eitaa logo
در محضر استاد بروجردي
1.9هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
156 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯🕯 ١۷ 🌷 ١ ✳️ *شهید باکری از انسان‌های وارسته و خودساخته‌ای بود که با فراهم بودن زمینه‌های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود.* 🔹 زندگی ساده و بی‌ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی‌هایی که داشت می‌توانست مرفه‌ترین زندگی را داشته باشد؛ اما همواره مثل یک بسیجی زندگی می‌کرد. از امکاناتی که حق طبیعی‌اش نیز بود چشم می‌پوشید. ❇️ تواضع و فروتنی‌اش باعث می‌شد که اغلب او را نشناسند. او محبوب دل‌ها بود. همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آن‌ها عشق می‌ورزید. ✍️ می‌گفت: وقتی با بسیجی‌ها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم، هرگاه خسته می‌شوم پیش بسیجی‌ها می‌روم تا از آن‌ها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود. 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ١٨ 🌷 ✳️ همسر شهید باکری در مورد اخــلاق او در خـانه می‌گوید که با وجود همه خستـگی‌ها، بی‌خـوابی‌ها و دویـدن‌ها، *همیشه با حالتی شـاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد* و 🔸 اگر مقــدور بود در کار‌های خانه به من کمـک می‌کرد؛ لبـاس می‌شست، ظــرف می‌شســت و خودش کار‌های خودش را انجام می‌داد. 🔹 اگر از مسئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند. 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ١۹ 🌷 ۳ 🔸 دوستان و همسنگرانش شهید باکری نقل می‌کنند که *به همان میـزان که به آنجا فرایـض دیـنی مقید بود نسبـت به مستـحبـات هم تقـید داشـت.* ✳️ نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خـلوت می‌کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قـرآن از کار‌های واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌كرد. 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲۰ 🌷 ٤ 💠 *بخشی از وصیت‌نامه* 🔸 چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت، و سراپا تقصیر و نافرمانیم؛ گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم، ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم؛ رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. ✨ یا رب! العفو. 🔹 خدایا! نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی.‌ ای وای که سیه روی خواهم بود. 🔹 خدایا! چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم! ✨ یا اباعبدالله شفاعت. 🔸 آه چقدر لذّت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش! ولی چه کنم که تهیدستم. ✨ خدایا! تو قبولم کن! 🔹 سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش. 🔸 عزیزانم! اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه‌های درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست.‌ای عاشقان اباعبدالله! ❇️ بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه‌ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نماییم تا بلکه قدری از تکلیف خود را شکرگزاری به جا آورده باشیم. 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲۱ 🌷 ۱ 💠 *روحیه شهادت طلبی* 🍀 حاج قاسم شیفته شهادت بود او در داغ فراق یاران همرزمش می ­سوخت و در نجواهای شبانه‌­اش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت می‌­نمود. 