eitaa logo
دری به سوی یاران عاشق
263 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
627 فایل
۱۳۹۸/۸/۲۲ 🌱همیشہ مےگفت: اگه میخوای‌ سربازامام‌زمان‌ باشے، باید توانایی‌هات‌ رو بالاببری‌ ... شیعه باید همہ‌فن‌حریف باشه، و از همه چے سر دربیاره 🍃انشاءالله صاحب زمان بیاد به ایران ️ زیرپاش بریزیم گلاب ناب کاشان دری به سوی یاران عاشق
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین روز 🏴🖤🏴🖤 ◀️آخرین غسل هنگامی که امیر المومنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)از خانه بیرون رفتند دقایقی تا غروب باقی مانده بود.حضرت زهرا(سلام الله علیها)به سلمی' خواهر اسماء فرمود:ای مادر،برایم وسایل غسل آماده کن. سلمی' آنچه حضرت خواسته بود آماده کرد و فاطمه(سلام الله علیها)آخرین غسل را انجام داد آنگاه فرمود:((ای مادر،و لباس های تازه ام را بیاور)). سلمی' لباس ها را آورد حضرت زهرا(سلام الله علیها)آنها را پوشید. ◀️خیمه ای از سندس بهشتی آنگاه حضرت به اسماء فرمود:((وقتی از دنیا رفتم به اتاق نگاه کنید و هنگامی که دیدید خیمه ای از سندس بهشتی در گوشه خانه زده شده،بدن مرا با کمک زینب و ام کلثوم را آنجا ببرید و داخل خیمه قرار دهید)). ◀️آخرین نماز سپس فرمود:((ای اسماء،من ساعتی در اتاق استراحت خواهم کرد.هنگام اذان سه بار مرا صدا بزن.اگر جواب ندادم بدان که به پیامبر(صلی الله علیه و آله)ملحق گشته ام)). آنگاه وضو گرفت و به اسماء فرمود:((لباس و عطری که همیشه برای نماز استفاده می‌کنم بیاور)).سپس در جایی که مکان پیامبر(صلی الله علیه وآله)در خانه‌اش بود دو رکعت نماز خواند. ◀️کافور بهشتی حضرت زهرا(سلام الله علیها)پس از نماز به سلمی' فرمود:((مادر،رختخواب مرا در وسط اتاق پهن کنید)).سلمی' دستور حضرت را انجام داد.حضرت زهرا(سلام الله علیها)داخل بستر رو به قبله خوابیدن و دست راستش را زیر صورت قرار داد و به سلمی' فرمود:((مادر،هنگامی که از دنیا رفتم،هیچ کس روپوش مرا کنار نزند)).سپس به اسماء فرمود: -جبرئیل هنگام وفات پدرم کافوری از بهشت آورد.پیامبر(صلی الله علیه و آله)آن را سه قسمت کرد که ثلث آن را برای خودش و ثلث آن را برای علی و ثلث دیگرش را برای من قرار داد. ای اسماء،کافور مرا بیاور و زیر سرم بگذار.سپس از نزد من خارج شو که می خواهم با خدا مناجات کنم. اسماء کافو را آورد و زیر سر حضرت زهرا(سلام الله علیها)گذاشت و بیرون رفت. ◀️آخرین لحظه ها آنگاه حضرت دست هایش را به سوی آسمان گرفت و پس از نفرین بر غاصبین خلافت فرمود: -خدایا،به حق محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)و اشتیاق او به من و به حق شوهرم علی مرتضی(علیه السلام)و حزن او بر من وبه حق حسن مجتبی و اشک او بر من و به حق حسین شهید و غم او در مصیبت من و به حق دختران فاطمیات من و حسرتشان بر حال من،رحمت و غفران خود را بر گناهکاران جاری نما و آنان را وارد بهشت کن که تو بزرگوارترین سوال شوندگان و مهربان ترین مهربانان هستی. اسماء که دعای حضرت را می‌شنید گریست.آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)پارچه بر صورت خود کشید و پاهای مبارک را به سمت قبله کرد و به اسماء فرمود: -پس از دقایقی که وقت نماز رسید مرا صدا بزن. اگر پاسخ ندادم سراغ علی بفرست و بدان که من نزد پدرم رفته ام. محمدرضاانصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 آخرین لحظه های زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرا رسیده بود.همسر امیرالمومنین(علیه السلام)و مادر حسنین(علیهما السلام)با بدنی کبود از تازیانه ها و پهلوی شکسته از درد و فشار در و صورتی نیلی از ضربت سیلی،واپسین دقایق عمر خویش را با نگرانی از حال همسر و فرزندانش از یک سو و نگاهی به پدر و جبرئیل و میکائیل و عزرائیل از سوی دیگر سپری می‌کرد. ◀️حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ملائکه لحظاتی تا اذان مغرب باقی مانده بود که جبرئیل خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها)نازل شد و عرض کرد:((ای حبیبه حبیب خدا و ثمره قلب او،خداوند سلام بر تو سلام می رساند.امروز به درجات بالا و بهشت ابدی ملحق خواهی شد)).سپس میکائیل نازل شد و همان سخنان جبرئیل را خدمت حضرت عرض کرد. آنگاه گروه‌هایی از اهل آسمان به استقبال حضرت آمدند.سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله)همراه جبرئیل آمد درحالی که می فرمود:((دخترم،بیا که آنچه پیش روی توست برایت خیر است)). ◀️شهادت بانوی بانوان در آن هنگام حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:((سلام بر جبرئیل.