eitaa logo
درمحضرقرآن 📖 واهل بیت ع #فقط_به_عشق_علی
1.4هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
7.2هزار ویدیو
640 فایل
لطفااگر فایلهای قرآنی مشکلی داشت در گروه زیر خبر بدید برای کانال زحمت زیاد کشیده میشه‌حمایت بفرمایید ⚠️نشربعضی مطالب باذکرصلوات آزاد گروه پیشنهادوانتقاد، تبلیغ‌ممنوع🚫👇 https://eitaa.com/joinchat/97321157Gf8faec81aa
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ امام صادق 【ع】 : افزايش قيمت[ها] سبب بدرفتارى است؛ امانتدارى را از ميان مى بَرَد؛ و انسان مسلمان را به ستوه مى آورد 「غَلاءُ السِّعرِ يُسيءُ الخُلُقَ، ويُذهِبُ الأَمانَةَ، ويُضجِرُ المَرءَ المُسلِمَ」 📚 الکافی ، جلد۵ ، صفحه۱۶۴ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @darmahzareghoran ┗━━━🍂━━ .
۳۰۰۰تومانی نتیجه انقلاب نیست ‼️ نتیجه است امروز از علی طلبکارند کسانی که ابوموسی اشعری را انتخاب کردند ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @darmahzareghoran ┗━━━🍂━━ .
بنزین کد بود. بسطامی.mp3
3.85M
🔴فوری (اطلاع رسانی کنید) 🔴سخنان روشنگرانه امروز امین_بسطامی در خصوص بنزینی که کد محرمانه داشت در بین فعالان سایبری... ❌با این کار میخواستند طرح یمن را پیاده بکنند...دولت میخواهد فرار بکند!!! 🔻هدف زدن رهبری بود ... ❌این اعلان جنگ بی سابقه بود...❌ ✅ مردم را اگاه کنید ... ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @darmahzareghoran ┗━━━🍂━━ .
🍃🌹داشتیم با خواهرم از مجلس بر می گشتم که یهو دلم هوای حسین کرد. نمی دونم چه سرّیه! اونم احساس رو داشت. قبول کرد بریم پیش حسین. قبول کردنِ او همانا و کج کردن مسیرمون به سمت هم همانا!.. 🍃🌹اون موقع شب (تقریبا ساعت ١ شب) مسیرمون رو به سمت گلزار شهدا تغییر دادیم تا بیایم پیش حسین. گلزار یهو موتور به خرخر کردن افتاد و شد. هر کاری کردم روشن نشد. نمی دونستم چه مرگشه. 🍃🌹اون لحظه چهره درهم من که نیم خیز شده بودم و با چیزی که زیاد سر در نمیاوردم ور می رفتم هم بود هم خنده دار. از طرفی هم به خاطر اینکه اون موقع شب، تو اون تاریکی کنار بزرگراه با گیر کرده بودم یکمی احساس می کردم. 🍃🌹هیچ کسی هم نبود که کمکی بهمون کنه.. تو اون حالت موتور رو دستم گرفتم و به سمت گلزار رو ادامه دادیم. تو راه با حرف می زدم. "گفتم رفیق هوامونو داشته باش." بش گفتم ، تو یه عمر کار مردم و راه انداختی، من که یقین دارم الان حواست به منم هست.. کردم بهش و راه می رفتم. 🍃🌹جالبه همینطور که تو فکر بودم و داشتم با حسین حرف می زدم، آقا و خانمی و کنارمون ایستادند . نگاهی به موتورم انداختن و یکم بهمون دادن. در عین ناباوری موتور روشن شد. 🍃🌹فکرشم نمی کردم موتور بنزین تموم کرده باشه. آخه چراغ بنزین که نشون می داد باک بنزین پر پر باشه. شاید این موتور هم اون لحظه گرفته بود. 🍃🌹وقتی بنزین رو داد بهم گفت که این بنزین رو به نیت بهتون دادیم. باشد که برسه به روح شهید. خانمی که همراهشون بود هم از تو کیفش یه و یه عکس شهید ولایتی رو به خواهرم داد و گفت اینها هدیه از طرف . 🍃🌹وقتی اینو گفت با تعجب پرسیدم: برادر؟! گفت اره، ما شهید حسین ولایتی هستیم و وقتی شما رو دیدیم خواستیم به کمکتون کنیم. آخه اگه خودش بود هم حتما همین کار رو می کرد. 🍃🌹هنوز صحبت ها ادامه داشت که احساس کردم یه لحظه گوش هام سنگین شده. چیزی نمی شنوم. فقط صدای حسین بود که تو گوشم می پیچید. صدای همون رفیق که وقتی خودش نیست می فرسته واسه رفع مشکل رفقا.. ┏━━━🍃🔲🍃━━━┓ @darmahzareghoran ┗━━━🍂━━