eitaa logo
در مسیر شهادت
628 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
668 ویدیو
15 فایل
❧ هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زمانی نیست؛ گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند. #سیدنا #راهیان_نور_مجازی ⇢سازمان بسیج دانش آموزی استان قزوین ❥
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد :«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم و می‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید :«چی‌کاره‌اس؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه‌ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی‌توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم می‌رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمی‌گردی و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!» حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟» 💠 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمه‌چینی می‌کرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟» سرش را چرخاند، می‌خواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی می‌گشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو بمبگذاری کردن، چند نفر شدن.» 💠 مقابل چشمانم نفس‌نفس می‌زد، کلماتش را می‌شمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...» دیگر نشنیدم چه می‌گوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمی‌شد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس می‌کردم بلکه با ضجه‌ای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که به‌جای نفس، قلبم از گلو بالا می‌آمد. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال رو می‌شناسید؟» 💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
| 🔻 دوست داشت گمنام باشد می‌گفت: « آی نمی‌دونی چه لذتی داره آدم برای خدا تکه‌تکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش! » در جزیره‌مجنون به آرزویش رسید 📍فرمانده گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ حضرت‌رسول ﷺ شهادت: ۴ اسفند ۶۲ عملیات‌خیبر ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @darentezareshahadat
🖼 | 🔻پس از آن که به تنهایی یک تپه را که یک گردان از پس آزاد سازی آن برنیامده بود، تصرف کرد از جانب شهید سردار حاج‌ حسین خرازی به «گردان تک نفره» معروف شد. 🏅تک‌ تیرانداز افسانه‌ای‌دفاع‌مقدس" ♥️ 📍۱۱ اسفند سالروز شهادت شهید عبدالرسول زرین گرامی باد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @darentezareshahadat
📜بخشی از وصیتنامه حاج قاسم سلیمانی: 🔹خداوندا ! تو را سپاس که مرا قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت را درک کنم و سرباز رکاب او شوم... 🆔 @darentezareshahadat
|🕊✨🥀| اگہ یه روز خواستے☝️🏻 تعریفے براۍ | پیدا کنے..؛ بگو شهیــد یعنے بارانـ[🌧] حُسْنِ باران این است کہ⇣ زمینے ست ولے🍃 آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید... :) |♥️| |🕊| _ کمی تا شهدا ✨❤️ اللهم ارزقنا توفیق شهادت✨ 🆔 @darentezareshahadat
🎞خاطره ای از نوری🌷: 🍃همرزمان‌ شهید نوری می‌گویند: تیکه کلام بابک همیشه فداتم بود☺️ اخلاق خوبی داشت و هیچ وقت زبانش را به حرف های ناروا باز نمیکرد✨❤️ ‍‎‌‌‎╭━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╮ @darentezareshahadat ╰━━⊰•❀🍃🌹🍃❀•⊱━━╯
⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین🌿 🔸به فکر مثل شــــهدا مردن نباش🌷 به فکر مثل شــهــدا زندگی کردن باش🌹 🔸شرط شهیـــــد شدن بودن است🌹 🔸طـوری رفــتـار کـــنید که وقتـی کسی با شما برخورد دارد احـــساس کند با یک برخورد دارد🌹 شـهیـــدانـه‌زیــسـتن‌رادراینجابیامـوزید👌👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778405C6f00e138e7