سلام بر پیامبر(صلی الله علیه و آله)خدایا،با همراهی پیامبرت،بهشت تو و جوارت و دارالاسلام را می خواهم.)) آنگاه عزرائیل سلام داد و فرمود:((سلام بر تو ای فیض کننده ارواح)). با حضور عزرائیل عطری خوشبو در اتاق پیچید و مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها)از بدن مبارکش مفارقت کرد؛و با شهادت تنها یادگار پیامبر(صلی الله علیه و آله)سنگینی آن همه مصیبت،قلب محبین فاطمه(سلام الله علیها)را تا ابد داغدار کرد. حضرت زهرا(سلام الله علیها)پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و حضرت محسن(علیه‌السلام)،سومین شهید آل محمد(صلی الله علیه و آله)بود که پس از ۹۵ روز در حالیکه هنوز از جراحات سینه و پهلویش خون جاری بود به شهادت رسید. آن حضرت در سن ۱۸ سالگی در غروب چهارشنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری قمری،برابر با هفتم شهریور سال یازدهم هجری شمسی،برابر با بیست و نهم آگوست سال ۶۳۲ میلادی از دنیا رفت. ◀️عزاداری اسماء اسما بیرون اتاق منتظر بود.هنگام نماز که رسید صدا زد:((ای دختر محمدمصطفی،ای دختر بهترین فرزند آدم، ای مادر حسن و حسین،ای پاره تن پیامبر،ای صدیقه طاهره،ای زکیه مرضیه،ای طیبه عالمه،ای نور چشمان پیامبر،وقت نماز شده است)).اما جوابی نشنید.دوباره صدا زد: -ای دختر محمد مصطفی،ای دختر بهترین کسی که زاده شد،ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین قدم برداشتید،ای دختر کسی که به خدایش نزدیک شد به اندازه قاب و قوسین یا نزدیکتر،ای دختره کسی که از همه مقرب تر به پروردگارش بود،یا فاطمه زهرا،ای دختر رسول خدا،ای بانوی ای بانوان عالم. اسماء که هیچ پاسخی از حضرت زهرا(سلام الله علیها)نشنیده بود وارد اتاق شد،و تا فهمید حضرت از دنیا رفته فریاد زد:((وا فاطمتاه))،و در حالی که اشک می ریخت خود را بر روی بدن حضرت انداخت. او دست و پای حضرت زهرا(سلام الله علیها)را می بوسید و با گریه می‌گفت:((یا فاطمه،هنگامی که نزد پدر رفتی،از طرف اسماء سلام برسان)).آن گاه گریبان چاک زد و گفت:چگونه می توانم به پسران رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شهادت تو را خبر دهم؟ محمدرضا انصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 ◀️حسنین(علیهما السلام)کنار بدن مادر در حالی که اسما گریه و ناله می‌کرد حسنین(علیهما السلام)وارد خانه شدند!او فورا از اتاق و حضرت بیرون آمد و آنان را نشاند و برایشان غذا آورد.آنها گفتند: -اسماء،آیا دیده ای ما بدون مادرمان غذا بخوریم؟اسماء،ما به بقیع رفتیم و برای مادرمان دعا کردیم.سپس کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)رفتیم و صدای حضرت را شنیدیم که فرمود:((فرزندانم،نزد مادرتان بروید که از دنیا رفته است)).اسماء،حال مادرمان چگونه است؟مادرمان کجاست؟ اسماء سخنی نگفت و آن دو وارد اتاق شدند و دیدند مادر بر بستر خوابیده و روپوشی بر صورت دارد.حسنین(علیه السلام)گفتند:اسماء مادرمان هرگز دراین وقت نمی خوابید؟ اینجا بود که طاقت اسماء تمام شد و مقنعه از سر برداشت و مو پریشان کرد و خراش بر صورت کشید و در حالی که اشک می ریخت:((گفت مادرتان نخوابیده،بلکه به رحمت خدا رفته است)).با این خبر و حال اسماء،صدای گریه امام حسن و امام حسین(علیه السلام)بلند شد. امام حسن(علیه السلام)خود را بر روی جنازه مادر انداخته او را می بوسید و می گفت:((مادر با من سخن بگو پیش از آنکه روح از تنم برآید)).امام حسین(علیه السلام)پای مادر را می بوسید و می گفت:((مادر،من پسرت حسینم.با من سخن بگو قبل از آنکه قلبم پاره شود و بمیرم)). اسماء به حسنین(علیهما السلام)عرض کرد:ای پسرانه رسول خدا،برخیزید و به مسجد بروید و شهادت مادرتان را به پدر خبر دهید. هنگامی که آنها رفتند اسماء طبق وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)همراه حضرت زینب و ام کلثوم(علیهما السلام)بدن مطهر حضرت را داخل خیمه‌ای از سندوس بهشتی که در گوشه اتاق زده شده بود بردند. ◀️امیرالمومنین(علیه السلام)بیهوش شد امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)از خانه به سمت مسجد رفتند در حالی که می‌گفتند:((یامحمداه،امروز مادرمان از دنیا رفتم مصیبت تو بر ما تازه شد)). نزدیک مسجد که رسیدند،با صدای بلند گریه می کردند.عده ای از اصحاب بیرون آمدند و پرسیدند ای پسران پیامبر،خدا چشمانتان را گریان نکنند.چه چیز باعث گریه شما شده است؟آیا به خاطر فراغ جدتان گریه می کنید؟ اما حسنین(علیهما السلام)با گریه گفتند:((نه،مادرمان فاطمه از دنیا رفته است)).امیرالمومنین(علیه السلام)که داخل مسجد بود با شنیدن این خبر چنان منقلب شد که با صورت بر زمین افتاد و بیهوش شد! اصحاب آوردند و به صورت حضرت زدند.هنگامی که به هوش آمد در حالی که می گریست فرمود:((ای دختر محمد،اکنون چه کسی تسلای دلم خواهد بود؟تاکنون تو باعث آرامش من بودی،اما از این پس چه کسی خواهد بود))؟سپس این شعر را خواند: -هر اجتماع و دوستی بالاخره فراغ دارد.و هر مصیبتی در مقایسه با فراق آسان است. اکنون فاطمه(سلام الله علیها)را بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله)از دست داده‌ام،دلیل آن است که حضور هیچ دوستی همیشگی نخواهد بود. ◀️امیرالمومنین و حسنین(علیهما السلام)کنار جنازه امیرالمومنین(علیه السلام)برخاست و همراه امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)به سوی خانه آمد.