■تالله لا أنـسى الـحسين وشِلوَه
تـحت الـسنابك بالعراء موزَّع
■تـطأ الـسنابك صـدره وجبينه
والأرض ترجف خيفةً وتضعضع
#صباحكم_حسيني_الخطى_رزقكم_الله_في_الدنيا_زيارته_وفي_الاخرة_شفاعته
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
📜 سیزدهم صفر 📜
🔘 #بخش_اول
🔰سر بر خاک گذاشته و بخواب رفته بودم، خورشید، خرامان خرامان از پس افق دیده بیرون کشید، نسیم صبحگاه صورتم را نوازش داد، و به تیغ گرما بخشِ خورشید که بر کربلا می تابید•••
•••چشم گشودم و بیدار شدم•••
🔺دیدم نوشته ای بر زمین کربلا حک شده است🔻
•••نگاهم را به آن دوختم•••
🔸سیدالساجدین به دست خود بر قبر حسین نوشته بود🔸
💠هذا قَبْرُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِب اَلَّذِی قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَریباً💠
🔰«این قبر حسین بن علی بن ابیطالب است، که او را تشنه و غریب کشتند.»🔰
🔹اشک در چشمانم خانه کرد و یاد عطش و غربت روز عاشور در خاطرم زنده شد.🔹
🔰دیشب که رسیدم، شب بود و تاریک، هیچ ندیدم، از فرط خستگی و در اندیشۀ سرنوشت عبیدالله بن حُر جُعفی، بر قبر و تربت پاک سالار شهیدان آرمیده بودم•••
•••نفسی تازه کردم و نگاه چرخاندم•••
🔺در جای جای دشت وسیع کربلا، هنوز نشان از روز حادثه بود🔻
🔸پرچم در اهتزازِ بالای قبر عباس، در مجد و شکوه خودنمایی می کرد🔸
🔵و یاران دگر در دل خاک، در پایین پای امام خُفته بودند•••
🔰زن و مردی گویی از دل زمین جوشیدند و قد کشیدند•••
•••پیش آمدند، نزدیک شدند•••
🔸زن سوی قبر دوید، بر قبر فرو افتاد و گریست🔸
🔹مرد شرمگین و سر بزیر، با فاصله از قبر ایستاده بود🔹
•••مرد بر خاک زانو زد و گریست•••
•••قدری گذشت، به او نزدیک شدم•••
~ گفتم:
"از مردمان کوفه ای؟"
•••بیشتر گریست•••
✔️ ادامه دارد • • •
● ۷ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#مجتبی_فرآورده
#روزشمار_محرم
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
📜 سیزدهم صفر 📜
🔘 #بخش_دوم
~گفتم:
"بر این مصیبت بایدخون گریست"
••گریه ومویه اش بیشتر شد••
~گفتم:
"تو برایم نا آشنایی،از خودت بگو"
-گفت:
"من از یاران امیرالمومنین علی بن ابیطالب در صفین بودم،در بازگشت از صفین"
"در کربلا فرود آمدیم،پس از اقامۀ نماز،علی بن ابیطالب مُشتی از این خاک را برداشت و بویید"
"*گفت:
《خوشا بحال تو ای خاک، گروهی از تو محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد》"
••مرد،جمله را به پایان نبرده بود،گریه امانش را بُرید••
~گفتم:
"تعزیت بر تمام شیعیان و محبین آل الله"
••سر بر خاک گذاشت••
🔹گریه کرد ونالید🔹
-به آه وناله گفت:
"خدایا توبه!خدایا توبه!"
~گفتم:
"تو که در فراق او بی تابی،توبه ات از چه رو است؟"
-گفت:
"در روز عاشورا،در سپاه ابن سعد بودم"
"حُر بن ریاحی که از سپاه جدا شد و به حسین پیوست"
"خاطرۀ بازگشت از صفین،و کلام علی در خاطرم نشست"
"بر شتر نشستم و اندکی بعد از حُر،سوی حسین آمدم"
"آنچه را از علی شنیده بودم برایش بازگو کردم"
"*حسین گفت:
《حال با ما هستی یا علیه ما؟》"
🔺باز گریه امانش را بُرید و مجال ادامۀ سخن نداد🔻
🔹لحظه ای گذشت و قدری آرام شد🔹
-گفت:
"به حسین گفتم،نه با شمایم نه بر شما!"