🔹 او از مغز استخوان و بن‌دندان و با ذره ­­ذره­ وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن می­‌گفت و از آنان ملتمسانه می­‌خواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. ✳️ *بزرگ­‌ترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقی‌­ترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.* 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲۲ 🌷 ۲ 💠 *سختکوشی* ✳️ او مردی نستوه و خستگی­‌ناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاش­گر بود و به آسایش خویش نمی‌­اندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای می­‌فشرد و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز می‌گشت. 🔹 *برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی‌دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بی‌قرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او می­‌خواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سخت‌کوشانه و مجاهدانه به پیش رود.* 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲٣ 🌷 ٣ 💠 *سنجیدگی و تدبیر در امور* 🔹 تصمیمات او سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال می‌­کرد *ذهنی پردازش­گر داشت خوب می‌­شنید خوب تأمل و تفکر می‌­کرد و دقیق و بجا تصمیم می­‌گرفت و آنگاه خوب عمل می­‌کرد* 🍀 رویه و رویکردی حل­ال مسائلی در امور مختلف داشت به اصل بهره‌­وری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود و از مشورت دیگران بهره می­‌جست. 💠 *به کار جمعی معتقد بود و بدان بها می­‌داد. به اتقان در عمل توجه داشت در عین وظیفه­‌گرا بودن نتیجه‌گرا بود و به محصول و غایت کار می‌­اندیشید.* 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲٤ 🌷 ٤ 💠 *مردمی بودن* ✳️ *او عاشق مردمش بود به همین لحاظ مردم عاشق او بودند. او پدر مهربان یتیمان بود و ملجا دردمندان و پناهگاه محرومان.* 🔸 او عمیقاً بر این باور بود که مردم ولی­‌نعمت ما هستند. و این انقلاب و نظام حاصل تلاش آنان و متعلق به آنان است پیوسته بر این امر تأکید می­‌کرد که ما مدیون و وامدار این مردم عزیز هستیم و خدمت به آنان را بایستی یک افتخار بزرگ بدانیم در حوادث گوناگون در میان مردم حضور می‌یافت و به یاری آنها می­‌شتافت خاطره شیرین حضور او در میان سیل‌­زدگان در اوایل سال­ جاری هیچ­گاه فراموش نمی‌­شود. 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲۵ 🌷 ۵ 💠 *ارتباط با جوانان* ✳️ او ضمن اینکه تکریم‌­کننده گروه­‌های سنی متفاوت از جمله میان­سالان و سالمندان بود و آنان را بسیار مورد احترام قرار می‌داد، اما علاقه­ خاصی به جوانان داشت 💠 *او جوانان را به عنوان ارزشمندترین و پربهاترین سرمایه کشور می‌­دانست و ارتباط عمیقی با بسیاری از آنان برقرار کرده بود. از دیدن جوانان پر شور میهن به وجد می‌­آمد و برای پیشرفت آنان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد.* 🌐 emamraoof.com