هنگامی که وارد حذف اتاق حضرت زهرا(سلام الله علیها)شد،اسماء را دید که بالای سر آن حضرت نشسته و گریه کنان می‌گوید:((وای از ایتام محمد!بعد از وفات جدتان برای تسلای دلمان نزد فاطمه(سلام الله علیها)می آمدیم،اما اکنون بعد از او نزد چه کسی برویم و با چه کسی آرام شویم))؟ ◀️وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) امیرالمومنین(علیه السلام)جلو آمد و روپوش را از صورت حضرت کنار زد و دید ورقه ای کنار سر اوست،که در آن چنین نوشته است: بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت فاطمه دختر محمد است.او شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست.بهشت و جهنم حق است و روز قیامت خواهد آمد و در آن شکی نیست و خداوند بدن های در قبر را مبعوث می کند. یا علی،من فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله)هستم که خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم؛چرا که تو از دیگران بر من سزاوار تری. مرا شبانه غسل بده و کفن کن.شبانه بر من نماز بخوان و مرا دفن کن و هیچ کس را باخبرمکن.تو را به خدا می‌سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم. کانال ابرار محمدرضاانصاری الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 ◀️آمدن مردم برای عزاداری هنگامی که خبر شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)در شهر مدینه پخش شد،مردم یک‌پارچه ناله زدند.زنان بنی هاشم نیز در خانه امیرالمومنین(علیه السلام)جمع شده بودند و گریه می کردند و می گفتند:((وای سرورمان.وای دختر رسول خدا)) امیرالمومنین(علیه السلام)و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)در خانه نشسته بودند و مردم برای تسلیت می آمدند.حضرت اشک می ریخت و همه به خاطر گریستن او گریه می‌کردند. در همان لحظات حضرت ام کلثوم(علیه السلام)در حالی که روپوشی بر سر داشت و چادرش بر زمین کشیده می شد از اتاق بیرون آومد و گفت:((یا ابتا یا رسول الله!اکنون تو را از دست دادیم به گونه ای که هر کس بعد از این دیداری نخواهد بود.)). ◀️عایشه در شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) با شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله)برای عزاداری و تسلیت به طرف خانه امیرالمومنین(علیه السلام)آمدند،اما عایشه نیامد و اظهار بیماری کرد.همچنین از طرف او به امیرالمومنین(علیه السلام)پیامی رسید که دلالت بر خوشنویسی و از شهادت فاطمه(سلام الله علیها)می کرد! در همین حال عایشه تصمیم گرفت بی خبر وارد اتاقی شود که بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)در آنجا بود؛اما اسماء اجازه نداد و گفت:((داخل مشو)).او که تابوت ساخته دست اسماء را دیده بود نزد پدرش ابوبکر شکایت کرد و گفت: -این زن بین ما و دختر پیامبر مانع می‌شود و برای اتاقکی همانند حجله عروس ساخته است!! ابوبکر به اسماء گفت:((اسماء،چرا نمی گذاری همسران‌پیامبر کنار جنازه دخترش بیایند؟آیا برایش چیزی همانند حجله عروس ساخته ای))؟! اسماء در جواب او گفت: -فاطمه(سلام الله علیها)به من دستور داده هیچ کس نزد او وارد نشود.این چیزی را که ساخته ام هنگام زنده بودنش به او نشان دادم و او به من دستور ساختن آن را داد. ابوبکر که فهمید ممانعت از ورود به دستور مستقیم حضرت زهرا(سلام الله علیها)بوده و عایشه را راهی به درون اتاق نخواهد بود،به اسماء گفت:((آنچه دستور داده انجام بده)). ◀️تاخیر در مراسم تشییع مردم بسیاری مقابل خانه حضرت جمع شده بودند و همه نشسته بودند تا جنازه را بعد از غسل و کفن تشیع کنند و نماز بخوانند و دفن کنند.اما ابوذر از خانه بیرون آمد و خطاب به جمعیت گفت:((بازگردید که تشییع جنازه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله)به تاخیر افتاده)). سلمان نیز بیرون آمد و به مردم گفت:((به خانه هایتان بروید که دفن حضرت زهرا(سلام الله علیها)به تاخیر افتاد)).عمر با شنیدن این خبر به ابوبکر گفت: -به خدا قسم،اینان فاطمه را مخفیانه دفن خواهند کرد تا ما بر سر جنازه اش حاضر نباشیم! ◀️تهدید ابوبکر و عمر ابوبکر و عمر پیش از آنکه بازگردند به عنوان تسلیت نزد المومنین(علیه السلام)آمدند و گفتند:((چرا جنازه اش را بیرون نمی آوری تا بر او نماز بخوانیم))؟فرمود:فردا او را دفن می کنیم. اما آن دو نفر حضرت را تهدید کردند و گفتند:((یا ابالحسن،از ما زودتر برای نماز بر بدن دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله)اقدام نکنی))!! از سوی دیگر عباس بن عبدالمطلب که از وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)خبر داشت و تهدید ابوبکر و عمر را نیز دیده بود،نزدامیرالمومنین(علیه السلام)آمد و درباره تهدیدات آن دو به حضرت هشدار داد. ◀️مراسم غسل در تاریکی شب هنگامی که ظلمت شب شهر مدینه را فرا گرفت و مردم به خواب رفتند و جاسوسان سقیفه نیز از هر خبری ناامید شدند،امیرالمومنین(علیه السلام)آماده شد تا بدن همسرش را شبانه و مخفیانه غسل دهد و کفن کند و به خاک بسپارد. در گوشه اتاق خیمه ای از سندس بهشتی بود که بدن مطهر توسط اسماء و زینبین(علیهما السلام)داخل آن گذاشته شده بود.