*می گویند : سرِ دوراهی گناه و ثواب به حُبّ فكر كن به نگاه امام زمانت فكر كن ... ببين می توانی از گناه بگذری؟! از گناه كه گذشتی، از جانت هم می گذری... ادعای شهادت دارم ولی دست دلم می لرزد سر دو راهی گناه و ثواب حلال و حرام... به وقت ماندن سر دو راهی که یادآورم باشد بودن را..... 🌷* شبتون پر نور ═══✼🍃🌹🍃✼══ @darentezareshahadat ═══✼🍃🌹🍃✼══
❇️ 💠 شیوه نیّری در جذب به 💠 🥀 ما از بچگی با هم رفیق بودیم. در دوران کودکی با هم فوتبال بازی می کردیم. اما از وقتی که در مسجد فعالیت می کرد دیگر ندیدم فوتبال در جمع بچه های نوجوان قرار گرفته احمد آقا بازی کند. یک بار دیدم مشغول بازی است. 🥀 فوتبال او حرف نداشت. دریبل های ریز می‌زد و هیچ کس نمی‌توانست توپ را از او بگیرد. 🥀 خیلی به بازی مسلط بود. از همه عبور می کرد. اما وقتی به دروازه‌ی حریف می‌رسید توپ را پاس می‌داد به یکی از نوجوانها تا او گل بزند. 🥀 احمد می‌رفت در تیم افرادی که هنوز با مسجد و بسیج رابطه‌ای نداشتند. از همان جا با آنها رفیق می‌شد و.. بعد از بازی گفتم: احمد آقا، شما کجا، اینجا کجا؟! 🥀 گفت: یار نداشتند به من گفتند بیا بازی، من هم قبول کردم. بعد ادامه داد: فوتبال وسیله‌ی خوبیه برای جذب بچه ها به سوی مسجد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف شهید احمد علی نیّری ، ص ۳۸. خاطره برادران محمدشاهی از شهید نیری. 🆔 @darentezareshahadat
🥀 گام برداشتن در عشق هزینہ میخواهد! هزینہ هایے ڪہ انسان را عاشق... و بعد.. میڪند.. @darentezareshahadat
🔵♦️⚪✧﷽●❧➼‌═┅─┄ 🌀 | ⭕فرازی از وصیت نامه شهید سید اطحم حسینی «راه شهدای جنگ تحمیلی را ادامه دهید.» 🔵توضیح اینکه: پرواضح است ادامه دادن راه شهدا ملزم به شناخت سیره آنها دارد وتداوم راهشان مهمترین وظیفه کنونی امروز ماست؛ ابتدا باید مختصری ازخصوصیات شهدا را بشناسیم که عبارتند از : ◽ولایت پذیر بودند (یاایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعو الرسول و اولی الاامرمنکم ؛نسا۵۹) ◽مسئولیت پذیربودند (کلکم راع وکلکم مسوول وعن رعیته) ◽پیشنهاد پذیربودند؛ (وشاورهم فی الامر) ◽انتقادپذیربودند (احب اخوانی الي من اهدی الي عیوبی؛ امام‌ صادق) ◽تکلیف گرا بودند (همه ما، مامور به تکلیف و وظیفه ایم و نه مامور به نتیجه. امام خمینی) ◽روشن بين بودند (الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولایخشون وکفی باالله حسیبا؛ 39احزاب) ◽جهاد را واجب الهی و جزو فروع دین اسلام می‌دانستند (کتب علیکم القتال وهو کره لکم وعسی آن تکرهو شیا و هو خیرلکم۰۰۰بقره۲۱۶) (شادی روح شهدا صلوات) 🖌️ عزیز معبودی 🖌️مختصری از زندگینامه : نهم اردیبهشت ۱۳۴۱، در روستای ازگنین از توابع قزوین به دنیا آمد. پدرش سید علی‌اعظم کشاورز و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. ۲۲ فروردین۶۲ در فکه به شهادت رسید.پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. 🎬 تهیه شده در قرارگاه روشنگری ثامن مدیا قزوین 🔵♦️⚪✧●❧➼‌═┅─┄ ╭━ ═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ ╰@darentezareshahadat━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🔵♦️✧﷽●➼‌┅─┄ 🌀 | 🔴فرازی از وصیت نامه شهید حسین حسین آبادی. «خانواده‌های شهدا را تنها نگذارید و هرچند وقت به منزل آنها رفته و روحیه گرفته و به آنان نیز روحیه بدهید» 🔵کانون خانواده نقطه آغازین پرورش هجرت شهیدان است. ◼️و اینکه امام(ره)فرمود:خانواده‌های شهدا چشم و چراغ ملت اند. ◼️تشعشع نور چراغ از آن مشکات فاطمی است،حسینش، مصباح الهدی و سفینه النجاه است. خانواده آن حسین(ع)که راهبر و راهنمای این شهیدان است ◼️پیامبر اکرم (ص) فرمود:ای زنان مدينه اول برای عمویم حمزه گریه کنید.