eitaa logo
در انتظار گل نرگس
3.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ادمین: @talabeh1375 ادمین تبادلات: کپی آزاد 🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان میداد ، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد. روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت. شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله. طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه میکند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد . با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. 🦋سپس شیخ گفت: میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم. ❤️زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است. @darentezar14
🌺🌿فقیه محشور شویم... اَلْإِمَامُ اَلرَّحْمَة سَيِّدُ اَلْمُرْسَلِين رَسُولُ اَللهِ صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : مَن حَفِظَ مِن امَّتي أربَعينَ حَديثاً مِمّا يَحتاجونَ إلَيهِم مِن أمرِ دينِهِم بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ فَقيهاً عالِماً. 💜❗️امامِ رحمت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : هركس از امت من چهل حديث مربوط به نيازهاى دينى مردم را حفظ كند《یاد گیرد وبکار گیرد برای خود ودیگران》خداوند او را در قيامت فقيه عالم محشور فرمايد. 📚 مضمون: تحرير الأحكام، ج ۱، ص ۴۰ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░ 💫♥️احادیث اهل بیت @darentezar14
🕌 ندای جهانی زراره مي گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: یُنادیِ مُنادٍ بِاسْمِ الْقائِمِ علیه السّلام قلْتُ: خاصٌّ أمْ عامٌّ؟ قالَ: عامٌّ یَسْمَعُ کلُّ قَوْمٍ بِلِسانِهِمْ، قلْتُ فَمَنْ یُخالِفُ الْقائِمَ وَقَدْ نُودِیَ بِإِسْمِهِ؟ قالَ لا یَدَعُهُمْ إِبْلِیسُ ... . 💌❗️منادی به نام «قائم آل محمد» صلَی الله علیه و آله (در جهان) ندایی می دهد. زراره گفت به امام گفتم: (طرف خطاب و یا شنونده آن) بعضی از مردم اند یا همه مردم؟ امام پاسخ داد: ندا عام است و همه با زبان خود آن را می شنوند. به امام عرض کردم: پس چه کسی در برابر این وضوح و صراحت ابلاغ، به مخالفت برمی خیزد؟ امام پاسخ داد: ابلیس مردم را آن چنان مورد وسوسه خویش قرار می دهد که در پایان شب، مردم نسبت به قیام امام، شک می کنند. 📜منتخب الأثر، ص 450 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @darentezar14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این حجاب چیه که به ما تحمیل شده!؟ 🎙 استاد قرائتی 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @darentezar14
♻️❕ راز استخوان و بارش باران 💕💕 در زمان امامت امام حسن عسکری علیه السلام به جهت نیامدن باران، خشکسالی شدیدی همه جا فرا گرفت، معتمد عباسی خلیفه وقت دستور داد که مردم نماز باران به جای آورند تا رحمت الهی نازل گردد. مردم سه روز مرتّب نماز باران خواندند ولی خبری از بارش باران نشد، تا آن که مسیحیان به همراه یکی از راهبان حرکت کردند و چون به بیابان رسیدند، راهب دست به سوی آسمان بلند کرد و در این هنگام ابری بالا آمد و شروع به باریدن کرد. همچنین روز دوّم نیز مسیحیان به همراه همان راهب حرکت کردند و چون راهب دست به سوی آسمان بلند کرد - همانند روز قبل - ابری نمایان گشت و باران فرود آمد. به همین علّت مسلمان های ظاهر بین که شاهد این صحنه مرموز بودند، نسبت به دین مبین اسلام در شک و تردید قرار گرفتند و عدّه ای از آن ها مرتّد شدند و از اسلام برگشتند. وقتی این خبر به معتمد - خلیفه عبّاسی - رسید، فورا دستور داد تا امام حسن عسکری علیه السلام را احضار نمایند، هنگامی که حضرت نزد خلیفه آمد، معتمد گفت: امّت جدّت را دریاب که در حال هلاکت قرار گرفته اند. امام حسن عسکری علیه السلام در مقابل، به معتمد عبّاسی فرمود: چندان مهمّ نیست، اجازه بده که بار دیگر مسیحیان برای آمدن باران بیرون بروند و دعا نمایند، من به حول و قوّه الهی، شک و تردید را از دل مردم بیرون خواهم کرد. معتمد دستور داد تا بار دیگر مردم برای آمدن باران دعا کنند، مسیحیان نیز به همراه راهب حرکت کردند و چون راهب دست خود را به سمت آسمان بلند کرد، بارش باران شروع شد. پس 🌺🌿 امام علیه السلام فرمود: آنچه که در دست راهب است از او بگیرید. مامورین دست راهب را باز کردند دیدند قطعه استخوان انسانی است، آن را خدمت امام علیه السلام آوردند. حضرت استخوان را در دست خود گرفت و سپس به راهب دستور داد برای آمدن باران دعا کند. این بار هر چه راهب دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و دعا خواند، دیگر خبری از باران نشد. تمامی مردم از این ماجرا در حیرت و تعجّب قرار گرفته و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. و معتمد عبّاسی به امام علیه السلام خطاب کرد: یاابن رسول اللّه! این چه معمّای مرموزی بود؟! و چرا دیگر باران قطع شد و دیگر باران نیامد؟! امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: این استخوان یکی از پیغمبران الهی است و این راهب آن را در دست خود می گرفت و به سمت آسمان بلند می کرد و به وسیله آن استخوان، رحمت الهی فرود می آمد. پس از آن که حقّ بر همه آشکار شد، حضرت به منزل خود بازگشت. 📚 مدينة المعاجز ج ۷ ص ۶۲۱ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░ @darentezar14