با گذشتن ثلثی از شب امیرالمومنین(علیه السلام)غسل را شروع کرد.حضرت بار اول سه مرتبه و بار دوم پنج مرتبه بر بدن مطهر با کاسه های بهشتی از آب بهشت ریخت و در پنجمین بار کافور بهشتی را که یادگار پیامبر(صلی الله علیه و آله)بود اضافه کرده و فرموده: -خدایا،این کنیز تو و دختر رسولت،منتخب تو و بهترین خلق توست.خدایا حجت او را بر زبانش جاری کن و برهان او را عظیم قرار ده و مقامش را بالا ببر او را به پیامبر(صلی الله علیه و آله)ملحق فرما. در مراحل غسل حضرت زهرا(سلام الله علیها)،حسنین(علیهما السلام)آب می‌آوردند و اسماء کمک می‌کرد و امیرالمومنین(علیه السلام)همراه با رضوان خزانه دار بهشت،بانوی بانوان را غسل می داد. محمدرضاانصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 ◀️سوگواری امیرالمومنین(علیه السلام)هنگام غسل در اثنای غسل،ناگهان صدای امیرالمومنین(علیه السلام)به گریه بلند شد.اسماء عرض کرد:((یا علی،گریه برای این مصیبت عظیم و امتحان بزرگ حق توست.اما چرا ناگهان و بی اختیار گریستی))؟حضرت فرمود: -اسماء کبودی سیمای فاطمه و اثر سیلی و سرخی و خونین شدن چشمان و ورم بازویش را دیدم. دیدم که یکی از استخوان هایش شکسته و پیشانی اش سرخ شده است. او این ها را از من مخفی می‌کرد تا مرا محزون نکنند. همچنین حضرت زینب(سلام الله علیها)که نظاره‌گر غسل مادر بود،سیاهی و کبودی در پهلوی حضرت زهرا(سلام الله علیها) دید و از پدر درباره آنها سوال کرد.امیرالمومنین (علیه السلام)فرمود:((اینها جای تازیانه هاست))!حضرت بعد از غسل،بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها)را-با همان پارچه ای که بدن پیامبر(صلی الله علیه و آله)را خشک کرده بود-خشک کرد. در این حال حسنین و زینبین(علیهما السلام)و فضه و اسماء که تنها افراد حاضر در خانه بودن،منتظر ماندند تا برای آخرین بار با حضرت زهرا)سلام الله علیها)وداع کنند. ◀️آخرین وداع پس از غسل ،میرالمومنین(علیه السلام)بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)را در هفت پارچه بهشتی کفن نمود.حضرت قبل از بسته بندی های کفن رو به اهل خانه کرد و فرمود: -ام کلثوم،زینب،فضه،حسن،حسین،بیایید و با مادرتان زهرا زدا کنید که اکنون هنگام فراق است و دیدار به بهشت می ماند. حسنین(علیهما السلام)کنار جنازه آمدند در حالی که می‌گفتند:((وای از حسرتی که هرگز داغ آن سرد نمی شود؛حسرت از دست دادن پدر بزرگ مان محمد مصطفی و مادرمان زهرا.مادرجان،هرگاه جدمان را ملاقات کردی از ما به او سلام برسان و بگو:بعد از تو در این دنیای تیم ماندیم)). در آن لحظه صدایی از سینه حضرت زهرا(سلام الله علیها)بلند شد و ناله ای کرد و دست هایش را از کفن بیرون آورده و آن دو را به سینه اش چسبانید.ناگهان هاتفی از آسمان ندا کرده:((یا ابالحسن،آن دو را بردار که به خدا سوگند ملائکه آسمان به گریه در آمدند)). امیرالمومنین(علیه السلام)جلو آمد و حسنین(علیهما السلام)را از جنازه مادر جدا کرد.آنگاه درحالی که بندهای کفن را می بست این اشعار را زیر لب زمزمه می فرمود: -فاطمه جان،فراق تو بزرگترین مسئله نزد من و از دست دادن تو سخت ترین مصیبت برای من است.از حسرت گریه خواهم کرد و از سوز نوحه سرایی می کنم برای دوستی که راه خود را پیمود و رفت.ای چشم،اشک بریز و مرا کمک کن که حزن من دائمی است و بر فراق یارم که گریه می کنم. محمدرضا انصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 ◀️گریه امیرالمومنین(علیه السلام)پس از غسل هنگامی که امیرالمومنین(علیه السلام)از محل غسل بیرون آمد اشک هایش قطع نمی شد،و به گونه ای با صدای بلند گریه می کرد که تا آن روز هیچ کس ندیده بود. یکی از اصحاب که بیرون از خانه منتظر حضرت بود عرض کرد:((چه چیزی باعث گریه شما شده است؟آیا از دوری حضرت زهرا(سلام الله علیها)اشک می ریزید))؟فرمود: -باعث گریه من نشده مگر دیدن اثر تازیانه ها بر جسم فاطمه(سلام الله علیها)که همچون نیل سیاه شده بود.او همین گونه روز قیامت مبعوث می‌شود و خدا را ملاقات می کند.گریه من برای از دست دادن او نیست،بلکه به خاطر آثار لگد و تازیانه در پهلو و دستانش است! ◀️مراسم نماز بر بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیرالمومنین(علیه السلام)بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)را در تابوتی که اسماء ساخته بود گذاشت و به امام حسن(علیه السلام)فرمود:((ابوذر را صدا بزن تا نزد من بیاید)).ابوذر آمد و با کمک حضرت تابوت را به مکانی که می خواستند نماز بخوانند بردند. امیرالمومنین(علیه السلام)مقابل جنازه ایستاده،و از مردهای امام حسن(علیه السلام)،امام حسین(علیه السلام)،سلمان،ابوذر،مقداد،عمار و حذیفه؛و از زن ها حضرت زینب(علیها السلام)،ام کلثوم(علیه السلام)،فضه،اسماء،ام سلمه و ام ایمن برای نماز ایستادند. آنگاه امیر المومنین(علیه السلام)نماز را شروع کرد،و با هر تکبیری که می‌گفت جبرئیل و ملائکه مقرب نیز تکبیر می‌گفتند.