🕯🕯 ۲۶ 🌷 ۶ 💠 *تعبد و معنویت* ✳️ *او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژه­‌ای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره می­‌جست.* 🔹 مقید به تهجد و نماز شب بود. گریه­‌ها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست می‌­دهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت می­‌باشند اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی ­سبیل­ الله باشد جان­مایه آن‌ها یکی می­ شود. ✍️ به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایش­گاه­‌هایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی می­‌پرداختند گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره­ ­پیموده­اند. قاسم از جنس همان بچه­‌ها بود. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۲۹ 🌷 ۳ 💠 *فردی هدف‌گرا* ✳️ مصطفی این طور نبود که هیئتی‌وار کار کند. *هدف داشت، نقشـه راه طراحی می کرد، استـراتژیـک فـکر می‌کرد و با فکر و تدبیـر کار را پیش می‌برد.* 🔹 اگر چیزی به فکرش می‌رسید که درست است و باید گفته شـود و از این نتیجـه‌ای حاصـل می‌شود، از مطـرح کردن و بحث کردن و احتجاج درباره فـکرش کوتـاه نمی‌آمد. 🔹 خیلی نتیـجه‌گــرا بود. مصطفی حرف حق و ایــده خوب را خوب بیان و مطرح می‌کرد و به همان خوبی نتیجه می‌گرفت. برای همیـن است که می‌گویم مدام می‌جنگید و می‌آمد بالاتر قرار می‌گرفت. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۰ 🌷 ۴ 💠 *علاقمندی و پشتکار* ✳️ یکی از همکاران شهید احمدی روشن درباره علاقمندی و پشتــکار وی به خصوص در دوران تعلیق عنوان می گوید: 🔹 مصطفی خودش تعریف می کرد که تمــام دوران تعلیق به شدت فعال بودم حتی خیلی فعال‌تر از دورانی که تعلیق را شکسته بودند، چرا که می‌دانستم یک روزی باید این تعلیقات برداشته شود، آن روز نظام نیاز دارد و زمانی هم برای تعلیق از ما گرفته شده، پس نظام باید بقدری سریع جلــو رود و به این فناوری برسد که این فرصتی که از ما گرفته شده، جبـران شود. 🔹 بنابراین من باید ۱۰ برابر کار کنم، من باید خودم را تجهیز به دانش فنی کنم و به شـدت مطالعه کنم تا خودم را کاملا آماده کنم بعد از اینکه تعلیق برداشته شآــد کمــک کنم کــار سرعت پیدا کند، کمک کنم مسیر کوتاه‌تر شود. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۱ 🌷 ۱ 🔹 *پهلوان بسیجی ابراهیم هادی* از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ 🔸 او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. 🔰 ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم‌خان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال‌های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود. ✳️ *این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد*؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ✳️ یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازی‌دراز بر شانه‌های ابراهیم می‌نشست تا به دست خانواده‌هایشان برسد. ☘️ ۲۲ بهمن ماه سالگرد ایشان بود. جهت شادی روح ایشان صلوات ✨ «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم» 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۳ 🌷 ۳ 💠 *بابای رزمندگان* ✍️ خانم زهره هادی در ادامه صحبت‌های خود با تعریف خاطره‌ای از شهید ابراهیم درباره یکی دیگر از بزرگ منشی‌های برادرش روایت می‌کند: ✳️ *شهید ابراهیم در انتخاب افراد و دوستی با آنها سخت نمی‌گرفت و اغلب سراغ افرادی می‌رفت که کسی آنها را برای دوستی انتخاب نمی‌کرد.* با این کار به اندازه‌ای روی افراد تاثیر می‌گذاشت که تغییر می‌کردند و در مسیر درست قرار می‌گرفتند. برای نمونه دزدی را که موتور شوهر خواهرمان را دزدیده بود را گرفت. دزد در هنگام فرار زخمی شد و ابراهیم فوری او را به درمانگاه برد، بعد به رستوران رفتند و بعد هم به مسجد. برای او شغلی پیدا کرد و بعدها شنیدیم که او هم به جبهه رفته و به شهادت رسید. ✳️ *ابراهیم به دشمن خود نیز رحم کرد و او را تنها نگذاشت.