⚪️✔️ ◻️◽️▫️پيروان ما، گروه هاي نجات يابنده و فرقه هاي پاكي هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمك كار ما [هستند]. به زودي چشمه هاي حيات [منجيِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاي آتش! پيش از ظهور براي آنان خواهد جوشيد. 📜تحف العقول ، ص 489 💐میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد 💞🤲اللهم عجل لولیک @darentezar14
🌿💜امیرالمومنین عليه السّلام فرمودند: اِقصِر هِمَّتَكَ عَلى ما يَلزَمُكَ وَلا تَخُض فيما لا يَعنيكَ. ⭕️❗️همّت خود را صرف چيزهايى كن كه به آن نياز دارى و آنچه را به كار تو نمى آيد پى گيرى مكن. 📙غررالحكم، ج2، ص۱۸۲، ح۲۳۰۳ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░ 💫♥️احادیث @darentezar14
🕌 فضیلت سوره توحید 🌺🌿امير المؤمنين عليه السّلام : «من قرأ قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ حين يأخذ مضجعه ثلاث مرّات وكّل اللّه به خمسين الف ملك يحرسونه ليلته» «هر كس كه قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملك را بر او مى‌نمايد تا در آن شب حراستش كنند» . و «شيخ صدوق» در كتاب «توحيد» نقل كرده است كه: «انّها كفّارة خمسين سنة» . يعنى: «اين كار، كفارۀ پنجاه سال خواهد بود» 📕عدة الداعی 📘 اصول کافى جلد 4 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @darentezar14
✨♥️ ✍ امام صادق (ع) فرمودند: هر مومنی آرزوی خدمت به مهدی (عج) را داشته باشد و برای تعجیل فرجش دعا کند؛کسی بر قبر او میآید و او را به نامش صدا میزند که: ❄️فلانی مولایت صاحب الزمان ظهور کرده اگر میخواهی به پا خیز و به خدمتش برو و اگر میخواهی تا روز قیامت بخواب.پس عده زیادی به دنیا باز میگردند؛(رجعت) و فرزندانی از آنها متولد می‌شود 📚مکیال المکارم 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░ @darentezar14
🕋✨مقام والای شیعه علی در نزد خدا 💎✨ [تفسیر فرات بن إبراهیم] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی الزُّهْرِیِّ رَفَعَهُ إِلَی أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: تَوَجَّهْتُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِأُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقُمْتُ قَائِماً عَلَی رِجْلِی فَاسْتَقْبَلْتُهُ فَضَرَبَ بِکَفِّهِ إِلَی کَفِّی فَشَبَّکَ أَصَابِعَهُ فِی أَصَابِعِی ثُمَّ قَالَ لِی یَا أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ قُلْتُ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ إِنَّ وَلِیَّنَا وَلِیُّ اللَّهِ فَإِذَا مَاتَ کَانَ فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَی وَ سَقَاهُ اللَّهُ مِنْ نَهَرٍ أَبْرَدَ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَحْلَی مِنَ الشَّهْدِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ إِنْ کَانَ مُذْنِباً قَالَ نَعَمْ أَ لَمْ تَقْرَأْ کِتَابَ اللَّهِ فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً. 🌷🌻 اصبغ بن نباته می‌گوید: به قصد زیارت امیر المؤمنین علیه السّلام رفتم تا سلامی عرض کنم، ناگهان آن حضرت بیرون آمد، از جا پریدم و بر سر پا برابرش ایستادم. حضرت دستش را به دست من زد و انگشتانش را در انگشتان من قرار داد و فرمود: ای اصبغ بن نباته، گفتم: لبیک و سعدیک یا امیر المؤمنین! فرمود: همانا دوست ما دوست خداست، و چون بمیرد در رفیق اعلی خواهد بود، و خداوند او را از نهری که از برف سردتر و از انگبین شیرین تر است، سیراب نماید. عرض کردم: قربانت گردم ای امیر المؤمنین علیه السّلام، اگر چه گنهکار باشد؟ فرمود: بلی، مگر کتاب خدا را نخواندی که می‌فرماید: «خدا گناهان آن‌ها را مبدل به ثواب گرداند که خداوند در حق بندگان بسیار آمرزنده و مهربانست. ،[سوره فرقان ،آیه۷۰] » 📖تفسیر فرات،ص۳۹۳ 📖بحارالانوار، ج۶،ص۲۴۶،ح۷۸ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج ▂▃▅▇█▓▒░ @darentezar14
