eitaa logo
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
229 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
897 ویدیو
29 فایل
💐#اللهم_عجل_لولیک_الفرج •|بسم‌ربِّ‌المہــدے|• تنها کانال رسمی 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد ❣️ماییمُ‌نَوای‌بی‌نَوایی بِسم الَّه اگر حریف مایی❣ (کپےمطالب بھ شࢪط دعا براے فࢪجِ مھدے زهࢪا) ادمین: @Parvaaz120
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَمینَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ💚✋🏻
صاحب‌الزمانم🫀
هرکس در هوای تو نفس کشید، آرام شد
هرکس دل به یاد تو داد، جان گرفت
هرکس نام تو را برد، عزیز شد
اتصال با تو، اتصال با تمام خوبیهاست
اتصال با تو، برکت است، زندگی است
اتصال با تو، تمام خیر است ✨
💙 •➜ @darolmahdi313
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
☀️ ﷽ #نکات_معرفتی ۱ 🔖 اولین قدم برای ارتباط هرچه بیشتر با امام عصر عجل الله تعالی فرجه اصلاح اعتقاد
☀️﷽ ۲ بدانیم دوستان !! شیطان و نفس و دنیا بیکار نیستند، اگر لحظه‌ای درگیر امام زمانت نباشی دنیا درگیرت می‌کند !! تا زمانی که از امام زمانت غافل نباشی احدی از دشمنان تو توان منحرف کردن تو را ندارند، زیرا طبق روایات امام کهف الحصین (پناهگاه مستحکم) است ... شایسته است یکبار هم شده به جای اینکه به امام زمان بگوییم سرم شلوغ است و ذهنم درگیر دنیا است، به دنیا بگوییم سرم شلوغ است و ذهنم درگیر مولایم امام زمان است !! 🔸أللَّھُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ ألْفَرَج🔸 •➜ @darolmahdi313
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیا که حضرت صدیقه چهارده قرن است کُنَد برای ظهورت دعا "بنفسي أنت" •➜ @darolmahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) ❤️ خدارو شاکرم که یک روز دیگه چشمانم را گشودم و میتوانم باشما سخن بگویم 🤲🏻🌱 ______ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313
🏴مجلس عزاداری حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها 🔹ویژه خواهران🔹 🔖اطلاعات بیشتر در پوستر |•🌻•| @darolmahdi313
ثق تماماً: من يحبك سيكسر الف حاجز ليصل اليك. یقینا مطمئن باش: هرکسی که تو را دوست دارد هزار مانع را برایِ رسیدن به تو خواهد شکست..🙂♥ |•🌻•| @darolmahdi313
⭐️ریشه‌های چادر خانم حضرت زهرا سلام الله علیها؛ نجات‌بخش از 🔥آتش جهنم❗️ 👈رسول‌خداصلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 💥روز قیامت وقتی که فاطمه وارد بهشت می‌شود، چادرش بر روی صراط کشیده شده، باقی می‌ماند. یک طرف آن در حالی که او در بهشت است، بدست اوست؛ و طرف دیگر آن در صحرای محشر است. 📣پس منادی پروردگارمان ندا می‌دهد: ای محبان فاطمه به ریشه‌های چادر فاطمه سرور زنان جهان چنگ بزنید. 🟢هیچ محب فاطمه نمی‌ماند، مگر اینکه به آن چنگ می‌زند، تا جایی که بیشتر از هزار هزار. فئام از آتش جهنم🔥 نجات می‌یابند . 💥پرسیدند: هر فئام چند نفر است؟ حضرت فرمودند: هزار هزار (یک میلیون) نفر! 📚بحارالأنوار‌ط‌-‌بيروت، ج‏٨،ص٦٨ |•🌻•| @darolmahdi313
دارالمهدی حبیب آباد🇵🇸🇮🇷
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ 🌈 #قسمت_هشتم 🌈 #هرچی_تو_بخوای ⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃 نگاهش نمیکردم. گفتم: _بله.