* هنگامی که نیروی دشمن در منطه غرب زخمی می‌شود، از آنجایی که وسیله ای نبوده، ابراهیم او را بر دوش خود می‌گذارد و به پایین تپه می‌رساند تا از مرگ نجات پیدا کند اما خودش دچار مشکل شده و مورد جراحی قرار می‌گیرد. شهید هادی معتقد بود این اتفاق‌ها حکمتی دارد و همیشه راضی بود. ✳️ *شهید ابراهیم الگوی واقعی امر به معروف و نهی از منکر بود*؛ شهیدی که به معنای واقعی کلمه در 25 سالگی آنچنان بزرگ و با مردانگی رفتار می کرد که بعد از شهادت بسیاری از همسن‌ها و کسانی که از او بزرگتر بودند، اظهار می‌کردند که داغ شهید ابراهیم مانند از دست دادن پدر و مادر خودمان است و با رفتن او ما بابایمان را از دست داده‌ایم. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۴ 🌷 ۴ 💠 *اهمیت لقمه حلال در تربیت شهید ابراهیم هادی* 🔹 لقمه حلال، دل‌های پاک را می‌آفریند. این که باید به آن چه که می‌خوریم توجه کنیم یک نکته مهم است که شهدا در زندگی‌شان به آن توجه داشته‌اند. ✳️ آن‌ها روی غذای طیب و طاهر، خمس و زکات داده شده توجه داشته‌اند. *روزی حلال یکی از کلیدی‌ترین چیزهایی است که در آفرینش افراد و سبک زندگی شهیدانه نقش دارد.* 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۵ 🌷 🍃🔳 *شهید علی صیادشیرازی، ٢١ فروردين سالگرد شهادتش گرامی باد* همرزم شهید صیاد شیرازی مي گويد: 🔹 از خصوصيت شهيد صياد کلان نگری و در عین حال دقت در جزئیات و آموزش دادن به نفرات تحت فرماندهی خود بود اما در عين تواضع و فروتنی. 🔹ايشان خاطر نشان مي سازد: یکی دیگر از خصویات شهید که باعث موفقیت او می شد، عمل به اندوخته‌هایش بود و بر این اساس با یقین قلبی و دلیل عقلی رفتار می‌کرد. 🖋️ امضایش این بود: *من کان لله کان الله له...*؛ *هر که برای خدا باشد خدا برای اوست...* 🔳🍃 یاد و خاطره شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، که در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به دست منافقین کوردل به شهادت رسید گرامی باد. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۶ 🌷 ۵ 💠 در صفحاتی از کتاب *«سلام بر ابراهیم»*، خاطره‌ای از هم‌رزمان شهید عنوان شده‌ است: یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می‌گذشت. بچه‌هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ‌کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می‌شدیم از ابراهیم می‌گفتیم و اشک می‌ریختیم. 🔸 برای دیدن یکی از بچه‌ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می‌کرد. بعد گفت: بچه‌ها دنیا بدون ابراهیم برای من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولین عملیات شهید می‌شم. 🔹 یکی دیگه از بچه‌ها گفت: ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بود. 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۷ 🌷 ۶ 💠 *خورشیدی برای راهیان نور* 📚 در صفحه ۲۲۲ تا ۲۲۴ جلد اول کتاب سلام بر ابراهیم به نقل از سعید قاسمی آمده است: 🔹 «سال ۱۳۶۹ وقتی که آزادگان به میهن بازگشتند بعضی‌ها هنوز منتظر بازگشت ابراهیم بودند (هر چند دو نفر به نام‌های ابراهیم هادی در بین آزادگان بودند) ولی امید همه بچه‌ها ناامید شد. 