(مواظب خانواده شهدا باشید) و این شهید بزرگوار به این نکته اساسی پی برده و به آینده گان سفارش نموده که مراقب خانواده و خاستگاه و محل پرواز شهیدان باشید ◼️امام خمینی (ره) به درستی فرمودند: «از دامن زن مرد به معراج می رسد» ◼️مقام معظم رهبری فرمودند: «خداوند برصبر خانواده شهدا سلام و درود فرستاده است» «اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمه واولئک هم المهتدون» بقره۱۵۷ (شادی روح شهدا صلوات) ✍️ عزیز معبودی 🖌️ زندگینامه مختصر : بیست و چهارم تیر ۱۳۴۲، در شهر قزوین دیده به جهان گشود. پدرش کریم (فوت۱۳۴۴) و مادرش صغراخانم نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم تیر ۱۳۶۶، با سمت معاون فرمانده گروهان در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند 🎬 تهیه شده در : ثامن_مدیا_قزوین ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @darentezareshahadat ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🔵♦️⚪✧﷽●➼‌┅─┄ 🌀 | 🖌️فرازی از وصیت نامه شهید سیدعلی حسینی آقابابایی: «برای یک یتیم یا مستمند عروسی بگیرید» 🖌️شهید بزرگوار نکاتی را در این جمله کوتاه به آیندگان سفارش کرده است: ◾رسیدگی به یتیم و مستمند: به فقیر و یتیم و اسیرطعام می دهند، با وجود احتیاجی که به آن طعام دارند.(آیه ۸ انسان) ◾اقدام عملی به ازدواج: و البته باید مردان بی زن و زنان بی شوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به ازدواج یکدیگر درآورید اگر آن مردان و زنان فقیرند خدا به لطف و فضل خود آنان را بی‌نیاز و مستغنی خواهدفرمود و خدا رحمتش وسیع و نامتناهی وبه احوال بندگان آگاه است(آیه ۳۲ سوره نور) ◾حاصل ازدواج فرزندآوری است و سرزمین پاک (و آماده)، گیاهش به اذن پروردگارش بیرون مى‏ آید.امّازمینى که خبیث و شوره‏ زار است،جز محصولى اندک و بى ‏فایده بیرون نمى‏ دهد(آیه ۵۸ اعراف) ◽پر واضح است این وصیتنامه هایی که زیر آتش گلوله های توپ و تانک و خمپاره و در آخرین لحظات زندگی شهید بزرگوار به تحریر در آمده می‌تواند بعنوان یک گنجینه و آینه دائماً جلو دیدگان ما باشد تا بنگریم و راه شهیدان را ادامه دهیم. (شادی روح شهدا صلوات) ✍🏻 عزیز معبودی مختصری از زندگینامه: ۲ اردیبهشت ۱۳۴۹ در روستای آقابابا از توابع به دنیا آمد.پدرش سیدمحمدمهدی، روحانی بود و مادرش محترم نام داشت. تا پایان راهنمایی درس خواند.از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ۱۳۶۷٫۳٫۲۴ در شیخ‌محمد عراق به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @darentezareshahadat ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
آنچنان جان می‌دهد که نماز می‌خواند، آنچنان کـه با خـدا راز و نیـاز میڪند . . .📿 🆔 @darentezareshahadat
شیعه ی علی همواره در تاریخ ،مجرم ترین بوده است.در دانش جرم شناسی ،محبت و ولایت علی بالاترین جرم است و شیعیانش مجرم ترینانند. کوچه های بنی هاشم همیشه محل قرار بوده است.قراری برای مجازات مجرمان.این کوچه ها در طول تاریخ تکثیر شدند و گسترش یافتند. هر روز نیز بر تعداد مجرمان افزوده شد و کوچه ها نیز فزونی یافت.کوچه های کربلا ،کوچه های کرخ،کوچه های تاسوکی،کوچه های کابل،دبیرستان سید الشهدای کابل.... . ده ها تن از این دخترکان مجرم ،دخترکان علی،شیعه ی علی، که البته مجرمان سابقه داری بودند و آن جرم را سینه به سینه از مادرانشان ،از کنار در سوخته ای ، همان کوچه نخستین ،قرن به قرن به ارث برده بودند،در یکی از همین کوچه ها تکه تکه شدند و سوزانده شدند. اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا . # 🆔 @darentezareshahadat
نامشان در دنیــا " است و در آخرت " بہ امیـد شفاعت‌شــان... 🕊 🕊 🌷 🆔️ @darentezareshahadat
🔰فرازی از وصیت‌نامه سپهبد «حاج‌ قاسم سلیمانی» 🔻 نسخۀ نجات بخش ▪️خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.. 🆔️
ــــــــ ــ شھدا نورند ؛ شھدا مقدسند . همہ مدیونِ شھداییم :)♥️ - سخن‌حاج‌قاسم📸 | 🌱 💠🕊@darentezareshahadat
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•‌ྃ وقتی عقل عاشق شود ‌ عشق عاقل می‌شود و می‌شوی . . . 💠🕊@darentezareshahadat