"دختران و همسرم در شهر تنهایند و من نگران حالشان"
*حسین گفت:
"پس به جایی برو که کشته شدن ما را نبینی و صدای دادخواهی ما را نشنوی"
"سوگند به خدایی که جان حسین در دست اوست، هرکس استغاثه ما را بشنود و ما را یاری نکند"
"خداوند او را به روی در آتش جهنم می افکند"
✔️ ادامه دارد • • •
● ۷ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
📜 سیزدهم صفر 📜
🔘 #بخش_سوم
•••
•••گریه کرد و فریاد زد•••
- گفت:
"ای وای بر من! وای برمن! او با زنان و کودکان خود به کارزار آمده بود،"
"اما من با عذر نابجا، بهانه آوردم، تنهایی زن و فرزند را دستاویز خود کردم، به او پشت کردم."
"حسین را تنها گذاشتم و یاری اش نکردم."
"ای وای برمن! ای وای برمن!"
~ پرسیدم:
"نامت چیست؟"
- گفت:
"هَرثَمه بن ابی مسلم! و آن زن، همسر من است."
•••فریاد زد و گریست•••
🔹قلبم در التهاب و هراس از امتحان، بر دیوارۀ سینه ام می کوبید🔹
•••سرا پای وجودم می لرزید•••
🔺با او هم ناله شدم و گریستم، اما نه برای او، بر خود گریستم و بر آیندۀ خود!🔻
✔️ ادامه دارد • • •
● ۷ روز مانده تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#روزشمار_محرم
#مجتبی_فرآورده
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
❖✨﷽✨❖
🌺🕊🍃🕊🌺
#یک_آیه_یک_درس
🔔 خودتون و خـانـوادهتـون رو از آتش حفظ
کنید.
قرآن میگه:
🔰 سوره مبارکه تحریم، آیه ﴿٦﴾
🕋〖يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا〗
🍃 ترجمه فارسی:
🌷【ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاه دارید】
پدر!!
مادر!!
شما مــســئــولــیـــد...
📢 آی پدر و مادری که میدونی بچهات تو راهِ خلاف داره قدم بر میداره، و هیچـی بهش نمیگی!!!
📢 آی پدر و مادری که میدونی بچهات رفیقای ناباب داره، و هیچـی بهش نمیگی!!!
📢 آی پدر و مادری که میبینی بچهات نمــاز نمیخونه، و هیچـی بهش نمیگی!!!
حق زن و بچّه فقط این نیست که خونه خوب 🏠، ماشینِ خوب 🚙، غذای خوب 🍗و ... براشون تهیّه کنی
اینا خیلی خوبه،
👈 امّا مهمتر از اینا این هست که، به فکر آخــرتــشــون باشی، مراقب غذای روحـشــون باشی، مراقب تربیتــ صحیح اسلامیشون باشی.
✅ یک کلام مراقب دینشون باشی.
و این مسئله رو باید حتّی قبل از ازدواج، از موقع انتخابِ همسرِ با ایمان، و بعد موقع تولّد فرزندان و... با برنامهریزی دقیق دنبال کرد.
این حرف قرآن رو آویزه گوشمون کنیم:
⚠️ "قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ" ➣●•
به فکر خودتون و خانوادهتون باشید
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
⚠️ #تـݪنگــرامـروز
🔥 اگر آتش میدانست ڪه سر انجامش
خاکـستر است هرگـز با اینهمه #غرور
زبانه نمےڪشید!!
❗️وقتی عصبانـے هستید مواظب حرف
زدنتان باشید عصبـانیت شما فروکش
خواهد کرد ولے حرفهایتان یک جایے
باقــے مـےمانند.
⛔️ #غــرور_مـمـنوع
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
👌داستان کوتاه و پندآموز
💠یادمان باشد زمین گِرد است❗️
💭پیرمردی تصمیم گرفت تا با پسر و عروس و نوهی چهارساله خود زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست.
💭پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد.
💭بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت و هیچ نمی گفت.
💭یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر رو به او کرد وگفت: پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!
✅یادمان بماند که: "زمین گرد است...!"
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین
@ostad_shojaeما قیام میکنیم_16.mp3
زمان:
حجم:
11.16M
#ما_قیام_میکنیم ۱۶
اهل #قیام ،
اگر حقیقتاً اهل قیام باشند؛
نه تکیهای به کسی دارند؛
و نه بدنبال پاداش و جبران، از سویِ کسی هستند...
اهل قیــام؛
اهل توحیدند!
فقــط روی پای خدا میایستند🔅
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
#اربعین