🔸 سال بعد از آن، تعدادی از رفقای ابراهیم برای بازدید از مناطق عملیاتی راهی فکه شدند. در این سفر اعضای گروه با پیکر چند شهید برخورد کردند و آنها را به تهران منتقل کردند. ✳️ چند روز بعد رفته بودیم بازدید از خانواده شهدا. مادر شهیدی به من گفت: شما می‌دانید پسر من کجا شهید شده!؟ گفتم: بله ما با هم بودیم. ☘️ پرسید: حالا که جنگ تمام شده نمی‌توانید پیکرش را پیدا کنید و برگردانید. با حرف این مادر خیلی به فکر فرو رفتم. 🔹 روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت کردم. با هم قرار گذاشتیم به دنبال پیکر رفقای خود باشیم، مدتی بعد با چند نفر از رفقا به فکه رفتیم. 🔸 پس از جست‌وجوی مجدد، پیکرهای سیصد شهید از جمله فرزند همان مادر پیدا شد. پس از آن گروهی به نام تفحص شهدا شکل گرفت که در مناطق مختلف مرزی مشغول جست‌وجو شدند. 🌀 عشق به شهدای مظلوم فکه، باعث شد که در عین سخت بودن کار و موانع بسیار، کار در فکه را گسترش دهند. بسیاری از بچه‌های تفحص که ابراهیم را می‌شناختند، می‌گفتند: بنیان‌گذار گروه تفحص، ابراهیم هادی بوده. او بعد از عملیات‌ها به دنبال پیکر شهدا می‌گشت. ✳️ پنج سال پس از پایان جنگ، بالاخره با سختی‌های بسیار، کار در کانال معروف به کمیل شروع شد. پیکرهای شهدا یکی پس از دیگری پیدا می‌شد. در انتهای کانال تعداد زیادی از شهدا کنار هم چیده شده بودند. به راحتی پیکرهای آنها از کانال خارج شد، اما از ابراهیم خبری نبود! ✍️ علی محمودوند مسئول گروه تفحص لشگر بود. او در والفجر مقدماتی پنج روز داخل کانال کمیل در محاصره دشمن قرار داشت. علی خود را مدیون ابراهیم می‌دانست و می‌گفت: 🔹 کسی غربت فکه را نمی‌داند، چقدر از بچه‌های مظلوم ما در این کانال‌ها هستند. خاک فکه بوی غربت کربلا می‌دهد. یک روز در حین جست‌وجو، پیکر شهیدی پیدا شد. در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سال‌ها هنوز قابل خواندن بود. در آخرین صفحه این دفترچه نوشته بود: 🍃 «امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب و غذا را جیره‌بندی کرده‌ایم. شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات ای پسر فاطمه!» 🔸 بچه‌ها با خواندن این دفترچه خیلی منقلب شدند و باز هم به جست‌وجوی خودشان ادامه دادند. اما با وجود پیدا شدن پیکر اکثر شهدا، خبری از ابراهیم نبود. مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد. 🍃 ایشان ضمن بیان خاطراتی گفت: *زیاد دنبال ابراهیم نگردید؟! او می‌خواسته گمنام باشد. بعید است پیدایش کنید. ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد.»* 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۳۸ 🌷 💠 *شهید سیدرضا ماهرو* در ١ فروردین ماه سال ١٣۴۴ در تهران متولد شد.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم تجربی ادامه داد و به عضویت سپاه پاسداران درآمد. 🍃 *این شهید گرانقدر سرانجام در ١٧ شهریور ماه سال ١٣۶۶ در سن ٢٢ سـالگی رفت وبرگشت به منطقه در دیواندره به سقز به مقام والای شهادت نایل گشت.* 📍مزار این شهید در امام زاده علی اکبر چیذر قرار دارد. ☘️ جهت هدیه به روح این شهید بزرگوار در قرائت سوره‌های مباركه زير و ادعيه همراه باشيم. ♦️لطفابه لينك زير انگشت بزنين و موارد انتخابی خود را علامت زده و در انتها دكمه ارائه (submit) را بزنید. آدرس لینک: ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 🌐 https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSeQdGj039tWaV3ulluUionCnDpYfOkPPsoqX_OID6rZo6o8_A/viewform