حضرت پنج مرتبه تکبیر گفت و نماز را به پایان برد. ◀️مراسم تشییع با شاخه نخل آتش زده پس از نماز،امیرالمومنین(علیه السلام)دو رکعت نماز دیگر خواند و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و دعای خواند.سپس با همان چند نفر که در نماز حضور داشتند تابوت را برداشتند و به سوی قبر تشییع کردند؛در حالی که شاخه‌ای از نخل را برای روشنایی آتش زده بودند و همراه تابوت حرکت می‌کردند تا به محل قبر رسیدند. در هیچ یک از مراحل تجهیز و تشییع بدن مطهر،طبق وصیت صریح حضرت زهرا(سلام الله علیها)دشمنان حضور نیافتند و نتوانستند بر بدن دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نماز بخوانند. محمدرضاانصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴🖤 ◀️مراسم تدفین بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) هنگامی که تشییع کنندگان به محل قبر رسیدند صدایی از گوشه‌ای شنیدند که می فرمود:((نزد من بیاور.نزد من بیاور که تربت او از من است )). امیرالمومنین(علیه السلام)و همراهیان به سوی صدا نگاه‌کردند و قبری آماده دیدند. آنگاه تابوت را به سوی قبر بردند و بر زمین گذاشتند.هنگامی که حضرت جنازه را کنار قبر آورد و خواست بدن را وارد قبر کند،دستی از خاک بیرون آمد و بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها)را تحویل گرفت. امیرالمومنین(علیه السلام)عرض کرد:((یا رسول الله،این امانت شب ازدواج است که به سویت باز می گردانم)).در پاسخ حضرت از قبر این گونه صدا آمد: -یا علی،در آن شب پهلویش شکسته و رویش کبود و چشمانش پر از خون نبود. حضرت گریست و عرض کرد:((یا رسول الله،تو خود می‌دانی چه کسی این کارها را کرده است))!آنگاه در حالی که بدن را درون قبر می‌گذاشت فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله محمد بن عبدالله.ای صدیقه،تو را تسلیم کسی کردم که از من به تو سزاوار تر است و به آنچه خدا برایت رضایت دارد راضی هستم. پس از آن امیرالمومنین(علیه السلام)سنگ‌های لحد را چید و روی قبر را پوشاند.سپس کمی آب بر روی قبر پاشیدند و پارچه ای بر روی آن انداختند.آنگاه حضرت کنار قبر نشست و فرمود:((ای زمین،امانتم را به تو سپردم.این دختر رسول خداست)). در جواب امیرالمومنین(علیه السلام)،از زمین صدایی شنیده شد که عرض کرد:((یا علی،من از تو به اومهربانترم.برگرد و نگران مباش)).آنگاه محل قبر با زمین اطراف یکسان شد که تا روز قیامت هیچ کس نتواند قبر حضرت زهرا(سلام الله عليها)را پیدا کنند. ◀️درد دل امیرالمومنین(علیه السلام)با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همین که امیرالمومنین(علیه السلام)خاکسپاری حضرت زهرا(سلام الله علیها)را به انجام رساند و از اجرای دقیق وصیت آن بانوی پهلو شکسته اطمینان یافت تمام غم ها برقلبش هجوم آورد و اشک بر گونه هایش جاری شد.در این حال رو به قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)نمود و عرض کرد: -یا رسول الله،از من بر تو سلام از طرف دخترت که به زیارت تو آمده و در جوارت آرمیده و در بقعه تو در خاک خوابیده،همان که زود به تو ملحق شد. یا رسول الله،در مصیبت بانوی برگزیده تو صبر من کم شده و در غم بانوی بانوان جهان تحملم تمام شده است. اکنون امانت بازگردانده شد و ناگهان زهرا از دست من رفت. یا رسول الله،چقدر آسمان و زمین بد منظر شده است.حزن من دائمی است و شب‌های من به بیداری می‌گذرد،و غصه ای قلبم را گرفته که هرگز از آن پاک نمی شود مگر آنکه خداوند خانه آخرت را-که تو در آن مقیم هستی-برای من انتخاب کند. من اندوهناکم و حزنی شدید دارم که دل را غمگین می کند،و غصه ای دارم که مرا رها نمی‌کند.چقدر زود بین ما فاصله افتاد.من در این مصیبت از خدا کمک می‌خواهم. به زودی دخترت به تو خبر خواهد داد که شکستن حرمت او شده بودند از او بسیار سوال کن و قضایا را خبر بگیر چه ناگفته هایی که در سینه اش جمع شده بود و راهی برای اظهار آن نداشت.به زودی برایت خواهد گفت و خدا حکم خواهد کرد که او بهترین حکم کنندگان است.این در حالی است که از رحلت تو زمان زیادی نگذشته و یاد تو فراموش نگردیده است. آنگاه امیر المومنین(علیه السلام)با شکایت از اختناق سقیفه و برای وداع با پیامبر و حضرت زهرا(علیهما السلام)عرضه داشت: -سلام بر شما دو عزیز،سلام کسی که مجبور به خداحافظی است،نه اینکه بخواهد سخنش را تمام کند یا که سیر شده باشد.اگر از کنار قبر شما می‌روم از خستگی نیست،و اگر بر سر قبر شما اقامت می کنم به خاطر ناباوری به آن چیزی نیست که خداوند به صابرین وعده داده است.آری،صبر بهتر و زیباتر است. اگر نبود غلبه این حاکمین مسلط بر ما،ماندن کنار قبر تو و توقف در اینجا را بر خود لازم می کردم و بر آن مواظبت می نمودم، و بر عظمت این مصیبت همچون مادر فرزند از دست داده ناله سر می دادم. در منظر پروردگار است که دختر تو پنهانی به خاک سپرده می شود و حق او از بین می‌رود و ارث او منع می‌شود در حالی که فاصله ما با تو زیاد نشده و یاد تو از بین نرفته است. یا رسول الله،به درگاه خدا شکایت می‌برم و یاد تو بالاترین تسلیت برای من است.صلوات و رضوان خدا بر تو و او باد. محمدرضاانصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
