه ی جریانهای عالم آگاهی و می فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می رسد. پس اگر كسی به تو با این علم كامل و اطلاع جامع اعتماد كند به خدا نیازی ندارد. بعد به مردم خطاب فرمود: «مبادا دنبال این چیزها بروید، اینها منجر به كهانت و ادعای غیبگویی می شود. كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است». آنگاه رو به آسمان كرد و چند جمله دعا مبنی بر توكل و اعتماد به خدای متعال خواند. سپس رو كرد به ستاره شناس و فرمود: «ما مخصوصا برخلاف دستور تو عمل می كنیم و بدون درنگ همین الآن حركت می كنیم». فورا فرمان حركت داد و به طرف دشمن پیش رفت. در كمتر جهادی به قدر آن جهاد، پیروزی و موفقیت نصیب علی علیه السلام شده بود 📚منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول @daremtedadghadir