eitaa logo
شرطه الخمیس
117 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
0 فایل
سلام این کانال بصورت وبگردی درباره انقلاب،ایران، شهدا عمل می کند و تا حدود فراوان شما را بی نیاز به جستجو در کانال ها می کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شرطه الخمیس
●همه جور شاگردی داشت. از حزب اللهی ریش دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می زد. یک بار یکی از همین فکلیها همراه دوست محجبه اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب میکرد «دخترم». اذان گفتن . نگفت «بروید بعد نماز بیایید» . همان جا آستین هایش را بالا زد. سجادة کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می خواند. ●یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی شد. شهید دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد تربیت میکرد. 📎پ ن:تنها آنهایی ترور میشوند که وجودشان دریچہ‌ۍ تنفس استڪبار را میبندد، آن‌قدرکہ مجبور شوند، آنهاراحذف فیزیکی، یعنے کنند... @daremtedadghadir
🔰 | ✨جعبه شیرینی رو گرفتم جلوش،یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون،این چه حرفیه!؟ برداشت،ولی هیچکدام را نخورد. ✨کار همیشگی اش بود.هر جا غذای خوشمزه،شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند، برمی داشت اما نمی خورد. ✨می گفت: می برم با خانوم و بچه ها میخورم. شما هم این کار رو انجام بدین. اینکه آدم شیرینی های زندگی اش رو با زن و بچه اش تقسیم کنه،خیلی توی زندگیش تاثیر میذاره.... 📚خاطره ای از هنرمند شهید سید مرتضی آوینی | منبع:کتاب دانشجویی شهید آوینی صفحه ۲۱ @daremtedadghadir
حکم! از فرماندهی لشکر، حکم فرماندهی تیپ را برایش آورده بودند. سریع با فرمانده لشکر تماس گرفت و گفت: "من باید فکر کنم. همین‌طوری که نمی‌شود!" فردا که دوباره آمدند، حاجی به حكم فرماندهی تیپ، جواب مثبت را داد. من که از این قضیه تعجب کرده بودم، به حاجی گفتم: "چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟!" حاجی هم گفت: "دیروز در آن حالت نمی‌توانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم. راستش رفتم و باخودم فکر کردم، امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند، اگر چند روز دیگر بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند: «از این پس باید به عنوان یک رزمنده ساده در جبهه خدمت کنی.»، من چه عکس العملی نشان خواهم داد؟ ...اگر ناراحت و غمگین شوم، پس معلوم می‌شود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکرده‏‌ام. ولی اگر برایم فرقی نداشت، مشخص می‏‌شود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از هوای نفس قبول کرده‏‌ام و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم. چون دیدم اگر بخواهند مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند، برایم فرقی ندارد، لذا قبول کردم." 🌹خاطره ای به یاد (قائم مقام فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا) 📚 کتاب "پا به پای باران"، صفحه ۵۸ ⚘ یاد شهدا را زنده نگه داریم با ذكر جمیل صلوات https://eitaa.com/daremtedadghadir
با موتورش تصادف کرده بود. رفتیم بیمارستان. دکتر ده روز براش استراحت مطلق نوشته بود. کمر درد شدیدی داشت. حتی در این حالت مقید بود که بعد از اذان مغرب موقع آب خوردن بنشیند. می گفت: «از امام صادق (ع) روایت داریم که اگر شب نشسته آب بخوریم، رزق مان بیشتر می شود همسر https://eitaa.com/daremtedadghadir
بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید» آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده! https://eitaa.com/daremtedadghadir