☘️ *شهید محمود رضا بیضایی* 🔸 تولد: 18 آذر 1360 🔹شهادت: 29 دی 1392 🔸 محل شهادت: دمشق، سوریه ✳️ *پرکاری و کم خوابی از ویژگی هاي اصلی‌ محمود رضابود؛ آن چنان که کار در روز‌های جمعه را هم در یکی از جلسات اداری به تصویب رسانده بود. به این ترتیب عملا کارش تعطیلی نداشت. معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند و شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد.* 🌐 emamraoof.com
🕯️🕯️ ۴۱ 🌷 🔸 از کوچکی تیز و زبل بود، مجالس زنانه نمی‌بردمش. حدود چهار سال و نیمه بود؛ هم سن الان پسرش عليرضا. رفتیم برای عمویش خواستگاری، دختر مورد نظر، مصطفی را بغل کرد، بوسید، کنار خودش نشاند. بعد که آمدیم خانه، یک ویژگی از آن دختر را برای عمویش گفت، ما همین جور به هم نگاه کردیم! در تعجب بودیم چه طور به این خصلت پی برده! 🍃 بزرگ هم که شد، همین طور بود. در همه ی مسائل خیلی ظریف نگاه می کرد. در حوزه‌ی مسؤولیتی که داشت، کلاه سرش نمی‌رفت. 🍃 از آن ماجرا به بعد، گفتم: «آقا رحیم! من دیگه این رو هیچ جا نمی‌برم هر جا لازم باشه، باید خودت ببری» 🍃 از آن به بعد مصطفی شد همدم و مونس آقا رحیم، در تشییع جنازه شهدا، مراسم‌های مذهبی… تا ساعت دو در اداره بود، خیلی وقت‌ها مصطفی را با خودش می برد اداره تمام همکارانش با او دوست شده بودند. خوشرو بود، همه با او شوخی می‌کردند. 🍃 کار آقا رحیم بعدازظهرها هم تعطیل نمی‌شد. با حاج آقا سلیمیان می‌رفتند بازدید و شرکت در مراسم‌ها و غیره. خوب، عقیدتی سیاسی نقش پر رنگی داشت. در اغلب این مراسم‌ها مصطفی همراه پدرش بود.‌ ️از بچگی با واژه‌ی شهید و شهادت آشنا شد. 🍃 بعدها می‌گفت: *«مامان، من هر کاری می‌خوام بکنم، هر تصمیمی می‌خوام بگیرم، ناخودآگاه اون مراسم‌ها به یادم میاد. تشییع جنازهی شهدا، تدفین شهدا… هیچ وقت نمیتونم اونا رو فراموش کنم.»* ✍️️ به نقل از: مادر شهید 📘 منبع: کتاب من مادر مصطفی 🌐 emamraoof.com
🌹 *شهید حسین علم‌الهدی از زبان مادر* 🍃🔹 او فرزند عالم بزرگوار آیة‌الله علم‌الهدی بود که سالها در نجف در خدمت امام بود و بعدها به دعوت مردم خوزستان به ایران بازگشت و مشغول فعالیت شد. حسین در خانۀ علم و تقوی به دنیا آمد و در مکتب پدر درس گرفت. در دوران و زمان معصیت و گناه، او چون پدرش سرسختانه با رژیم شاه مبارزه می‌کرد. فعالیت‌های او حد و حصری نداشت و ساواک مدام در پی او بود و منزل ما را کنترل می‌کرد. 🔷 *از اوان کودکی در چهره‌اش نبوغ خاصی دیده می‌شد. در سپیده فجر روز وفات امام موسی بن جعفر(علیه‌السلام) به دنیا آمد و در خانه‌ای بزرگ شد که در هر حرکت، با دعا و قرآن نزدیکی و قرابت داشت.* 🍃🔹 در۶ سالگی به مدرسه رفت. در کنار درسش قرآن را آموخت و در ۸ سالگی قرآن را ختم کرد. در همان زمان بود که اقدام به بازکردن کلاس برای همسن و سالهایش نمود. چیزی نگذشت که کلاس قرآن او معروف شد و تعدادی زیادی را به خود جذب کرد. یک پسر ۸ ساله، با آن صوت زیبایی که قرآن می‌خواند، کم کم پیر و جوان را به کلاسهایش جذب کرد و بدین ترتیب روزها به مدرسه می‌رفت و بعدازظهرها تا شب چند کلاس قرآن را تدریس می‌کرد. در آن دورانی که خود شما از وضعیت فرهنگی جامعه مطلعید، همین کودک ۸ ساله فعالیتش را آغاز کرد. 🍃🔹 *کم کم کتابخانه‌ای تأسیس کرد و کتابهای دینی و مناسب سن بچه‌ها را در این کتابخانه قرار داد و شروع به نشر فرهنگ اسلام در اذهان جوانان و نوجوانان نمود. در زمانی به این فعالیتها مبادرت می‌ورزید که خود نوجوانی بیش نبود.* 📚حوزه.نت ‏ 🌐 emamraoof.com