شهادت 🏴🖤🏴 ◀️مرثیه امیرالمومنین(علیه السلام)کنار قبر آنگاه امیر المومنین(علیه السلام)بر سر قبر همسرش ایستاد و عرض کرد: -خدایا،من از دختر پیامبرت راضی هستم.خدایا،او اکنون در تنهایی است پس مونس او باش.خدایا،اکنون در هجران است پس با او وصل باش.خدایا،به او ظلم شده است پس برای او حکم کن که تو بهترین حکم کنندگان هستی. سپس حضرت در سوگ فاطمه(سلام الله علیها)مرثیه خواند.در آن هنگام هاتفی در جواب سوگواری امیرالمومنین(علیه السلام)،آن حضرت را تسلی داد. آنگاه امیر المومنین(علیه السلام)در کنار قبر همسرش نشست و آنقدر گریه کرد که عباس جلو آمد و دست حضرت را گرفت و با کمک دیگران او را از کنار قبر بردند. ◀️چهل قبر جدید در بقیع! همان شب به دستور امیرالمومنین(علیه السلام)برای مخفی ماندن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)،چهل صورت قبر در بقیع ساخته شد؛و بر روی همه آنها آب پاشیدند برای آنکه هیچ کس نتواند قبر فاطمه(سلام الله علیها)را پیدا کند. اکنون امیرالمومنین(علیه السلام)وصیت همسرش را به طور کامل انجام داده بود و هیچ کس از دشمنان متوجه نشده بودند.حضرت هنگامی که به خانه بازگشت احساس تنهایی کرد و از مصیبت حضرت زهرا(سلام الله علیها)اشک ریخت که در فراق او مرثیه خواند. محمدرضاانصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
بقیع 🏴🖤🏴🖤 بدن مطهر تنها یادگار پیامبر(صلی الله علیه و آله) شبانه و مخفیانه به دفن شد و تا روز قیامت هرگز نشانی از آن به دست نخواهد آمد.اما مردم مدینه به خصوص غاصبین خلافت می دانستند آشکار نبودن قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)برای همیشه سندی زنده بر جنایات آنان خواهد بود. این بود که هر راهی را برای پیدا کردن قبر فاطمه(سلام الله علیها)طی کردند،و امیرالمومنین(علیه السلام)هم در این باره به مقابله شدید با آنان پرداخت تا وصیت همسرش در مخفی بودن قبر عملی شود. ◀️خبر دشمنان از دفن مخفیانه صبح روز پنج شنبه چهارم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید.هنگام اذان صبح،ابوبکر نماز را خواند و سپس رو به مردم حاضر در مسجد کرد و اعلان عمومی داد و گفت:((برای تشییع جنازه دختر پیامبر حاضر شوید که دیشب از دنیا رفته است)). آنگاه همراه عمر و عده ای از مردم به سمت خانه امیر المومنین (علیه السلام)آمدند در حالی که قصد داشتندبر بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)نماز بخوانند و در مراسم تشیع و تدفین حاضر باشند. در بین راه مقداد را دیدند.او با دیدن ابوبکر و عمر به افراد همراهشان گفت:((ما دیشب فاطمه(سلام الله علیها)را دفن کردیم)). عمر با شنیدن این خبر به ابوبکر نگاه کرد و گفت: آیا به تو نگفتم اینان بدن فاطمه را شبانه و زود دفن می‌کنند که ما حاضر نباشیم؟ ◀️ضرب و شتم مقداد توسط عمر عباس که آنجا حاضر بود گفت:((او خود وصیت کرده بود که شما بر او نماز نخوانید)).مقداد نیز گفت:((فاطمه(سلام الله علیها)وصیت کرده بود که شما دو نفر بر جنازه او نماز نخوانید)). عمر که فکر نمی کرد با این مسئله مواجه شود عصبانی شد و به مقداد حمله کرد و آنقدر بر سر و صورت او زد که خسته شد و کسانی که آنجا بودند مقداد را از دست او رها کردند. مقداد برخاست و به عمر گفت: -دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)از دنیا رفت در حالی که از هردو پهلویش خون جاری بود،از ضرباتی که تو با شمشیر و تازیانه بر او زدی.پس بدان که من برای کتک خوردن نزد تو از علی و فاطمه(سلام الله علیهما)بسیار کم ارزش تر هستم،که این مرا اینگونه میزنی. ◀️ازدحام مردم مقابل خانه حضرت ابوبکر و عمر و افراد همراهشان با سخنان مقداد و عباس از تصمیم خود منصرف نشدند؛و نزد امیر المومنین(علیه السلام)آمدند و دیدند حضرت کنار در خانه نشسته است.نخست عده‌ای گفتند:((ای برادر رسول خدا!دستور بده تا سراغ کارهای تجهیز و تکفین و آماده کردن قبر برویم))!! اما امیرالمومنین(علیه السلام)پاسخ داد:((فاطمه(سلام الله علیها)دفن شد و به پدرش ملحق گردید)). عده‌ای گفتند:((انا لله و انا الیه راجعون! آیا دختر پیامبرمان محمد از دنیا رفت و در بین ما فرزند دیگری از او باقی نماند و بر بدن او نماز نخواندیم؟! این سخنی بسیار عظیم است)). کانال ابرار محمدرضاانصاری الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
