eitaa logo
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
240 دنبال‌کننده
2هزار عکس
831 ویدیو
29 فایل
💐#اللهم_عجل_لولیک_الفرج •|بسم‌ربِّ‌المہــدے|• تنها کانال رسمی 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد ❣️ماییمُ‌نَوای‌بی‌نَوایی بِسم الَّه اگر حریف مایی❣ (کپےمطالب بھ شࢪط دعا براے فࢪجِ مھدے زهࢪا) ادمین: @Parvaaz120
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۳ _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
روزه‌‌این‌نیست‌کھ‌یک‌وعده‌غذاکم‌بشود روزه‌آن‌است‌که‌ایمان‌ِ‌تومحکم‌بشود ..! 🌙@darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجمع شبانه مردم تهران در محل معراج شهدا برای دیدار با شهیدان مدافع حرم «مقداد مهقانی» و «میلاد حیدری» _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
Mehdi Rasoli - Alrahil Alrahil.mp3
10.99M
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند... 🎤مهدی‌رسولی | الرحیل،الرحیل 🌷@darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قَلبِ‌ڪسی‌بَرای‌تودَرشَهر‌می‌تَپد اِی‌خوبِ‌بی‌نَهایتِ‌شَب‌هایِ‌مَن‌بیا..🌱 💙 _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
Mahdi-Samavati-Dua-Mojir.mp3
7.31M
- مرحوم آیت‌الله مجتهدی‌ تهرانی بر خواندن دعای مجیر در روزهای ۱۳‌ ، ۱۴ ، ۱۵ ماه رمضان تاکید داشتند. چرا که به گفته‌ی علامه کفعمی‌ هرکه این دعا را در وقتش‌ بخواند، گناهش آمرزیده می‌شود، هرچند که به تعداد برگ‌های درختان و ریگ‌های بیابان باشد!
+التماس دعا✨🤲
🌙@darolmahdi313
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج) 🔵 جزء سیزدهم 🌕 علاقه پیامبر صلوات الله به پیروان حضرت مهدی ارواحنا فداه در زمان غیبت _________ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹پویش بزرگ روزه اولی ها🔹 همزمان با شب ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(علیه السلام) همخوانی سرود روزه اولی ها با حضور محمدحسین پویانفر و اجرای رسالت بوذری شما هم می توانید جهت شرکت در این پویش بزرگ عدد ۱ را به سامانه ۹۰۰۰۱۲۱۵ پیامک کنید. 🕓وعده دیدار ما ، چهارشنبه ۱۶فروردین ساعت ۱۶ 🕌اصفهان،خیابان آیت الله غفاری ، حرم حضرت زینب خواهر امام رضا(علیهماالسلام) راستی افطارهم مهمان ما هستین. ☎️جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09386152541 تماس حاصل فرمایید.
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
#نسل_سوخته قسمت بیست و هشتم: پسر پدرم هر چه زمان به پیش می‌رفت، زندگی برای شکستن کمر من، اراده بیش
قسمت بیست و نهم: هادی‌های خدا • - خداوند می‌فرماید: «بندهٔ من! تو یه قدم به سمت من بیا، من ده قدم به سمت تو میام ...» اما طرف تا ۲ تا کار خیر می‌کنه و ۲ قدم حرکت می‌کنه، میگه کو خدا؟ چرا من نمی‌بینمش؟ فاصله تو تا خدا، فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه! پیامبر خدا که شب معراج، اون همه بالا رفت تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد هم، فقط تا حدود و جایی رفت ... حالا بعضی ها تا ۲ قدم میرن، طلبکار هم میشن ! یکی نیست بگه برادر من! خواهر من! چند تا قدم مورچه‌ای برداشتی؟! تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی! فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ... تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ از مالت گذشتی؟ از آبروت گذشتی؟ از جانت گذشتی؟ آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ... اما با همه اون اوصاف، عشق، این راه چند میلیون سال نوری رو یک شبه هم می‌تونه بره. اما این عشق، درد داره! سوختن داره! ماجرای شمع و پروانه است . لیلی و مجنونه ... اگر مَردِ راهی و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری، بایست بگو:«خدایا! خودم و خودت» و الا باید توی همین حرکت مورچه‌ای بری جلو. این فرق آدم‌هاست که یکی، یک شبه، ره صد ساله رو میره یکی توی دایره محدود خودش، دور خودش می‌چرخه ...• واکمن به دست، محو صحبت‌های سخنران شده بودم و اونها رو ضبط می‌کردم. نماز رو که خوندند، تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ... خیلی از خودم خجالت کشیدم. هنوز هیچ کار نکرده، از خدا چه طلبکار بودم! سرم رو انداختم پایین و توی راه برگشت، تمام مدت این حرف‌ها توی سرم تکرار می‌شد. اون شب توی رختخواب، داشتم به این حرف‌ها فکر می‌کردم که یهو، چیزی درون من جرقه زد و مثل فنر از جا پریدم: - مهران!!! حواست بود سخنرانی امشب ماجرای تو و خدا بود؟؟ حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب‌ها، بابا گفت دیر میاد و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل؟! همه چیز و همه اتفاقات ... درسته! خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده. و اونجا اولین باری بود که با مفهوم هادی‌ها آشنا شدم. اسم‌شون رو گذاشتم هادی‌های خدا. نزدیک‌ترین فردی که در اون لحظه می‌تونه واسطه تو با خدا باشه. واسطه فیض و من چقدر کور بودم. اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم! دوباره دراز کشیدم. در حالی که اشک چشمم بند نمی‌اومد. همیشه نگران بودم. نگران غلط رفتن، نگران خارج شدن از خط، شاگرد بی‌استاد بودم. اما اون شب، خدا دستم رو گرفت و برد و بهم نشون داد. خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق! اینکه تا اینجا رو درست اومدی. اونقدر رفته بودم که هادی‌ها رو ببینم و درک کنم. با اون قدم‌های مورچه‌ای ... تلاش بی‌وقفه ۴ ساله‌ی من ... _____ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313