#نسل_سوخته
قسمت صد و بیست و پنجم: قسم به رحمت تو
طول کشید تا باور کنم. اما چطور میشد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟
به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو میدادند که از دل خودم ترسیدم. کافی بود فراموش کنم بگم:
- «خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم.»
یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم؛
خیلی زود، شاهد بلایی میشدم که بر سرشون فرود میاومد. بلایی که فقط کافی
بود توی دلم بگم:
- «خدایا، اگه تاوان دل شکسته منه، حلالش کردم.»
و همه چیز تمام میشد.
خدا به حدی حواسش به من بود که تمام دردی رو که از درون حس میکردم و
جگرم رو آتش زده بود، ناپدید شد.
وجود و حضورش، سرپرستی و مراقبتش از من، برام از همیشه قابل لمستر شده
بود و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود که بدون هیچ سختیای میبخشیدم:
- «خدایا، من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم. حضرت علی گفته تو
خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرند، هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمیکردی. تو خدایی هستی که رحمت و لطفت بر خشم و غضبت غلبه داره.
نمیخوام به خاطر من، مخلوق و بندهات رو مجازات کنی. من بخشیدم ... همه رو
به خودت بخشیدم. حتی پدرم رو، که تو و بودنت برای من کفایت میکنه.»
و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد. دلم رو با همه صاف کردم. از دید من،
این هم امتحان الهی بود.
امتحانی که تا امروز ادامه داره و نبرد با خودت، سختترین لحظاته. اون لحظاتی
که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد و روی دل سوختهات نمک میپاشه:
- «ولش کن. حقشه، نبخش! بذار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه. بذار به
خاطر کاری که کرده زجر بکشه، تا حساب کار دستش بیاد. حالا که خدا این قدرت
رو بهت داده، تو هم ازش انتقام بگیر...»
و هر بار، با بزرگتر شدن مشکلات و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسانها،
فشار شیطان هم چند برابر میشد. فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ...
و خدایی استاد من بود که رحمتش بر غضبش، غلبه داشت.
خدایی که شرم توبه کننده رو میبخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسیها و نامردمیها میبنده. خدایی که عاشقانه تک تک بندههاش رو دوست داره، حتی قبل از
اینکه تو، به محبتش فکر کنی.
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#نسل_سوخته
قسمت صد و بیست و ششم: پیشنهاد عالی
توی راه دانشگاه، گوشیم زنگ زد:
- «سلام داداش. ظهر چه کارهای؟ امروز یه وقت بذار حتما ببینمت.»
علی حدود ۴ سالی از من بزرگتر بود. بعد از سربازی اومده بود دانشگاه. هم رشته
نبودیم اما رفیق ارزشمند و با جربزهای بود که لطف الهی ما رو سر هم راه قرار داد. هم آشنایی و رفاقتش، هم پیشنهاد خوبی که بهم داد، تدریس خصوصی درسهای دبیرستان، عالی بود.
- «از همون لحظهای که این پیشنهاد رو بهم دادند، یاد تو افتادم. اصلا قیافهات از
جلوی چشمم نمیرفت. هستی یا نه؟ البته بگم تا جا بیوفتی طول میکشه ولی
جا که بیوفتی پولش خوبه.»
منم از خدا خواسته قبول کردم. با هم رفتیم پیش آشنای علی و قرارداد نوشتیم.
شیمی ...
هر چند بعدها ریاضی هم بهش اضافه شد، اما من سابقه تدریس شیمی رو داشتم.
اول، دوم و سوم دبیرستان ...
هر چند رقابت با اساتید کهنهکار و با سابقه توی تدریس خصوصی، کار سختی بود؛
اما تازه اونجا بود که به حکمت خدا پی بردم.
گاهی یک اتفاق می تونه هزاران حکمت در دل خودش داشته باشه. شاید بعد از گذر سالها، یکی از اونها رو ببینی و بفهمی... یا شاید هرگز متوجه لطفی که خدا چند
سال پیش بهت کرده نشی. اتفاقی که توی زندگیت افتاده بود و خدا اون رو برای
چند سال بعدت آماده کرده.
درست مثل چنین زمانی ... زمانی که داشتم متن قرارداد رو می خوندم و امضا میکردم، چهره معلم شیمی از جلوی چشمم نمیرفت.
توی راه برگشت، رفتم از خیابون سعدی، کتابهای درسی و تست شیمی رو گرفتم. هر چند هنوز خیلیهاش یادم بود، اما لازم بود بیشتر تمرین کنم.
شب بود که برگشتم. سعید هنوز برنگشته بود.
مامان با دیدن کتابها دنبالم اومد توی اتاق:
- «مهران، چرا کتاب دبیرستان خریدی؟»
ماجرای اون روز که براش تعریف کردم، چهرهاش رفت توی هم. چیزی نگفت اما
تمام حرفهایی که توی دلش میگذشت رو میشد توی پیشونیش خوند.
- «مامان گلم، فدای تو بشم ... ناراحت نباش. از درس و دانشگاه نمیزنم. همه چیز
رو هماهنگ کردم. تازه دایی محمد و دایی ابراهیم و بقیه هم گوشه کنار، دارند
خرج ما رو میدند. پول وکیل رو هم که دایی داده. تا ابد که نمیشه دستمون جلوی
بقیه بلند باشه. هر چی باشه من مرد این خونهام! خودم دنبال کار بودم ولی خدا
لطف کرد یه کار بهتر گذاشت جلوم.»
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
هدایت شده از دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم
🌺السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَ الْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَ أَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
🍀سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان ؛ سلام بر تو اى جانشین خداى رحمان؛ سلام بر تو اى شریک و همسنگ قرآن؛ سلام بر تو اى داراى دلیل و برهان قاطع؛ سلام بر تو اى امام آدمیان و جنّیان؛ سلام بر تو و بر اجداد پاک و پدران پاکیزه ات که معصوم بودند ؛ و رحمت و برکت هاى الهى نثارتان باد.
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
◖✨💛◗
نفستایارمنباشد،نڪوبمدربِدیگررا
چهغمداردڪسیچونمنکهداردحُبِحیدررا💚
‹ 💛⇢ #السلامعلیڪیاامیرالمؤمنین ›
‹ ✨⇢ #فقطحیدرامیرالمؤمنیناست ›
⁴روزتاعیدغدیر
@darolmahdi313
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور قلب در #نماز🌱
•مقاممعظمرهبری•
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا دنیا، دنیاست
پرچم علی(علیهالسلام) بالاست♥️
#غدیریام
#یاامیرالمؤمنین
#حیدر
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
#شمیم_تورّق
#مکیال_المکارم ۱۰۹
_________
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313
هدایت شده از دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم
🌺السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَ الْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَ أَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
🍀سلام بر تو اى صاحب عصر و زمان ؛ سلام بر تو اى جانشین خداى رحمان؛ سلام بر تو اى شریک و همسنگ قرآن؛ سلام بر تو اى داراى دلیل و برهان قاطع؛ سلام بر تو اى امام آدمیان و جنّیان؛ سلام بر تو و بر اجداد پاک و پدران پاکیزه ات که معصوم بودند ؛ و رحمت و برکت هاى الهى نثارتان باد.
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
همهکَسَمعلیست ،
درآنبیکسیکهمیگویند :
بهعِزَتِشَرَفِلاالهَالاالله :))
#علـیمولـامههمـهدنیـامه
______
🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺
حبیب آباد👇
@darolmahdi313