بقیع 🏴🏴🖤🏴🖤 ◀️اعلام وصیت فاطمه(سلام الله علیها)درباره قبر مخفی در این حال به ابوبکر و عمر خبر رسید که در قبرستان بقیع چهل قبر تازه دیده می‌شود.اینجا بود که هردو جلو آمدند و گفتند: -ای پسر ابوطالب!درباره دختر محمد چه کردی؟آیا او را دفن کرده ای؟آیا دشمنی خود را با ما هنوز ترک نکرده ای؟چه چیز باعث شد که او را شبانه دفن کنی و نگذاریم ما در نماز و تشییع او حاضر باشیم؟! حضرت فرمود:((این عهدی بود که او با من داشت و دستور دفن شبانه را داده بود.اگر باز نگردید شما را مفتضح خواهم کرد))! آنها گفتند:((این نیز مانند همان کارتو بود که به تنهایی رسول خدا را غسل داد ای))! حضرت فرمود:((به خدا قسم،فاطمه(سلام الله علیها)به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر بدنش نماز نخوانید)).ابوبکر و عمر گفتند: -به خدا قسم،تو هیچ چیزی که بر علیه ما باشد و ما را ناراحت کند ترک نمی‌کنی و این نیست مگر به خاطر کینه ای که از ما به دل داری. حضرت در پاسخ عمر،سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها)را در روز عیادت را یادآور شد و فرمود: -فاطمه همان بانوی بود که برایتان از او اجازه عیادت گرفتم و دیدید که چه سخنانی به شما دو نفر گفت. به خدا قسم،به من وصیت کرده بود که شما دو نفر بر سر جنازه اش حاضر نباشید و بر بدن او نماز نخوانید.من هرگز نمی توانستم با دستور او مخالفت کنم و وصیت او را درباره شما انجام ندهم. ◀️پاسخ عقیل به عمر عمر که نمی‌خواست قبول کند حضرت زهرا(سلام الله علیها)درباره منع حضور او و ابوبکر به خصوص وصیت کرده،دوباره گفت: ای پسر ابوطالب،آیا حسد قدیمی خود را هنوز ترک نکرده ای!رسول خدا را به تنهایی غسل دادی و بدون حضور ما بر جنازه فاطمه نماز خواندی. امیرالمومنین(علیه السلام)دیگر پاسخ او را نداد و به جای آن حضرت برادرش عقیل گفت: -به خدا قسم،شما حسود ترین و دشمن ترین مردم نسبت به رسول خدا و اهل بیت او هستید.شما فاطمه را زدید و از دنیا رفت در حالی که پهلویش هنوز خون آلود بود و از شما دونفر راضی نبود. ◀️خطاب امیر المومنین(علیه السلام)به مردم اکنون باید مردمی توبیخ می‌شدند که آن روزها جنایات سقیفه را تماشا کردند تا فاطمه(سلام الله علیها)به شهادت رسید و امروز برای تشییع اصرار می ورزیدند. حضرت خطاب به کسانی که برای تشییع آمده بودند فرمود: -بس است آن جنایاتی که در حق خدا و رسول و اهل بیتش انجام دادید. به خدا قسم،من هرگز درباره وصیت فاطمه(سلام الله علیها)عصیان وی را نخواهم کرد که وصیت کرده بودید هیچ یک از شما بر بدنش نماز نخوانید. ◀️تصمیم بر نبش قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) با این عکس العمل های امیرالمومنین(علیه السلام)،ابوبکر ساکت شد؛اما عمر که هنوز در فکر چاره بود گفت: -این کار در اثر کینه ای است که در دل داری.این سخنان بی‌فایده را رها کن.ای بنی هاشم،به خدا قسم،شما هرگز حسادت قدیمی خویش را با ما فراموش نمی کنید. به خدا قسم،قصد کرده ام قبر فاطمه را نبش کنم و بر بدنش نماز بخوانم!اکنون قبر فاطمه را نبش می‌کنم و بر جنازه اش نماز می خوانم!! محمدرضا انصاری کانال ابرار الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
بقیع 🏴🖤🏴🖤 ◀️عکس العمل امیرالمومنین(علیه السلام)به سخنان عمر ناگهان امیرالمومنین(علیه السلام)از گستاخی عمر غضبناک شد و لباس او را گرفت و به طرف خود کشید به گونه ای که قادر به عکس العملی نبود.حضرت در آن حال فرمود: -به خدا قسم،مادامی که قلبم درون سینه ام می تپد و ذوالفقار در دستان من است هرگز نمی توانی قبر او را نبش کنی. ای پسر صهاک،اگر چنین قصدی نمایی دستت را به سویت باز می گردانم.به خدا قسم،اگر شمشیرم را بیرون کشم آن را غلاف نخواهم کرد مگر با گرفتن جان تو!اگر میتوانی قصدت را عملی کن. به خدا قسم،اگر قصد داشته باشی ذره‌ای از این تصمیم خود را عملی کنی-و خوب می‌دانی که هرگز نمی توانی مگر آنکه آنچه چشمانت را در آن است از تنت جدا شود-بدان که من با تو به غیر از شمشیر معامله نخواهم کرد قبل از آنکه به چنین هدفی دست پیدا کنی. آنگاه امیرالمومنین(علیه السلام)عمررا رها کرد و او که قدرت حرکت نداشت ساکت شد.ابوبکر عمر را نزد خود کشید و گفت:((من که تو را از مقابله با او بر حذر داشتم.او از ما به این کار سزاوارتر است))!! اینجا بود که عده‌ای از مردم بازگشتند در حالی که ابوبکر و عمر و همراهیانشان همچنان قصد داشتم به قبرستان بقیع بروند و هدف خود را عملی کنند،هرچند از سخن امیرالمومنین(علیه السلام)در هراس بودند. ◀️ماجرای قبرستان بقیع مردمی که همراه ابوبکر و عمر مانده بودند به سوی بقیع رفتند و وارد قبرستان شدند و کنار چهل قبر تازه ایستادند.آنان که نمیدانستند قبر اصلی کدام است به یکدیگر می‌گفتند: -از پیامبر مان یک دختر باقی مانده بود که در وفاتش حاضر نشدیم و بر او نماز نخوانده ایم و در دفنش نبودیم.