🌹 *شهید علم‌الهدی از زبان مادر* ۲ 🌷 او چهارده ساله بود و در دبیرستان تحصیل می‌کرد که روز عاشورا خود و برادرش و دوستانش بازوبندهایی با نوشته «یا مولا یا صاحب الزمان» می‌بندند و دسته راه می‌اندازند. حسین با صدای بلند قرآن می‌خواند و حمید برادرش تفسیر می‌کند؛ اما مأموران شاه از این کار اینها جلوگیری کردند و به آنان گفتند: «چه کار می‌کنید؟ این چه سروصدایی است که راه انداخته‌اید؟» حسین در جواب می‌گوید : «ما سرباز امام زمان هستیم و می‌خواهیم روز عاشورا برای اباعبدالله(ع) عزاداری کنیم و کاردیگری نداریم». 🔘 به آنها گفته می‌شود که دور مجسمه شاه و میدان شهر دور بزنند، اما این بار نیز حسین می‌گوید: «ما بت‌پرست نیستیم، ما خدا‌پرستیم و عزاداران اباعبدالله(ع)» و به این ترتیب از این کار سر باز می‌زنند. همچنین در سن ۱۴ سالگی در هنگام نمایش سیرک مصری در اهواز که در آن رقاصه‌های مصری افکار را تخدیر می‌کردند، حسین را سر کلاس دستگیر می‌کنند و او را به مدت ۴۰ روز در سلول انفرادی می‌اندازند و هر روز بدترین شکنجه‌ها را در مورد او روا می‌دارند. و در طول این مدت چهل روز به خانه ما زنگ می‌زدند که مادر حسین بیاید و چند سؤال را جواب بدهد تا حسین را آزاد کنیم. اما من هیچ‌گاه نرفتم، زیرا می‌خواستم با دشمن قرآن روبرو شوم. چون فرزند من جرمش خواندن قرآن به صدای بلند آن هم در روز شهادت مولا و سرور شهیدان حسین بن علی(ع) بود و من گفتم که حسین به راه قرآن و برای قرآن در آنجاست؟ 🌿 *خدا از او راضی است و من هم به رضای خدا راضیم.* کینه‌ای که نسبت به خانواده ما داشتند، بیش از پیش شد و بعد از آن چهل روز، چهار ماه دیگر هم حسین در زندان ماند. ◽️ در این مدت آنقدر او را شکنجه کرده بودند که آثارش تا لحظه شهادت نیز با او بود و هنوز کفشهای مخصوص به پا داشت. بعد از آزادی از زندان او را در مدرسه نمی‌پذیرفتند و با تعهد او را قبول کردند. زندان حسین را جدی تر و مبارزتر ساخته بود. پس از آزادی از زندان با تشکیل انجمن اسلامی و جلسه سخنرانی، جوانان سردرگم را به اسلام و مکتب دعوت می‌کردند. او راهش را بخوبی یافته و در مسیرش قرار گرفته بود و در مسیرش قرار گرفته بود و سرسختانه علیه رژیم شاهنشاهی فعالیت می‌کرد. مدام در رفت و آمد از شهری به شهر دیگر بود. ما چیزی از او نمی‌پرسیدیم. خودش هم چیزی نمی‌گفت. ❇️ *ما می‌دانستیم که طریق او طریق حق است.* در طول تحصیلش فعالیتهایش روز به روز بیشتر می‌شد تا اینکه به عنوان شاگرد اول، دیپلمش را گرفت و دانشگاه هم قبول شد؛ اما او را بخاطر سابقه مبارزاتیش نپذیرفتند. برای او دانشگاه فقط محل آموختن نبود و فرق نمی‌کرد که این آموختن در خانه باشد یا دانشگاه، به همین دلیل در اتاق کوچکش که مفروش حصیری داشت حدود یک سال به تفسیر نهج‌البلاغه پرداخت و بعد از این یک سال، کلاس نهج البلاغه‌اش را راه‌اندازی کرد و بزودی کلاس نهج‌البلاغه او نیز معروف شد. برای خواهران و برادران تدریس می‌کرد و این همزمان با اوایل انقلاب بود و مجدداً در دانشگاه مشهد نیز قبول شد. 🌿 از همان بدو ورود به دانشگاه با حوزه علمیه مشهد تماس نزدیک داشت و با روحانیون مبارزی چون آقایان خامنه‌ای، طبسی و هاشمی نژاد آشنا شد. و دوسال نیز در دانشگاه مشهد در رشته تاریخ درس خواند، اما درس را رها کرد و به اهواز بازگشت و سپاه و دیگر ارگانها را بنیان گذاشت. بنیاد مستضعفان را پایه گذاری کرد. *او یک لحظه آرام و قرار نداشت و همه‌اش در فکر فعالیت در مسیر حق و الهی بود.* ‏ 🌐 emamraoof.com