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ 🌈 🌈 ⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃 سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم.... تاصدای حرکت کردن ماشین اومد نفس راحتی کشیدم. اولین باری که تو این موقعیت قرار میگرفتم.. ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینقدر گیج بازی درآوردم. یه کم صبرکردم تاحالم بیاد سرجاش.بعد رفتم توی خونه. آخرشب محمد بهم زنگ زد.بعد احوالپرسی گفت: _امروز رفتم پیش سهیل. -خب؟ -خیلی حرف زدیم.زبونش یه چیز میگفت نگاهش یه چیز دیگه.مختصر و مفید بگم قصدش برای ازدواج جدی نیست.یعنی اگه تو بخوای از خداشه ولی حالا که تو نمیخوای بیشتر به قول خودت کنجکاوی از سبک زندگیته و جواب سؤالایی که داره. -چه سؤالایی؟ -اونجوری که خودش میگفت بادیدن تو و سؤالای زیادی براش به وجود اومده. -شما جواب سؤالاشو دادی؟ -بعضی هاشو آره.بعضی هاشم میخواد از خودت بپرسه. -شما بهش چی گفتی؟ -با بابا صحبت میکنم اجازه بده تو یه جای عمومی سهیل حرفهاشو بهت بگه. منکه از تعجب شاخ درآورده بودم،پرسیدم: _واقعا محمدی؟ خنده ای کرد و گفت: _ آزاردهنده ست،یه کم هم پرروئه،یه کم که نه،خیلی پرروئه.ولی آدم صادقیه. میشه کمکش کرد. -اگه بهم علاقه مند شد چی؟ -خبه،خبه..حالا فکر کردی تا دو کلمه با هر پسری حرف بزنی عاشقت میشن. خجالت کشیدم.گفتم: _ولی داداش تجربه چیز دیگه ای میگه. -من و مریم هم باهاتون میایم که حواسمون بهتون باشه. بالبخند گفتم: _شما هوس گردش کردین چرا ما رو بهونه میکنین؟حالا برای کی قرار گذاشتین؟ -خجالت بکش،قبلنا یه حیایی،یه شرمی...با بابا صحبت میکنم اگه اجازه داد فردا بعد ازظهر خوبه؟ -تاعصر کلاس دارم. -حالا ببینم بابا چی میگه.خبرت میکنم.خداحافظ -خداحافظ صبح رفتم دانشگاه.... اولین کلاس با استادشمس.خدا بخیر کنه.همه کلاسام با استادشمس اول صبح بود.رفتم سرکلاس. هنوز استاد نیومده بود.خبری از ریحانه نبود. چند دقیقه بعد از من،امین رضاپور اومد کلاس. تعجب کردم.نمیدونستم همکلاسی هستیم. اونم از دیدن من تعجب کرده بود.اومد جلوی من و گفت: _خانم رسولی باشما صحبت نکردن؟ -در مورد چی؟ -در مورد این کلاس!که دیگه نیاین این کلاس!.. تازه یاد حرفهای خانم رسولی افتادم. قرار بود من دیگه به این کلاس نیام.تا وسایلمو برداشتم که برم،استادشمس رسید. نگاهی به امین انداختم، خیلی ناراحت و عصبی شده بود.رفت جلو و ردیف اول نشست. منم سرجام نشستم.استادشمس نگاه معناداری به من کرد،بعد نگاهی به امین کرد و پوزخند زد و رفت روی صندلی نشست. نگاهم به امین افتاد که ازعصبانیت دستشو زیرمیزش مشت کرده بود. پس کسیکه قرار بود جای من جواب استادشمس رو بده امین رضاپور بود. استاد شمس شروع کرد به... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم ⚠️ __ 🌺مرکزفرهنگی دارالمهدی(علیه السلام)🌺 حبیب آباد👇 @darolmahdi313