4_102244436670415833.mp3
1.07M
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
🚩 السلام علیك ایهاالعبدالصالح
المطیع لله و لرسوله ولأمیرالمؤمنین
والحسن والحسین صلیالله علیهم وسلم
4_5940751089690214833.mp3
10.13M
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
4_6028528487369803045.mp3
7.71M
🎤 روضه حاج مهدی #سماواتی
🕯 #روزهشتم #محرم 1441
حسینیه آیت الله حق شناس ۹۸
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
4_6028528487369803046.mp3
16.54M
🎤 زیارت عاشورا حاج مهدی #سماواتی
🕯 #روزهفتم #محرم 1441
حسینیه آیت الله حق شناس ۹۸
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
4_6028528487369803047.mp3
14.53M
🎤سخنرانی #استادپناهیان (۱)
🕯 #روزهشتم #محرم 1441
حسینیه آیت الله حق شناس ۹۸
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
4_6028528487369803048.mp3
16.71M
🎤سخنرانی #استادپناهیان (۲)
🕯 #روزهشتم #محرم 1441
حسینیه آیت الله حق شناس ۹۸
🕯🏴
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@darmahzareghoran
┗━━━🍂━━
🌿🕯🏴🌿🕯🏴
آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد.
به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیلهام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.
وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمهگاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.
🕯🏴🕯🏴
درمحضرقرآن 📖 واهل بیت ع #فقط_به_عشق_علی
🌿🕯🏴🌿🕯🏴 آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آ
🌿🕯🏴🌿🕯🏴
حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟
شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعلههای جنگ برافروخته میگردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمیماند. من برای شما امان نامهای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.
حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.
🕯🏴🕯🏴
درمحضرقرآن 📖 واهل بیت ع #فقط_به_عشق_علی
🌿🕯🏴🌿🕯🏴 حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از
🌿🕯🏴🌿🕯🏴
⏫ ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندانام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمهگاه خویش برگشت.
◀️توضیح آنکه امالبنین و شمر از قبیلهی بنی کلاب بودند و آن زمان رسم بود در جای غریب همقبیلهای خواهر و برادر و دایی و عمو صدا میزدند و بچههای آنان را پسر خواهر یا پسر برادر صدا میزدند.
دلیل واضحتر این خطاب از سوى شمر، جنبه روانى و کارکرد روانشناختى آن است. بدین معنا که شمر با توجه به اینکه روحیات حضرت عباس (ع) را مى شناخته، احتمال مى داده که او اماننامه را نپذیرد. شمر با اتخاذ این لحن، مى خواست که حضرت را متوجه پیوند خانوادگى اش با خود نماید و شرایط روحى عباس (ع) را براى پذیرش اماننامه بیشتر آماده سازد. گذشته از آن، شمر این سخن را در حضور دیگران و با صداى بلند اظهار مى کند تا عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نموده و او را وادار به مصالحه نماید.
🕯🏴🕯🏴
درمحضرقرآن 📖 واهل بیت ع #فقط_به_عشق_علی
🌿🕯🏴🌿🕯🏴 ⏫ ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در ط
🌿🕯🏴🌿🏴
⏫عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني.
عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت.
وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود.
سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد.
🕯🏴🕯🏴
🌿🕯🏴🕯🏴
⏫دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه.
هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش.
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند
از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم.
در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت.
🕯🏴🕯🏴
🌿🕯🏴🌿🕯🏴
⏫عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب.
امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..😭💔
🕯🏴🕯🏴