eitaa logo
دری به سوی یاران عاشق
262 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
627 فایل
۱۳۹۸/۸/۲۲ 🌱همیشہ مےگفت: اگه میخوای‌ سربازامام‌زمان‌ باشے، باید توانایی‌هات‌ رو بالاببری‌ ... شیعه باید همہ‌فن‌حریف باشه، و از همه چے سر دربیاره 🍃انشاءالله صاحب زمان بیاد به ایران ️ زیرپاش بریزیم گلاب ناب کاشان دری به سوی یاران عاشق
مشاهده در ایتا
دانلود
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| با این مدل فکر کردن من، نتیجه می‌شود پرت کردن خودم از کوه. سر بلند می‌کنم بلکه بتوانم یک روزنۀ امیدی پیدا کنم که صدای شاهرخ را می‌شنوم و البته قد و قامتش هم پیداست. بلند بلند برای خودش صحبت می‌کند، یا شاید هم دارد به من غر می‌زند. می‌آید و مرا که می‌بیند نچ‌نچ بلندی می‌کند: - یه خُرده، فقط یه ذره اگر فکر کنی من آدم اینم که تو رو کول کنم ببرمت پایین. - کولت مال خودت. گردنت رو می‌خوام. زانو می‌زند مقابل پایم و بی‌رحمانه جوراب از پایم درمی‌آورد. لب می‌گزم تا ناله نکنم و دوباره لُغُز نشنوم. پای ورم کرده‌ام را که می‌بیند می‌گوید: - در رفته. کار خودمه. دستش را می‌گیرم و می‌گویم: - چی‌چی کار خودته؟ ناکارم نکنی! آستین‌هایش را بالا می‌دهد و می‌گوید: - ببین، داداشت خیلی آدم نیست؛ اما دیگه بی‌هنر هم نیست. و چنان دردی می‌پیچد در پایم که ناله‌ام را بلند می‌کند. دستی به سر و روی پایم می‌کشد و می‌گوید: - بچۀ باطاقتی هستی! فقط صبر کن تا من برم پایین آذوقه بیارم. تا شب موندگاری. • • • حالا که شاهرخ رفته است و تنها شده‌ام دوباره می‌توانم از تو بنویسم. آقای قاضی چرا آن مقدمه را نوشتم. خواستم بگویم به راحتی پیش نرفتم، شاید اگر زندان می‌بریدی آسایش بیشتری داشتم اما الان به سمت آرامش پیش می‌روم. یک آرامشی دارد این گنج‌یابی که تا به حال نداشته‌ام. اما بعد؛ مهدی برای نوجوانی‌اش همان‌قدر برنامه داشت که من هنوز برای یک روز عمرم نتوانسته‌ام بنویسم و اجرا کنم. تنها زمانی که برنامه داشتم ماه‌های متصل به کنکور بود، آن‌هم چون فکر می‌کردم دنیا یک تعریف دارد؛ کنکور! که خوب الان واجب است اعتراف کنم به تفکر اشتباهم. اما مهدی وقتی می‌رود سرکار، منظورم موتورسازی است که هم درس می‌خوانده، هم برای کمک به خانواده کار می‌کرده است. حالا بیایید حساب کنیم چند درصد از نوجوانی‌اش یعنی غرورش، تنبلی‌اش، خودبینیش، راحت‌طلبیش باقی است و بقیه‌اش یکپارچه عقل است. در اوج خیالات خشن نوجوانی و زور بازو و قدرنمایی پسرانه، سر خم کنی مقابل اوستایی که موتورسازی دارد؛ خودش یک حرکت بزرگی است. دستانت سیاه شود، زیر ناخن‌هایت هم، بعد دست سیاهت را بکشی روی صورتت تا عرق‌ها را پاک کنی و رد سیاهی بماند روی پیشانیت هم، خودش حرف دیگر. الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