📘 ✍حتما بخوانید 🔻بعد از ۶۰ سال زحمت، تو این دنیا ۴ دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان با همسرم تنها زندگی می کنم و ۴ فرزندم، زندگی تشکیل داده اند. دو تا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه ی شیرین زبان... یکی از مغازه ها را خودم می چرخانم و بقیه را اجاره داده ام . اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم، چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم . همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود با کلی تدارک . من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود ، دیروقت رسیدم خونه. دیدم همسرم گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و... پرسیدم چی شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف می کنم. بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمی کنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره؛ می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما راضیش کنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم. گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند. گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن. راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و... به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت: تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟ پسرم گفت چطور مگه ؟ همسرم گفت: راستش بابات گرونا گرفته الآن چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست. پسرم مثلاً ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم، باید چکار کنیم ؟ همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش می کنند و مراسم هم که ممنوعه و... منم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری گفتی بهشون، ببینیم چه کار می کنند.! حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ می زدند و احوال منو از مادرشون می پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت؛ که من فوت کردم و مشغول کارهای قانونیش برا دفن هست. آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند، همه می گفتند: احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟! ایشون هم گفت: نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم! بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت: نترسید، آزمایش دادم و خوشبختانه من نگرفتم، اومدن خونه رو ضدعفونی هم کردن و... گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم. وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ابراز ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و... یکی از عروسا گفت: خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها که جوونن نیومدن که بگیرن. یکی از دامادا گفت: خدا رحمتش کنه، حمیدجان دیر وقته، اون برگه ها را نشون مامان بدید...! یکی از دخترا ناراحت شد و گفت: حالا چه وقت این کارهاست و... هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را توافق و تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی هم بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سند ها را می گرفتند...!!! همسرم گفت؛ حداقل بذارید کفن خدابیامرز خشک بشه و... تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و خدمت همه شون رسیدم... وقتی دیدم به جای ۴ تا فرزند، «چهارتا ویروس کرونای پفیوز» بزرگ کردم، همونجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمانم را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره... ✍️ امیرستار نصیریانی[نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد] ✓ @darentezar14
📚 🛎"زنگوله‌ای بر گردن" می‌گویند؛ "آقا محمد خان قاجار" علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک "روباه می‌تاخته،" بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، "زنگوله‌ای آویزان" می‌کرده و آخر ر‌هایش می‌کرده. تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست. البته که روباه بسار دَویده، وحشت کرده، اما زنده ا‌ست؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. "می‌ماند آن زنگوله!" از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا می‌کند! دیگر نمی‌تواند "شکار" کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، "جفتش" را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌ را از او می‌گیرد.! "این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد. فکر و خیال رهایش نمی‌کند!" زنگوله‌ای از "افکار منفی،" دور گردنش "قلاده"می‌کند. بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست. برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله! ✓ @darentezar14