🌹 *شهید علم‌الهدی از زبان مادر* ۳ 🌷 او گل سرسبد فرزندان من بود. در خانۀ تقوی بزرگ شده بود؛ اما او به نظر من و به نظر همه، چیز دیگری بود و با فرزندان دیگرم فرق داشت. پدرش معلم او بود و او را نیز درس علم و عمل داده بود. 🌟 دنیا به نظر او فانی می‌آمد و چندان دل به دنیا نبسته بود که او را از مسیرش باز دارد و پرت کند در هر حال و در هر زمان خود را سرباز امام زمان می‌دانست و بالاتر از همه خود را در هر حال و هر موقعیت در محضر خدا می‌دید. 🔷 با وجود سن کمش او را فرمانده قرار داده بودند و می‌دانید که فرمانده بودن از هر جهت و هر بعد مورد نظر است. خلوص او برای خاص و عام مشخص شده بود و عشق و شورش نسبت به اسلام و امام و امت و جان‌فدایی او در این راه برای همه مشخص بود. 🔷 در تمام درگیری‌ها و محاصره‌هایی که توسط دشمن انجام گرفت، حسین حضور داشت و بعد از جریان (حصر سوسنگرد) و آزادسازی آن از دست بعثیون، او به هویزه رفت. غافل از اینکه دشمن داخلی، ضربه‌اش را به این عزیزان خواهد زد و چشم ندارد که این عزیزان جوان بی‌اسلحه را، پیروز ببیند. 📚 ویکی پدیا ‏ 🌐 emamraoof.com
🌹 *«مروری بر زندگی شهید اصغر وصالی»* ۱ ‌ 🌷 اصغر وصالی فرمانده شجاع گروه دستمال سرخ‌ها، در سال ۱۳۲۹ در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد. نام کامل او علی‌اصغر وصالی طهرانی‌فرد است. در روزگار جوانی با تلاش فراوان توانست از ایران خارج شده و دوره‌های چریکی را در میان مبارزان فلسطینی بگذراند. سپس به ایران آمد و مقطع دیگری از مبارزات خود را ادامه داد؛ ◽️ اما سرانجام توسط عوامل رژیم طاغوت بازداشت و در ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد. این حکم چندی بعد تغییر کرد و به ۱۲ سال زندان تبدیل شد و در نهایت با شروع نهضت امام‌خمینی (ره) پس از تحمل حدود پنج ماه حبس از زندان ستمشاهی آزاد شد. ‌ 🌷 *برادران شهید علی اصغر و اسماعیل وصالی طهرانی‌فرد، هنگام سلطه رژیم ستمگر پهلوی، در خانواده‌ای مذهبی و سیاسی متولد شدند و پرورش یافتند.* 🌷 اصغر که برادر بزرگتر بود، در ابتدای جوانی همراه دوستانش هیأتی به نام «مکتب هدایت» راه‌اندازی کرد و در کنار روخوانی و تفسیر قرآن به فعالیت سیاسی علیه رژیم پرداخت. بر هم زدن جلسات روحانیونی که وابسته به رژیم شاه و ساواک بودند و نیز مقابله با مظاهر فساد رژیم از جمله فعالیت‌های مبارزاتی اوست. ‌‌ ◽️ پس از انجام چنین فعالیت‌هایی، عوامل رژیم اصغر را دستگیر کردند و به زندان ساواک فرستادند. او در زندان هم به فعالیت‌های انقلابی خود ادامه داد و ضمن ارتباط با افراد متدین مستقر در زندان بارها با مجاهدین خلق درگیر شد و علیه آنان موضع‌گیری ‌کرد تا چهره منافقانه آنها را رسوا کند. ◽️ دراین دوران مأموران زندان چنان شکنجه‌اش دادند که دچار آسیب جدی بدنی شود و وزنش به ۲۷ کیلو رسید. با این همه، او از پا ننشست و به مبارزه‌اش ادامه داد. اصغر وصالی برای رسوایی منافقین از هیچ تلاشی فروگذار نبود به‌حدی‌که *با وجود آشکار شدن آثار شکنجه بر بدنش، در بند محل حبسش، (زیر 8)، اذان می‌گفت و به نماز می‌ایستاد.* زندانی‌های هم‌بند، از شجاعت و دلاوری اصغر متعجب شده و شیفته‌اش شدند تا جایی‌که نمازشان را به او اقتدا می‌کردند. 📚مشرق نیوز ‏🌐emamraoof.com