اکنون نیز مکان قبرش را نمی دانیم تا زیارتش کنیم!! ابوبکر با آنکه سخنان امیرالمومنین(علیه السلام)را درباره بقیع و نبش قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)شنیده بود،اما گفت: -از زنان مسلمان افراد مورد اطمینانی را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند و جنازه فاطمه را پیدا کنیم و از قبر بیرون بیاوریم و بر آن نماز بخوانیم و بار دیگر او را به خاک بسپاریم تا بتوانیم در آینده قبرش را زیارت کنیم!!! ◀️غضب امیرالمومنین(علیه السلام)از نبش قبر هنگامی که این سخن ابوبکر را به امیرالمومنین(علیه السلام)اطلاع دادند،حضرت لباس زرد رنگی را که در جنگ ها می پوشید بر تن کرد و شمشیر ذوالفقار را بر کمر بست از خانه خارج شد،در حالی که چهره‌اش سرخ شده از شدت غضب خون در رگ هایش به جوش آمده بود. حضرت در حالی که به طرف بقیع می‌آمد فرمود:((اگر از این قبرها یک سنگ جا به جا شود شمشیر را بر شما مسلط خواهم کرد)).شخصی دوان دوان نزد مردمی که در بقیع بودند آمد و گفت: -این علی است که می آید.او به خدا سوگند یاد کرده که اگر حتی یک سنگ از این قبرها جا به جا شود شمشیر را بر گردن دستور دهندگان به این امر فرود می آورد. بسیاری از مردم با این سخن از بقیع رفتند،اما ابوبکر و عمر و عده ای از همراهیانشان ایستاده بودند که حضرت وارد بقیع شد و خطاب به آنها فرمود:((اگر یکی از این قبرها را نبش کنید،شمشیر در میان شما می نهم)). عمر جلو آمد و گفت:((یا ابالحسن،تو را چه شده است؟!به خدا قسم،قبرش را نبش می کنیم و بر بدن او نماز می‌خوانیم))!!امیرالمومنین(علیه السلام)لباس عمر را گرفت و او را تکانی داد و بر زمین زد و فرمود: -حق خود را رها کردم از ترس آنکه مردم از دین برگردند.اما قبر فاطمه،قسم به آنکه جان علی به دست اوست اگر یک سنگ از آن جا به جا شود زمین را از خون شما سیراب می کنم. اکنون اگر میخواهی اقدام کن.من اگر شمشیر بکشم آن را غلاف نمیکنم مگر با گرفتن جان تو! ابوبکر جلو آمد و گفت:((یا ابالحسن،به حق رسول خدا و فاطمه از او دست بردار که ما آنچه تو را خوش نیاید انجام نمی دهیم)). حضرت نیز عمر را رها کرد آن دو همراه مردمی که در قبرستان بقیع جمع شده بودند به سرعت متفرق شدند و برای همیشه پیدا کردن قبر فاطمه(سلام الله علیها)را از یاد بردند. کانال ابرار محمدرضاانصاری الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ .•°°•.💬.•°°•. ⊱ @daribesoyeyaranashegh `•. ༄༅ ♥️ °•¸.•°࿐ ➺
بقیع 🏴🖤🏴🖤 ◀️خانه نشینی امیرالمومنین(علیه السلام)در مصیبت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)،امیرالمومنین(علیه السلام)سه روز از خانه بیرون نیامد.اصحاب از این موضوع بسیار ناراحت و نگران بودند،عمار را نزد حضرت فرستادند. او وارد خانه شد و دید امیرالمومنین(علیه السلام)نشسته و امام حسن(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)کنار او هستند،و حضرت به آن دو نگاه می کند و اشک می ریزد.عمار عرض کرد:((آقای من،شما ما را به صبر بر مصیبت دستور می‌دهید.اصحاب در انتظار شما هستند و طاقت دوری شما را ندارند)).حضرت فرمود: -عمار،راست می گویی.اما بدان که من با از دست دادن فاطمه،پیامبر(صلی الله علیه و آله)را نیز از دست دادم.فاطمه برای من آرامش خاطر و تسلای مصیبت بود.ای عمار،من درد مصیبت را احساس نکردم مگر با وفات او و درد فراق را نفهمیدم مگر با فراق او،و آنچه تحمل مصیبت را آسان می‌کند این است که در محضر خداست. ای عمار،هنگامی که فاطمه را بر مکان غسل گذاشتم،دیدم یکی از استخوانهایش شکسته و میخ در وارد سینه اش شده و آن را مجروح کرده و پهلویش از شدت ضربات سیاه شده است.ای عمار،آنچه از قلبم بیرون نمی رود این است که او این جراحات را از من مخفی می‌کرد که مبادا زندگی به کام من تلخ شود. کلام امیرالمومنین(علیه السلام)عمار را به گریه انداخت،و حضرت ادامه داد:((ای عمار،بدان که این بانوی از دست رفته و در گذشته دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)است،و من در مصیبت او به خاطر خدا صبر می کنم)). ◀️تسلیت اصحاب به امیرالمومنین(علیه السلام) آنگاه امیر المومنین(علیه السلام برخاست)و برای ملاقات اصحاب حرکت کرد،در حالی که اشک بر گونه اش جاری بود.از اصحاب به استقبال آمدند و هر یک با لسانی تسلیت گفتند.حضرت فرمود: -اگر مرا به خاطر گریه در فقدان دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)مورد سوال قرار میدهید،بدانید که به پیامبر(صلی الله علیه و آله)اقتدا کرده ام.آن حضرت بر خدیجه کبری گریه می کرد در حالی که او دختر پیامبر نبود،اما فاطمه بانوی بانوان و دختر اشرف پیامبران و مادر سیدالشهداست. ◀️عزاداری امیرالمومنین(علیه السلام) امیرالمومنین(علیه السلام)هر روز قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها)را زیارت می کرد.در یکی از روزها بر سر قبر آمد و خود را بر روی قبر انداخت در حالی که می گریست و فرمود: -چه شده است که بر سر قبر حبیب من ایستاده ام و سلام می کنم ولی جواب مرا نمیدهد.ای حبیب،چرا جواب نمی دهی؟آیا پس از جدایی،دوستان را فراموش کرده ای؟ اما می‌دانند که حبیبم در پاسخ خواهد گفت:چگونه پاسخ سلام تو را بدهم در حالی که اسیر خاک گشته ام. محمدرضاانصاری کانال ابرار